مشاعره

[..::آبی دل::..]

در دل هوسی هست ، دریغا نفسی نیست
ما را نفسی نیست که در دل هوسی هست

شاعر و ترانه سرا ،سید حسین شاه زیدی عزیز:بغل:

 

[یگانه جان]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

 

[سنجاقي]

دلم محراب زيبايي چو ابروي تو مي خواهد

بهانه كرده و تنها گل روي تو مي خواهد

 

[یگانه جان]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

 

[asl_davood]

در راه خدا دو كعبه آمد حاصل

يك كعبه صورت است و يك كعبه دل​

 

[سنجاقي]

لذت اندر ترك لذت بود ،اي آزادگان....
ما گدايان ترك اين لذت نمي دانسته ايم...

 

[khodam]

من سایه‌ی پنهان شده در پشت غبارم
آه این منم ای آینه کم سرزنشم کن​

 

[یگانه جان]

نه آن شبست که کس در میان ما گنجد
به خاک پایت اگر ذره در هوا گنجد

 

[Maryam]

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

سعدی

 

[khodam]

من بنــــــــــــده‌ی آن دمم که ساقی گوید
یک جـــــــــــــــام دگر بگیر و من نتوانم​

 

[asl_davood]

من به خود نامدم اينجا كه خود باز روم

آنكه آورد مرا باز برد در وطنم
​

 

[khodam]

ما بی‌غمان مست دل از دسـت داده‌ایم
همراز عشــــــــــق و همنفس جام باده‌ایم

 

[Maryam]

ما زیاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه میپنداشتیم

حافظ

 

[khodam]

معاشران گــــره از زلف یار باز کنــــــــــید
شبی خوشست بدین قصه‌اش دراز کنــــــید

 

[asl_davood]

دل من پرسخنست ار چه دهان بربستم



تا بگوید خردی کوست ز ما خوشگوتر​

 

[khodam]

رفته ای اما به یادت زنده ام
مرد باش و از دلم جایی نرو

 

[asl_davood]

وعده ي اهل كرم گنج روان
وعده ي نااهل شد رنج روان

 

[Maryam]

نشاط جوانی ز پیران نجوی

که آب رفته باز نیاید به جوی

سعدی

 

[یگانه جان]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟

 

[eliza]

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد