مشاعره ی الفبایی

[baroon]

چ


چشم تو را به سرمه کشیدن چه حاجت است؟
کوته کن این بهانه ی دنباله دار را​

 

[Reza Sharifi]

ح

حاجـــی تو حجـــازی شو ، من کـــــــــعبه در آغوشم
آن نـــــور کــــه مــــن بینم هــــــر کـــــور نمی بیند
این نامه که من دارم ، باز است و بسی خوانا
محروم نمی خواند ، مغرور نمی بیند...
رحيم معيني كرمانشاهي
​

 

[baroon]

خ


خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم

راحت جان طلبم وز پی جانان بروم​

 

[asl_davood]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[Mahdi Askari]

ذ

ذکر مولایم علی اعجاز کرد
بحطه ها را از زبانم باز کرد

 

[NaBuT]

راستی کن که راستان رستند
راستگویان در عالم قوی دستند​

​

​

 

[baroon]

ز

ز بعد ما نه غزل نی قصیده می‌ماند
ز خامه‌ها دو سه اشکی چکیده می‌ماند

در این چمن، به چه وحشت شکسته‌ای دامن
که می‌روی تو و رنگ پریده می‌ماند​

​

 

[Reza Sharifi]

ژ

ژنده پوشی نبود عیب ز خود دور نمای

جامه ای را که در ان رنگ تعلق بینی

 

[baroon]

س


سبک باران به شور آیند از هر حرف بی مغزی

به فریاد آورد اندک نسیمی هر نیستان را​

 

[Reza Sharifi]

ش

شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود

سلطان سخــا و کـــرم و جــود علی بود

 

[baroon]

ص

صفــــایی ندارد ارسطو شدن

خوشا پرگشودن پرستو شدن



​

 

[Reza Sharifi]

ض

ضیافت ها به روی موج برپاست

گل نیلوفرم مهمان دریاست

 

[سیاوش عشق]

ط

طعنه بر خاریِ من ای گل بی خار مزن
من به پای تو نشستم که چنین خوار شدم

 

[Reza Sharifi]

ظ


ظالم بمرد و قاعدهٔ زشت از او بماند

عادل برفت و نام نکو یادگار کرد


"سعدی"
​

 

[چاووش]

ع...

عقل سالم ز می ناب نیاید بیرون

کشتی کاغذی از آب نیاید بیرون


تا به روشنگر دریا نرساند خود را

تیرگی از دل سیلاب نیاید بیرون


یک جهت شو که ز صد زاهد شیاد، یکی

خالص از بوتهٔ محراب نیاید بیرون


رو نهان می‌کند از روشنی دل شیطان

دزد بیدل شب مهتاب نیاید بیرون


به صد امید، دل شبنم ما آب شده است


آه اگر مهر جهانتاب نیاید بیرون


نزند دست به دامان اجابت صائب

ناله‌ای کز دل بیتاب نیاید بیرون

 

[سیاوش عشق]

غ

غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه ی شیرین و به خوابش کردم
فرخی یزدی

 

[Mans0ur]

ف


فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

هوشنگ ابتهاج​

 

[fatemeh]

قاف

قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق، تنها عشق
تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن



سهراب سپهری​

 

[Mans0ur]

ک



​

 

[baroon]

گ

گیرم تمام شهر پر از سرمه ریزها

خالی شده ست مصر دلم از عزیزها!​