یافتم روشندلی، از گریه های نیمه شب خاطری چون صبح دارم، از صفای نیمه شب رهی معیری
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2012 , August 28 #41 یافتم روشندلی، از گریه های نیمه شب خاطری چون صبح دارم، از صفای نیمه شب رهی معیری
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , September 3 #42 ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﻋﺼﺎ ﺍﺯ ﮐﻮﺭ ﻣﯽﺩﺯﺩﻧﺪ ... ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﻭﺭﯼ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮﺩﻡ ...
م مهشید کاربر ويژه 2012 , September 3 #43 ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
R Reza Sharifi مدير ارشد تالار 2012 , September 5 #44 تا در ره عشق آشنای تو شدم با سد غم و درد مبتلای تو شدم لیلیوش من به حال زارم بنگر مجنون زمانه از برای تو شدم
تا در ره عشق آشنای تو شدم با سد غم و درد مبتلای تو شدم لیلیوش من به حال زارم بنگر مجنون زمانه از برای تو شدم
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2012 , September 10 #45 من از خورشيد تابنده، نبردم بهره اي اما در اوج ظلمت دنيا، به دل تابيده ام شايد توانم را گرفت آن تابش و جانم ز پيكر رفت من آزادم از اين دنيا، دگر آسوده ام شايد ....... اسماعیل رضوانی خو
من از خورشيد تابنده، نبردم بهره اي اما در اوج ظلمت دنيا، به دل تابيده ام شايد توانم را گرفت آن تابش و جانم ز پيكر رفت من آزادم از اين دنيا، دگر آسوده ام شايد ....... اسماعیل رضوانی خو
Maryam متخصص بخش ادبیات 2012 , September 11 #46 دیـــــوانـــه محبت جـــانـــانه ام هنـــوز دست از دلم بـــدار کــه دیوانه ام هنوز عمـــری بگرد شمع جمال تــو گشته ام و آتش نخورده بــر پر پـروانه ام هنوز
دیـــــوانـــه محبت جـــانـــانه ام هنـــوز دست از دلم بـــدار کــه دیوانه ام هنوز عمـــری بگرد شمع جمال تــو گشته ام و آتش نخورده بــر پر پـروانه ام هنوز
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2012 , September 12 #47 زان طرهً هر پيچ و خم سهل است اگر بينم ستم از بند و زنجيرش چه غم آنکس که عياری کند
M MA R JA N کاربر ويژه 2012 , September 12 #48 دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
Maryam متخصص بخش ادبیات 2012 , September 12 #49 دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم...
M MA R JA N کاربر ويژه 2012 , September 12 #50 من شکسته بدحال زندگی یابم در آن زمان که به تیر غمت شوم مقتول
Maryam متخصص بخش ادبیات 2012 , September 12 #51 لاجرم باید زیست! تنها به این دلیل که زندگی اجباریست! باید خندید و بخشید باید ندید و نشنید...
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , September 15 #52 دوستت دارم و عشق تو از نامم می تراود مثل شیره ی تک درختی مجروح در حیاط زیارتگاهی... محمد شمس لنگرودی
دوستت دارم و عشق تو از نامم می تراود مثل شیره ی تک درختی مجروح در حیاط زیارتگاهی... محمد شمس لنگرودی
R Reza Sharifi مدير ارشد تالار 2012 , September 15 #53 یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم *** هر چند در این عهد خریدار ندارد صائب تبریزی
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , September 15 #54 در دهر هر آن که نیم نانی دارد از بهر نشست آشیانی دارد نه خادم کس بود نه مخدوم کسی گو شاد بزی که خوش جهانی دارد حکیم عمر خیام
در دهر هر آن که نیم نانی دارد از بهر نشست آشیانی دارد نه خادم کس بود نه مخدوم کسی گو شاد بزی که خوش جهانی دارد حکیم عمر خیام
R Reza Sharifi مدير ارشد تالار 2012 , September 15 #55 در اين سراي بي کسي کسي به در نمي زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند يکي ز شب گرفتگان چراغ بر نمي کند کسي به کوچه سار شب در سحر نمي زند
در اين سراي بي کسي کسي به در نمي زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند يکي ز شب گرفتگان چراغ بر نمي کند کسي به کوچه سار شب در سحر نمي زند
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , September 18 #56 در نا امیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
M Mahdi Askari مدير فنی 2012 , September 18 #57 تورا من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ "تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم٬ تو را من چشم در راهم
تورا من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ "تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم٬ تو را من چشم در راهم
R Reza Sharifi مدير ارشد تالار 2012 , September 18 #58 ما آزموده ايم درين شهر بخت خويش بيرون كشيد بايد ازين ورطه رخت خويش
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , October 22 #59 شهید می شوم آخر به تیغ ابرویت شهید غمزه ی چشمان مثل آهویت
R Reza Sharifi مدير ارشد تالار 2012 , October 24 #60 تا دست به دامان ریا افتادند بی وقفه به یاد شهدا افتادند شوخی ، شوخی به شاخه ها سنگ زدند جدی جدی پرنده ها افتادند !... رضا بروسان
تا دست به دامان ریا افتادند بی وقفه به یاد شهدا افتادند شوخی ، شوخی به شاخه ها سنگ زدند جدی جدی پرنده ها افتادند !... رضا بروسان