• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

عشق....

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
عشق غیر از تاولی پر درد نیست ،

هرکس این تاول ندارد مرد نیست ،
آمدم تا عشق را معنا کنم ،
بلکه جای خویش را پیدا کنم ،
آمدم دیدم که جای لاف نیست ،
عشق غیر از عین و شین و قاف نیست .


عشق آن چیزی است که بیشتر از هر چیزی داشتنش را دوست داریم
و بیشتر از هر چیزی دادنش را دوست داریم
و هیچ کس در نمی یابد که عشق همان چیزی است که همواره
داده می شود و پذیرفته نمی شود .


زندگی را تو بساز ،
نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف ،
زندگی یعنی جنگ ،
تو بجنگ ،
زندگی یعنی عشق ،
تو بدان عشق بورز .



عشق هنگامی که شما را می پرورد ، شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند


عشق برای روح عادی یک پیروزی و برای روح بلند یک فداکاریست .


عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد .



 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
عشق يعني پاك ماندن در فساد
آب ماندن در دماي انجماد
در حقيقت عشق يعني سادگي
در كمال برتري افتادگي​
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ميگن عشق مثل خورشيد مي مونه
هنوز از طلوعش به حد كافي لذت نبردي كه از غروبش دلگير ميشي . . .
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
رویش عشق سر آغاز کتاب من و توست
گوش کن
این صدای دل یک بلبل مست در تمنای گلی است که به او می گویدتا ابدلحظه به لحظه دل من با همه مستی و شیدایی و عشق
همه تقدیم تو باد
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
عشق مثل آب می مونه که می تونی، توی دستت قایمش کنی .....
آخرش یه روز دستت رو باز می کنی ومی بینی که نیست.
قطره قطره چکیده بی آنکه بفهمی
اما
دستت پر از خاطره ست!
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد

کیستم ؟ … باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال‌ها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کِرم به زیبا شدنش می ارزد

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
تا اول عشق است من ،مشق جدایی میکنم

با دیو نافرمان خود زور آزمایی میکنم

.......................
ای مه تو دانی و خدا گر بی وفا خوانی مرا

گر بی وفا خوانی مرا مشق جدایی میکنم
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
و عشق......... صدای فاصله هاست
53.gif
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست[FONT=georgia,Vazir,times,serif]
چه قانون عجیبی چه ارمغان نجیبی
و چه سرنوشت تلخ و غریبی
که هر بار ستاره های زندگی ات را با دستهای
خود راهی آسمان پر ستاره امید کنی
وخود در تنهایی وسکوت با چشمهایی خیس از غرور
پیوند ستاره ها را به نظاره بنشینی و
خموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
وباز هم تو بمانی وتنهایی و دوری
و باز هم تو بمانی و یک عمر صبوری .......!

در واقع عشق یه حس غریبی است که تا تجربش نکنی نمیتونی درکش کنی
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
عشق از دوری میمیرد !
نه اسارت میخواهد
نه قل و زنجیر
نه زندان
عشق تنها در سیلان دائم پیوند ، بقا خواهد یافت
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
زندگی اجبار است. مرگ انتظار است.
عشق یکبار است.
جدایی دشوار است.
فکر تو تکرار است.
اگر رفتم تو یادم کن.
اگر مردم تو خاکم کن.
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
و عشق, تنها عشق
تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق, تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن….
53.gif

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
بـــاران بهانــــــه بــــود
كه تو زير چتـــــر مــن
تا انتهاي كوچـــــه بيـــايـــي
و دوستــــي
مثل گلـــــــي شكوفـــــــه كنـــد
بر لبـــــانمـــــــان
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
بی عشق
چیزی از زندگیمان کم است!

کهکشانی بی ستاره،
ابری بی باران،
دشتی بی آسمان،
باغی بی درخت،
انسانی بی رویا!

بی آن که دوست بداریم،
چیزی از زندگیمان کم است.
حیاتی ناقص!
حیاتی ملول

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
سنگینی دنیا
عشق است
زیر بارِ
تنهایی،
زیر بارِ
ناخشنودی

سنگینی،
سنگینی که حمل می‌کنیم
عشق است.

چه کسی را توان انکار است؟
در رویاها
جسم را
لمس می‌کند،
در اندیشه
معجزه‌ای را
بنا می‌کند،
در تخیّل
عذاب می‌کشد
تا زمانی که در آدمی
زاده شود ـ ـ
به بیرون قلبی می‌نگرد
که از بی‌آلایشی می‌سوزد ـ ـ
چرا که بارِ زندگی
عشق است،

امّا سنگینی را با خستگی فراوان
حمل می‌کنیم،
و بایستی در آغوش عشق
بیارامیم
در انتها،
باید در آغوش عشق
بیارامیم.

آسودنی بدون عشق
نیست،
خوابی
بدون رویاهای عشق
نیست ـ ـ
می‌خواهی دیوانه یا افسرده باش
می‌خواهی شیفته‌ی فرشتگان
یا ماشین‌ها باش،
آخرین خواسته عشق است
ـ ـ نمی‌تواند تلخ باشد ،
نمی‌تواند انکار کند،
نمی‌تواند دریغ کند
اگر انکار شود:

سنگینی‌اش بسیار زیاد است
ـ ـ باید بخشید
بی هیچ باز پس گرفتنی
همان طور که تفکر
در تنهایی
در تعالی بی‌‍اندازه‌اش
انجام می‌گیرد.

بدن‌های گرم
با هم در تاریکی
می‌درخشند ،
دست
به سمت مرکز تن
حرکت می‌کند،
پوست از شادی
می‌لرزد
و روح
شادمانه در چشم پدیدار می‌گردد ـ ـ

آری، آری
این همان چیزی است
که خواسته‌ام ،
همیشه خواسته‌ام،
همیشه خواسته‌ام،
که به کالبدی
باز گردم
که از آن زاده شده بودم.
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
نمی خوانم و نمی گویم چون درونم هیچ بوده . . .
و تو آمدی برایم قصه هایی از عشق سراییدی
و به من قصه ی باران آموختی . . .
قصه ی باران ، قصه ی شستن غم هاست
و درون انسان ها پر از غم و تنهایی ست
و نگاهم به باران تو افتاد . . .
و ناگهان تمام تنهاییم را فراموش کردم . . .
و به تو
و به داشتن تو می بالم . .
 
بالا