• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مباحث عمومی هواشناسی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

هواكده

کاربر ويژه
علاوه بر تاثیر جاذبه ی خورشید و ماه، تاثیر میدان های انرژی مجموعه ستارگان و کهکشان هایی که ماه یا خورشید در محدوده ی آنها قرار گرفته اند، بر موجودات زنده محرز گردیده است.
به طور مثال هرگاه خورشید در محدوده ی کره ی مشتری باشد، هم خورشید، هم ماه و هم زمین در معرض تکان های شدید قرار میگیرند. همچنین هرگاه خورشید به مشتری و به خصوص مریخ نزدیک شود، طوفان ها و زلزله های شدید روی زمین اتفاق می افتد.

این تاثیر گاه آنچنان قوی است که در مسیر حرکت زمین به دور خورشید، ایجاد اختلال نموده و مسیر حرکت زمین حالت زیکزاک پیدا میکند و این نوع حرکت موجب تکان های شدید در زمین میشود. براین اساس بسیاری از منجمین و مورخین بر این عقیده اند که این تغییر مسیر و لرزش، به طور ناخودآگاه، سلسله اعصاب موجودات زنده را تحریک کرده و باعث بروز ناهنجاری های اجتماعی می گردد. همچنین بسیاری بر این باورند که همین مسئله موجب بروز جنگ ها و شورش ها و اختلافات عظیم بشری بوده و هست.

http://sharepic.in/upload/22339.gif
 

محمد بجنورد

کاربر ويژه
واویلا!!!

اساتید چرا؟؟؟!!!!واقعا چرا؟؟؟؟!!!چرا ما باید در نیمه ی شهریور شاهد همچین ترازی باشیم؟؟؟!!!!

casia1.144hr.png
 

Amir Mohsen

متخصص بخش هواشناسی
افسانه باران در ايران





سرزمين ايران هميشه با کمبود باران روبرو بوده است. افسانه هاى ايرانى نيز از مبارزه مردم اين سرزمين با خشکسالى گفتگو مى کنند. افسانه باران در ايران، افسانه ى است که با بهره گيرى از افسانه نبرد ديو خشکى و فرشته باران که در يشت ها و بندهش آمده است نوشته شده است.


---------------------


آسمانى را که هرمزد آفريد، آبى آبى بود.
اين آسمان آبى و بزرگ پر از ستاره هاى درخشان و زيبا بود، ستاره هاى خوشبختى که آغاز هربامداد و رسيدن هر شام، بهانه اى براى خوشحاليشان بود.
ستاره ها، سربازهاى دنياى نور بودند.
هرمزد خداى خدايان در هر گوشه اى از آسمان، سردارى بر ستاره ها گمارده بود.

تيشتر سردار ستاره هاى شرق و خداى باران بود.
او زيبا و نيرومند، درخشان و مهربان بود.

تيشتر سربازهايش را خيلي دوست داشت، يک بيک آنها را خوب مي شناخت، با اينکه سربازهايش بسيار بودند نامهاى هر يک را به خوبى مي دانست و از کارهايى که توانايى انجامش را داشتند آگاه بود. تيشتر آنقدر ستاره ها را خوب مى شناخت که تنها از نور آنها مى فهميد که غمگين هستند يا خوشحال.

تيشتر مى دانست سربازهايش چه چيزهايى را دوست دارند و از چه چيزهايى بدشان مى آيد، گاهگاهى به خانه آنها مى رفت و به درد دلهايشان گوش مى داد.
تنها ستاره ها نبودند که تيشتر را دوست داشتند، گياه‌ها، درياها، آبشارها، کشتزارها، کشاورزها و بچه ها هم او را دوست داشتند.

تيشتر خيلى کارها بلد بود که انجام بدهد. او به روى زمين باران مى‌باراند و همراه با آن تخم گياهان گوناگون را فرو مى ريخت و زمين را سرسبز مى کرد و در آن کشتزارهاى بسيار، چمن زارها و جنگلهاى زيبا به وجود مي آورد تا انسانها، پرنده ها و چهارپايان با آسايش و خوشى زندگى کنند.





تيشتر براى اينکه شناخته نشود در يک آن شکل عوض مى کرد. او مى دانست که اگر اهريمن و ديو خشکى او را بشناسند نمى گذارند باران بباراند و سرسبزى را به زمين و مردم هديه دهد.

تيشتر گاهى بصورت پسر پانزده ساله اى در مي آمد، بلند بالا و نيرومند، زمانى به شکل گاوى سپيد مي شد با شاخ و سم زرين و گاهى هم خودش را به صورت اسبى سپيد با يال و دم و سم زرين در مى آورد.

او با نور پرواز مى کرد. از اين سوى آسمان به آن سوى آسمان مى رفت و به زمين نگاه مى کرد تا ببيند زمين سرسبز است يا خشک. اگر زمين باران مى خواست تيشتر به کنار دريا فرود مى آمد. موجها که خداى باران را مى شناختند با ديدنش روى هم مى غلتيدند و فرياد مى زدند: «تيشتر آب مى خواهد تا باران بسازد و به همه جاى زمين بباراند و آنرا سرسبز کند.»






دريا به خورشيد مي گفت: «اى خورشيد با شکوه، روى تن من گرم بتاب تا آب‌ها بخار شوند، تيشتر آب مى خواهد.»
خورشيد فرياد دريا را مى شنيد و گردونه اش را وسط آسمان نگه‌ميداشت و دريا را گرم مى کرد. آبها که گرمشان مى شد آرام آرام بخار شده و از روى دريا بلند مى شدند.

تيشتر آن بخارها را روى هم جمع ميکرد و بهم مى فشرد و ابر درست مى کرد. بعد از اين ابرها جام بزرگى مى ساخت و با اين جام هربار به اندازه يک رودخانه آب از دريا مى کشيد و به باد مى سپرد و مى گفت: «اى برادر، اى باد، تو اين آبها را به آسمان ببر و از آنجا بروى زمين بباران تا زمين سرسبز شود، گلها از خواب بيدار شوند، انسان‌ها، چهارپايان و پرنده‌ها غذا پيدا کنند.»

جام ابر سنگين بود. باد به دور خودش می‌پيچيد و با زحمت جام‌های ابر را بلند می کرد و به طرف آسمان می برد. دريا، خورشيد، تيشتر و باد به هم کمک می کردند و باران مي ساختند و بروی زمين می ريختند.
باران بروى زمين می ريخت و به گوش زمين می خواند: «بيدارشو، بيدارشو.» زمين نفسی تازه می کرد و تنش را با آب باران می شست.

قطره های باران روی درختها می نشستند و زمزمه می کردند: «ای درختهای سيب و آلبالو شکوفه کنيد.» و سپس به شاهپرک‌های سفيدی که روی چمن پخش شده بودند نزديک می شدند و شاهپرک‌های سفيد هم تا قطره های باران را می ديدند دست جمعی و آرام بلند می شدند و روی گلها می نشستند. باران به در کلبه روستائيان می کوبيد و فرياد می زد: «خواب بس است.» و بچه های روستايی در کلبه را باز می کردند و پابرهنه بدنبال باران مى دويدند.


 

Amir Mohsen

متخصص بخش هواشناسی
اما اهريمن و ديوهای خشکی از باران و سرسبزی بدشان می آمد. می خواستند رودخانه ها و چشمه ها خشک شوند. دلشان برای ماهی‌ها و گل‌ها نمی سوخت. آنها می خواستند خوشه های گندم خشک شود تا نان پيدا نشود و همه ی مردم گرسنه بمانند. اهريمن و ديوها در پی فرصت بودند تا تيشتر خدای باران را از بين ببرند. اگر آنها موفق می شدند تيشتر را از بين ببرند، سرسبزی زمين هم از بين می رفت، آنوقت زمين از بی آبي ترک می خورد، کشتزارها خشک می شد، گلها يکی يکی می پژمرد، کشاورزان بيکار کنار کشتزارهای بی محصول می نشستند و پرنده ها و چهارپايان هم چيزی برای خوردن پيدا نمی کردند.

ولی تيشتر خدای باران نمی گذاشت که اهريمن و ديوها، سرسبزی را از زمين بگيرند. او با تمام ديوهای خشکی می جنگيد، پس تصميم گرفت آنقدر باران بروی زمين بباراند که اثری از مار و کژدم و حشرات که اهريمن با خود بروی زمين آورده بود نماند.

تيشتر تصميم خودش را با ستاره ها درميان گذاشت و از آنها خواست که به او کمک کنند و ستاره ها که با گلها دوست بودند و دلشان نمی خواست گلها از بين بروند قول دادند که به او کمک کنند.

تيشتر خود را بصورت پسری درآورد، پسری زيبا و نيرومند و در سراسر آسمان پرواز کرد و آبهايی را که در جام سحرآميز ابر بود بروی زمين پاشيد.





اپوش ديو خشکی، ديد که باران بدون درنگ می بارد و می بارد. به اين سو و آن سو نگاه کرد، چيزی نديد. سرش را بالا کرد و پسر جوانی را ديد که ميان ابرها پرواز می کند و باران می باراند. اپوش بسرعت پيش اهريمن رفت و به اهريمن گفت: «ای اهريمن می بيني چطور باران می بارد؟ جه کسی جز خدای باران می تواند اين طور بباراند.» اهريمن از سوراخ خودش بيرون آمد و بسوی آسمان نگاه کرد و فهميد که اين پسر جوان بايد همان تيشتر خدای باران باشد. اهريمن و اپوش زمانی دراز با هم حرف زدند، سرانجام تصميم گرفتند که اپوش به جنگ تيشتر برود و او را به بند بکشد.





اپوش خود را بصورت پسری درآورد، پسری نيرومند که نه زيبا بود و نه مهربان. اپوش بدنبال تيشتر مي دويد ولی به او نمی رسيد. نه شبانه روز گذشت. آغاز روز دهم بود که به نزديک تيشتر رسيد. تيشتر نگاهی به پشت سرش انداخت و چون ديد اپوش به او نزديک شده است فورا شکل خودش را عوض کرد و بصورت گاوی درآمد، گاوی سپيد، نيرومند با سم و دم طلايی بلند و شاخ زرين. باز ميان نور پرواز کرد و با جام سحرآميز ابر به روی زمين باران باراند. اپوش گيج شده بود اما توانست دوباره تيشتر را پيدا کند، پس او هم خودش را اين بار به صورت گاوی درآورد اما نه زيبا بود و نه مهربان. اپوش به دنبال تيشتر می دويد. روز به شام می انجاميد. تيشتر روی ابرها می خوابيد و خستگی درمی کرد و تا اپوش به اونزديک می شد به ميان نور می رفت و از چشم اپوش ناپديد می شد. ابرها به دنبال تيشتر حرکت می کردند.

ستاره ها برای تيشتر دست می زدند و فرياد می کشيدند و اپوش عصبانی به دنبال تيشتر می دويد و نمی توانست او را بگيرد. ده شبانه روز گذشت. تيشتر ايستاد تا اپوش به او برسد و اپوش که فکر می کرد خودش تند دويده است خيلی خوشحال شد اما تا خواست تيشتر را بگيرد، تيشتر شکلش را عوض کرد و به شکل اسبی درآمد، اسبی سپيد و نيرومند، زيبا با يالهای طلائی، با چشمهای درشت و سياه. اپوش از خشم غريد و خود را به صورت اسبی درآورد، اما اسبی بود سياه، بی يال، بی دم و با چشمهايی که برنگ آبهای مرداب بود.


 

Amir Mohsen

متخصص بخش هواشناسی
باد به شکل مردی بلند بالا و روشن، کفش های چوبی اش را بپا کرد و به روی زمين آمد. باد به سرعت به دور خودش چرخيد.
با چرخش او ذرات هوا چرخيدند. ذرات نور چرخيدند، ذرات آب چرخيدند و روی هم غلتيدند. رودها و چشمه ها به وجود آمد. رودها از چشمه ها جدا شدند و از سرکوه های بلند با هم مسابقه گذاشتند تا به گوديها رسيدند. روی آبهايی که در گوديها بود ريختند و دريا شدند.

تيشتر، اسب سفيد و زيبا به آرامی از ميان نور و ابر می گذشت. ستاره ها يکی يکی پشت او می پريدند و سواری می گرفتند. تيشتر به روی زمين باران می باراند و اپوش تنها و خشمگين به دنبال تيشتر می دويد. ستاره ها تا می ديدند اپوش نزديک می شود فرياد می زدند: «آمد، آمد.» تيشتر هم زود به ميان نور می رفت و از چشم اپوش ناپديد می شد. اپوش ناراحت می غريد و بدنبال تيشتر می دويد. ده شبانه روز گذشت. تيشتر از آسمان به زمين نگاه کرد، ديد باران زمين را خيس کرده است و زمين از شدت باران ترک خورده است و در آن گوديهای بسيار بوجود آمده است. تيشتر خوشحال به ميان نور رفت.





اما هنوز زهر حشرات، مارها و کژدم ها روی زمين باقی بود. تيشتر تصميم گرفت باز باران بباراند، و زهرها را از روی زمين پاک کند. آبها که در ابرهای آسمان بود تمام شده بود، پس تيشتر به شکل اسبی سفيد و زيبا به کناره‌ی دريا فرود آمد تا به ياری او جام‌های ابر را به آسمان ببرد. موج‌های دريا که او را می شناختند، خوشحال خودشان را به او رساندند.





اما اپوش که يک لحظه دست از دنبال کردن تيشتر برنمی داشت به شکل اسبی سياه و زشت به کناره‌ی دريا آمد و به سوی تيشتر حمله کرد.

تيشتر غافلگير شد ولی خودش را نباخت و تيشتر و اپوش با هم گلاويز شدند.

شن های ساحلی به هوا برخاست و هوا تيره شد، آنقدر شن روی تن تيشتر نشست که سپيدی تن تيشتر به رنگ خاکستری درآمد. چشمهای ديو خشکی برق ميزد. تيشتر خسته شده بود. ستاره ها نگران بودند، ستاره ها غمگين بودند. بعضی از آنها از ترس صورتشان را با تکه های ابر پوشاندند.

بار ديگر صبح شد. گردونه ی خورشيد وسط آسمان رسيد ولی هنوز اپوش و تيشتر با هم می جنگيدند.





عرق از پيشانی تيشتر به چشمهايش می ريخت و آنها را می سوزاند ولی دست از نبرد برنمی داشت.

سه تا سحر آمد. سه تا شب گذشت اما اپوش و تيشتر همينطور نبرد می کردند. با وجود اينکه تيشتر نيرومند بود، خسته شده بود، چون ماهها بود برای اينکه بروی زمين باران بباراند، حتی يک لحظه هم نيارميده بود و نمی توانست از خودش دفاع کند.

اپوش تيشتر را بروی خاک کشاند. تيشتر از ديو خشکی شکست خورد و از ميدان کارزار گريخت. اپوش - ديو خشکی - پيروز شده بود. حالا مالک درياها او بود و کسی حق نداشت از دريا آب بردارد.

تيشتر فقط از شکست خودش ناراحت نبود، دلش برای پرنده ها می سوخت که دسته دسته می مردند. تيشتر برای خوشه های گندم نگران بود که نارس می خشکيدند. او به فکر شاليزارهايی می افتاد که از بی آبی له له می زدند و زمين که تشنه چشم به آسمان دوخته بود و جنگلهايی که از گرما آتش می گرفتند.






اما فقط تيشتر ناراحت نبود، با شکست او آب تمام چشمه ها و رودها خشک شدند. دريا از حرکت بازايستاد، شکوفه ها باز نشده روی زمين ريختند، دامن نازک شاهپرک‌ها از اشک خيس شد، گاوها که گياهی برای خوردن پيدا نکرده بودند چشمهايشان پر از اشک بود و بدون اينکه مژه بزنند به دور دست نگاه می کردند. بزغاله ها حال و حوصله بازی نداشتند، هيچ کس حرف نميزد، نه گنجشکها و نه نسيم.
 

Amir Mohsen

متخصص بخش هواشناسی
تيشتر غمگين سرش را پائين انداخت. نسيم، آرام شن ها را از يال طلايی او برگرفت. خورشيد جبه طلايی اش را روی دوش او انداخت تا گرمش کند و ستاره ها دور او را گرفتند. اما هيچ يک نتوانستند او را خوشحال کنند.





او نيرويش را از دست داده بود. زير لب می گفت: «شايد ديگر انسان، پرنده، چهارپا و گياه مرا دوست ندارند. حتما مرا فراموش کرده اند، يادشان رفته است که من باعث سرسبزی زمين بودم. اگر يکبار ديگر بشنوم که صدايم می کنند، يا از من ياری می خواهند، نيرومند می شوم و ديو خشکی را شکست می دهم.»

نه تيشتر، نه انسان، نه پرنده، نه گياه نمی دانستند که چقدر همديگر را دوست دارند.

اما از دست روی دست گذاشتن که کار درست نمی شد. کشاورزها از کنار کشتزارهای خشک بلند شدند و به طرف کوه رفتند. مرغهای دريايی به سوی کوههای بلند پرواز کردند، آنقدر دور رفتند که از چشم ناپديد شدند. شاهپرکها هم اشکهايشان را پاک کردند و به دنبال مرغهای دريايی پرواز کردند. بزغاله ها هم دست بره ها را گرفتند که موقع بالا رفتن از کوه ليز نخورند. گاوها و گوسفندها به طرف کوه راه افتادند. هنگامی که همه يک جا جمع شدند، هرمزد خداي خدايان را صدا زدند و گفتند: «اي هرمزد، به ما باران بده. ما تشنه ايم، زمين از بی آبی مي ميرد. ما به تيشتر محتاجيم. ما او را دوست داريم.»

صدای انسان، چهارپا، پرنده و گياه در آسمان می پيچيد. تيشتر صدای آنها را شنيد. هرمزد هم صدای آنها را شنيد. تيشتر با خوشحالی از جا بلند شد و فرياد زد: «ای هرمزد، تو صدای آفريده های خويش را بشنو. تو مرا ياری ده تا بر ديو خشکی پيروز شوم.»

و هرمزد که آفريده های خود را خيلی دوست داشت به تيشتر گفت: «ای تيشتر من به تو نيروی ده شتر، ده اسب، ده گاو، ده کوه و ده رود می دهم. تو پيروز می شوی. بار ديگر به جنگ ديو خشکی برو.»

تيشتر خوشحال شد. از جايش برخاست. او باز به پيکر اسب سپیدی بود اما نيرومندتر از پيش، آنقدر نيرومند که تپه های شنی زيرپايش فرو می ريخت و آنقدر بلند که بلندترين موجها به زانويش می رسيد. تيشتر به کنار دريا فرود آمد.





اپوش اسبی را ديد که خيلی شبيه تيشتر بود اما بسيار بزرگتر و نيرومندتر از پيش. اپوش خيلی ترسيد. نميدانست چکار کند. پشت تپه شنی پنهان شد. تيشتر او را ديد، پايش را بلند کرد و روی تپه گذاشت. تپه شنی فرو ريخت. اپوش نمی دانست به کجا فرار کند. تيشتر به سوی اپوش رفت. اپوش به سرعت می دويد ولی تيشتر باگام کوتاهی که برداشت به او رسيد.





سرانجام تيشتر اپوش را گرفت. اپوش زير سم های تيشتر افتاد. پيکر اپوش پر از گرد و خاک شده بود. اپوش به تيشتر التماس کرد و تيشتر خوب می دانست که ديو خشکی دروغ می گويد و هروقت فرصتی به دست آورد جهان را خشک می کند. پس اپوش را بلند کرد به آن طرف درياها پرت نمود.





دريا از آن تيشتر خدای باران شد.

ناگهان تمام جام‌های ابر به سوی زمين وارونه شد. باران باريد، باران... زمين تشنه سيراب شد. موجهای دريا برخاستند تا صورت تيشتر را بهتر ببينند. قطره های باران بر روی تن خسته تيشتر نشست تا خستگی را از تن او بدر کند. رودها تندتر دويدند تا به دريا برسند و ببينند چرا دريا می خروشد. تيشتر به سوي دريا رفت، باز جامهای ابر را از آب پر کرد و به باد سپرد. باد، با خوشحالی پيش دويد و جام‌های ابر را به دوش کشيد و به طرف آسمان برد. عرق از سر و صورت تيشتر می ريخت. او خسته شده بود اما دست از کار برنمی داشت. آسمان پر از جام های ابر بود.





تيشتر به آسمان نگاه کرد، تمام ابر بود. صدای رعد يک لحظه قطع نمی شد. آسمان برق ميزد و همه آفريده ها چشم به آسمان دوخته بودند.

باران به بام خانه ها نشست، به شيشه پنجره ها زد و آواز خواند:

«ای انسان، ای پرنده، ای گياه، ای چهارپا، تيشتر پيروز شده است.»
 

aliwinter

Banned
ببخشید این اینجا میذارم :خجالت2::خجالت2:
کیا کله پاچه دوست دارن؟کله پاچیاش بیان وسظ!


از فواید خوب کله پاچه
از بهترين قسمت هاي كله پاچه زبان گاو و گوسفند است كه طرفداران بيشتري داردو سرشار از ويتامين B12 است.

به گزارش سرویس علمی جام به نقل از باشگاه خبرنگاران، مرتضي صفوي، متخصص تغذيه و رژيم درماني در گفتگو با باشگاه خبرنگاران گفت: اضافه كردن برخي از غذاها همچون كله پاچه در وعده هاي غذايي موجب بازسازي بافت هاي فرسوده بدن مي شود. وي افزود: يكي از بهترين قسمت هاي كله پاچه زبان گاو و گوسفند است كه غني از ويتامين B12 است وطرفداران بيشتري هم دارد. صفوي در ادامه گفت: كله پاچه غني از كلسترول و چربي است، انرژي لازم را تامين كرده و بسياري از ويتامين ها و پروتئين ها را به بدن منتقل مي كند و گفتني است كه، بايستي در خوردن كله پاچه زياده روي نشود زيرا موجب پديدار شدن انواع بيماري ها مي شود. وي اظهار داشت: كله پاچه غني از كلسترول است و به همين دليل بايستي به مقدار كم مصرف شود و در صورت استفاده بيش از حد مسبب رسوبگذاري در رگ هاي خوني شده و فرد دچار گرفتگي قلب و سكته مغزي مي شود. وي تاكيد داشت: كله پاچه باید در وعده صبحانه مصر شود و در وعده هاي ناهار و شام استفاده نشود زیرا كه موجب ناراحتي هاي معده و بي خوابي مي شود.
 

Amir Mohsen

متخصص بخش هواشناسی
امیدوارم که این افسانه کهن رو پسندیده باشید

و خلاصه کلام اینکه دعا کنید و با تمام وجود و صدای بلند آنچه را که میخواهید از او طلب کنید:گل:

همانا او بخشنده و مهربانست:گل:
 

aliwinter

Banned
امیدوارم که این افسانه کهن رو پسندیده باشید

و خلاصه کلام اینکه دعا کنید و با تمام وجود و صدای بلند آنچه را که میخواهید از او طلب کنید:گل:

همانا او بخشنده و مهربانست:گل:

همانا او نازل کننده باران است

im_7b.gif

در آیه 43 سوره نور می خوانیم: " أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِى سحََابًا ثمُ‏َّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثمُ‏َّ يجَْعَلُهُ رُكاَمًا فَترََى الْوَدْقَ يخَْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَ يُنزَِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَ يَصْرِفُهُ عَن من يَشَاءُ يَكاَدُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَار: «آیا ندیدی که خداوند ابرهایی را به آرامی می راند سپس میان آنها پیوندی می دهد و بعد آن را متراکم می سازد در این حال دانه های باران را می بینی که از لابلای آن خارج می شود و از آسمان – از کوههایی که در آن است – دانه های تگرگ نازل می کند، و هر کس را بخواهد به وسیله آن زیان می رساند و از هر کس بخواهد زیان را دفع می کند، نزدیک است پرتو برق آن (ابرها) چشمها را ببرد ".
 

aliwinter

Banned
آب و هوا چگونه مسیر تاریخ را عوض کرد؟


آب و هوا و تغییرات آن از گذشته تا اکنون بارها سبب تغییر در مسیر تاریخ شده است. آب و هوا چگونه مسير تاريخ را عوض كرد ، عنوان مطلبي از سايت معتبر livescience است كه نقش اقليم را در شکل دادن ۱۰ رویداد بزرگ نشان مي‌دهد. از شکست تاریخی ایرانیان برابر یونان گرفته تا انفجار بمب اتمی در ژاپن.

1) فرهنگ غرب در نتیجه جنگ‌هایی كه بین ایران و یونان در گرفت موجودیت یافت. امپراطوری ایران كه در آن زمان در راس همه قدرتها قرار داشت، به طرف یونان لشكر كشی كرد. در سال 480 قبل از میلاد در جنگ سالامیس و آشنایی فرمانده ارتش یونان با علوم بادهای دریایی و به دلیل عدم آشنایی ایرانیان با علوم دریایی چون جذر و مد بعلاوه طوفان دریایی كه در طول جنگ اتفاق افتاد باعث شكست ایرانیان در این جنگ شد.




2) در قرن 13 كوبلای خان فرمانده امپراطوری مغول بود. او ارتش خود را برای تصرف ژاپن صف آرایی كرد، ولی به دلیل باد موسمی كه از اقیانوس هند می‌وزید موفق به تصرف ژاپن نشد. كاهن شینتو معتقد بود كه این طوفان نتیجه اجابت دعاهایش بوده است.




3) ناوگان اسپانیا در سال 1588 در برابر تمدن غرب مغلوب گشت. اسپانیایی ها مطمئن به پیروزی بودند. فیلپ دوم فرمانده ناوگان دریایی به جنگ علیه پروتستان های انگلستان كه رهبری آن را الیزابت اول به عهده داشت برخاست اما باد مانع از به موفقیت رسیدن ارتش اسپانیا شد.





4) در سال 1709 چارلز پنجم پادشاه سوئد رهبری اولین قدرت مهاجم اروپا را در لشكركشی به روسیه در زمستان بر عهده داشت. زمستان باعث فرسودگی قدرت عظیم سوئد شد. در طول جنگهای بزرگ شمالی این جنگ تاثیر زیادی بر جهان باقی گذاشت.





5) زمانی كه واشنگتن فرمانده ارتش آمریكا شد، ارتش متشكل از داوطلبانی بود كه فاقد یونیفرم و حتی سلاح بودند. در مقابل ارتش انگلیسی ها مجهز به بهترین نیروی جنگی بود. در 22 آگوست سال 1776 ژنرال واشنگتن توانست در یك نبرد طولانی در جزیره ای شكستشان دهد. تاریخ آمریكا نشان می دهد كه یك مه غلیظ باعث شده كه نیروهای استعماری انگلیس در آن جنگ عقب نشینی كنند.



6) كشوری در بحران ناشی از پرداخت وام های سنگین به مستعمره نشینان آمریكا كه در جنگ علیه انگلستان بوده، رنج می برد. خشكسالی بهاره باعث بالا رفتن سریع قیمت مواد غذایی شد و بالاخره رعد و برق و طوفان شدید از راه رسید و محصول تمام مزارع را نابود كرد. در نتیجه توده مردم گرسنه، حداكثر آمادگی برای دگرگونی و تغییر را داشتند و بدین ترتیب انقلاب فرانسه به وقوع پیوست.



7) شاید به خاطر داشته باشید كه در 30 آگوست سال 1800 همان روزی كه هزاران برده در ریچموند ویرجینیا به رهبری مردی به نام گابریل علیه برده داران قیام كردند. با گرفتن زرادخانه و آزادی برده ها وضعیت خود را تغییر دادند. در عوض باد و بوران شدید مانع از توطئه خیانتكاران و دسیسه چینی برده داران علیه برده ها شد.




8) در سال 1812 ناپلئون بزرگترین ارتش اروپا را با بیش از 600 هزار نیرو در اختیار داشت. نقشه او یك قشون كشی جسورانه به روسیه بود، او نقشه حمله را آنچنان برنامه ریزی كرده بود كه نگران هیچ چیزی نبود. زمستان نزدیك بود. ناپلئون مطمئن بود كه سربازانش مسكو را تسخیر می كنند. سربازان فرانسوی در قشون كشی به روسیه ابتدا جواهرات و اشیا قیمتی را گرفتند و و به میهن بازگشتند. ناپلئون برای بار دوم زمینه تصرف را آماده كرد این بار روسیه بسیار سردتر بود. ارتش زمینی ناپلئون یك شهر را ویران كردند دمای هوا به كمتر از 40 درجه سانتی گراد زیر صفر رسیده بود ، سربازان احساس گرسنگی و سرمای شدید می‌كردند به طوری كه در یك شبانه روز 50 هزار اسب از سرما كشته شدند و لباس سربازان مناسب سرمای زیاد نبود. بنابراین از 600 هزار سرباز جنگی تنها 150 هزار نفر مجروح به خانه بازگشتند و این شروعی بود برای پایان دادن به امپراطوری بزرگ ناپلئون و ظهور قدرت روسیه در اروپا.



9) آدلف هیتلر كه از تاریخ عبرت نگرفته بود تصمیم به حمله تكراری (همانند حمله ناپلئون) به مسكو را گرفت، ونتیجه از قبل هم بدتر شد. در اینجاست تاریخ تكرار شد. در سپتامبر سال 1941 عملیات Typhoon ( یكی از عملیاتهای نظامی كه در بدترین شرایط آب وهوایی كاربرد داشت ) در اتحاد جماهیر شوروی اجرا شد. ارتش آلمان بر پیروزی خود علیه حكومت استالین و نواختن مارش پیروزی در میدان سرخ مسكو مطمئن بودند، اما هواشناسان هیتلر او را در هر دو جبهه مسكو و استالینگراد در اتحاد جماهیر شوروی به زانو درآوردند و ورق جنگ علیه آلمان ها برگشت.



۱۰) در یكی از روزهای تابستان سال 1945 هیروشیما شاهد هوای خوبی بود. در ساعت 9:7 صبح هوا كمتر از %3 دارای پوشش ابری بود كه هواپیمای جنگی از حیطه تشخیص رادارها گذشت. اولین بمب ؛ آسمان برای استفاده از سلاح هسته‌ای به اندازه كافی صاف بود. فقدان پوشش ابر كار هیروشیما را ساخت و بمب درست به هدف برخورد كرد. در صورتیكه پوشش ابر در كاكورا تاثیر دیگری داشت. در 8 آگوست دومین بمب هسته ای به نام -B29 برای كاكورا در نظر گرفته شده بود، اما آسمان مورد نظر (كاكورا) پوشیده از ابر بود. درنتیجه هدف اصابت بمب، ناكازاكی اعلام شد !
::به نقل از persiangeo::
 

aliwinter

Banned
آیا میتوانیم آب هوا رو کنترل کنیم؟
اختصاصی سایت صنعت – نویسنده علمی تخیلی ممکن است آینده ای را ترسیم کند که شهروندان کشوری برای آب و هوای روز با صاحب منصبی حکومتی در وزارت تغییر آب و هوا تماس می گیرند. خشکی در غرب است؟ هیچ مشکلی نیست دستور بارندگی ملایم را می دهیم. طوفانی سواحل دریایی را در فلان منطقه به خطر انداخته است؟ مردم فقط آرام بمانید ما موشکی کوچک را برای از بین بردن طوفان پرتاب می کنیم.
cloud-seeding.jpg
اما این داستان های علمی تخیلی پرده ازحقایقی بر می دارندکه از تخیل هم عجیب تر است و این موردی است که بشر تلاش می کند تا آب و هوا را کنترل کند. اجازه دهید تا با تاریخچه ای کوتاه بحث خود را پی بگیریم. تعدادی از قبایل بومی آمریکا به ویژه آنها که در نواحی بیابانی نیمه خشک مانند پوبلو، هوپی و زونی زندگی می کنند رقص هایی با جزییات دارند تا رطوبت را از آسمان خسیس در باران درخواست کنند. در اواخر سده ۱۸۰۰ و اوایل سده ۱۹۰۰ بودند باران سازهایی که در غرب ابالات متحده پرسه می زدند و در ازای پولی پایان خشکی را نوید می دادند.
فروشندگان دوره گرد علمی دروغین را با قابلیت های بازیگری خود ترکیب می کردند تا جوامع را متقاعد سازند و اغلب از وسیله یا ساختاری برای انتقال مواد شیمیایی یا گازها به هوا استفاده می کردند که می گفتند باران را در مدت کوتاهی پس از این کار خواهد آمد. حتی حکومت ایالات متحده وارد عمل شد. در سال ۱۸۹۱، کنگره ۱۹۰۰۰ دلار را برای آزمایش های باران سازی در تگزاس تحت هدایت و راهنمایی رابرت دراینفورت اجرا کرد. نتایج دراینفورت بی نتیجه بود و همانطور که تغییر می کرد شک سیاستمداران و شهروندان به باران سازها افزایش یافت.چهار دهه دیگر پیش از آن که دانشمندان درگیر بحث کنترل آب و هوا شوند میدان تحت الشعاع شارلاتان ها و آدم های حقه باز بود. نقطه تغییر واقعی در سال ۱۹۴۶ آغاز شد هنگامی که ایروینگ لانگ میر و وینست شافر شیمیدانانی بودند که در آزمایشگاه تحقیقاتی جنرال الکتریک در شنکتدی نیویورک کار می کردند پی بردند که آنها می توانند کریستال های یخی را در ابر های فوق العاده سرد معرفی کنند و برف ایجاد کنند. آنها این فرآیند را باروری ابر گلاسیوژنیک می گویند و بعد از کمک شیمیدان و فیزیکدان به نام برنارد وانگوت (و برادر کرت وانگوت رمان نویس) بهره بردند.وانگوت در مورد ماده کریستالی دیگری تحقیق می کرد که می توانست اثر مشابهی داشته باشد و او آن را در یدید نقره یافت. با گذست زمان تیم بر روی علم پایه ای باروری ابر کار کرد که مانند این بود: اغلب قطرات رطوبتی در ابرها نمی توانند بدون کمی کمک اضافی یخ بزنند. اگر این قطرات با کریستال های یدید نقره مواجه شوند آنها را به کریستال هایی تبدیل و یخ می زنند. یخ که به اندازه کافی بزرگ شود از ابر سقوط می کند یا به صورت برف ریزش می کند یا اگر از هوایی گرمتر عبور می کند تبدیل به باران می شود.[h=2]مستقر کردن باروی تغییر آب و هوا
pilot.jpg
خلبانی که از هواپیما خارج می شود در ماموریتی در سال ۲۰۰۷ برای باروری ابرها شرکت کرده بوده که برای برنامه تغییر آب و هوای غرب کانزاس انجام می شده است.

سرانجام دانشمندان به روشی پی بردند تا آب و هوا را حداقل در آزمایشگاه کنترل کنند. در طی ۳۰ سال بعدی محققان و کارآفرینان در جهان شروع به استفاده از مبانی کردند که توسط لانگ میر، شافیر و وانگوت برای باروری واقعی در جهان ایجاد کنند. آنها هواپیماهایی را در ابرها به پرواز در می آوردند تا ابرهای یدید نقره را چون از میان آن می گذشتند رها می کنند یا گلوله توپی پر شده با یدید نقره را در ابرها پرتاب می کردند. در بعضی موارد این تغییر دهنده های آب و هوایی تلاش می کردند تا باران را در مناطقی مبتلا به خشکسالی تولید کنند تا آسیب تگرگ را با جلوگیری از اینکه دانه تگرگ بیش از حد رشد یافته و بزرگ شود کاهش یابد یا مه را در اطراف فرودگاهها پراکنده کنند. بسیاری از خواص این فناوری ادعاهایی بی پروا را درباره ایجاد خدمات باروری ابرها را ایجاد کردند. متاسفانه دانش سختی است که هرگز نمی توانند ادعاهای خود را با دلیل و مدرک اثبات کنند. اگر چه آزمایش دشوار به نظر می رسد باروری ابر را با اشکال ایجاد می کند یا بدتر از آن کلا کار نمی کند.هنوز شواهد وسوسه برانگیز کافی در طی سال ها ایجاد شده است که علاقه به تغییر آب و هوا را زنده نگه داشته است. برای نمونه در آفریقای جنوبی و مکزیک باروری ابرهای باران گرمسیری با ذرات نمک اجرا شده اند که با عنوان باروری هیگروسکوپیک شناخته شده است که کارآتر نسبت به باروری ابرهای بارانی سرد با یدید نقره هستند. دانشمندان چینی باور داشتند که آنها یبه چنان درجه از استادی در باروری ابر ها رسیده اند که می توانند تضمین کنند که روز معینی بارانی یا آفتابی باشد مانند آنچه که گفته شد در مراسم افتتاحیه المپیک ۲۰۰۸ در پکن اتفاق افتاده است.اگر چه ممکن است بارندگی از ابرهای کمی در سطحی محلی کنترل شود. اما آیا این امکان وجود دارد که از شکل گیری طوفان ها جلوگیری شود؟ بعضی دانشمندان نیز چنین فکر می کنند. مدلسازی کامپیوتری طوفان های بزرگ اخیر مانند آندرو در سال ۱۹۹۲ نشان داد که چگونه حتی یک یا دو تغییر کوچک رخ دهد می تواند منجر به آن شود که طوفانی مخرب و بزرگ به طوفانی کوچک تبدیل شود. این قلب تئوری هرج و مرج است که مجموعه ای از مفاهیم علمی است که سیستم های فوق العاده پیچیده مانند سیستم های آب و هوایی را توضیح می دهد جایی که تغییرات کوچکی در شرایط ابتدایی در اساس نتایج نهایی را تغییر می دهد.هم اکنون هواشناسان شگفت زده شده اند از اینکه آیا آنها می توانند از هرج و مرج استفاده خوبی کنند تا از ایجاد طوفان در اولین مرحله اجتناب کنند. اگر آنها بتوانند یک یا دو متغیر را فقط در طوفان اطلس تغییر دهند خودش شروع به مارپیچ و سپس هیولایی می شود که ممکن است آنها بتوانند قدرت آن را کاهش دهند یا مسیر آن را منحرف کنند. تغییر دمای دریا به نظر می رسد احتمالا مهمترین سناریو باشد و دانشمندانی پیشنهاد داده اند که سطح اقیانوس را با لایه نازکی از روغن قابل تجزیه بپوشانند. در تئوری این می تواند تبخیر را کاهش دهد فرآیندی که باعث شکل گیری طوفان می شود. بر روی ایده های مشابهی برای گردبادها نیز می توان کار کرد. یک فیزیکدان پیشنهاد داده است تا از ایجاد ابرهای قیف مانند با کانال اتمسفری با پرتوهای مایکرویوی که از ماهواره هایی که با انرژی خورشیدی کار می کنند اختلال ایجاد کنند.پس تاکنون به نظر می رسد داستان ابتدای متن علمی تخیلی باشد جایی که کنترل آب و هوا به سادگی با دست گذاشتن روی یک سوییچ در ماشین تغییر آب و هوا تغییر کند و شماره ای گرفته شود که امروز بارانی، برفی یا آفتابی باشد.منبع: سایت صنعت www.sanat.me
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا