• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

هر شعری که دوست داری اینجا بنویس...

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
ای نگاهت خنده مهتاب ها

بر پرند ِ رنگ رنگ ِ خواب ها

ای صفای جاودان ِهرچه هست:

باغ ها ، گل ها ، سحر ها ، آب ها

ای نگاهت جاودان افروخته

شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها

ای طلوع بی زوال آرزو

در صفای روشنی محراب ها

ناز نوشینی تو و دیدار توست

خنده مهتاب در مرداب ها

در خرام نازنینت جلوه کرد

رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها.

 

هانیتا

کاربر ويژه
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!!
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم.
 

هانیتا

کاربر ويژه
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ هر کجا برگی هست شور من می شکفدمثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
تو رامی خوانم

و تو را باتمام حنجره ها صدا می کنم...

ای عابرکوچه های بی کسی ام...

چرا دیگر قدم در چشمانم نمی گذاری؟ .

 

کیمیا

کاربر ويژه
نرسد دست تمنا چو به دیدار شما​
میتوان چشم دلی دوخت به ایوان شما​
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست​
نیمه جانیست در این فاصله قربان شما​
 

laklak

Banned
منو ببین که چه ساده بودم
به دام تو چه فتاده بودم
این همه یار سر راه من بود
من دلما به تو داده بودم
اقبالم بسوزی ای شانسم بخشکی
دشمن شد به جونم دلدادم به هرکی

درخت مکر تو هزار ریشه داشت
وای که ندونسته گرفتار شدم
یه دنیا غم به روی غم هام گذاشت
دیگه از این زندگی بیزار شدم
خدا خودش میدونه امید من بودی
کجا حساب میکردم بری به این زودی
 

laklak

Banned
دیدی به دلت نقش نگار دیگه داشتی
با عشق دروغین سرما کلاه گذاشتی
تو گلخونه دلم گل غصه را کاشتی
نارو زدی دستاما توی حنا گذاشتی
دست به دلم نزار میخام تنها بمونم
سر به سرم نزار زدی آتش به جونم
از من تو مگر خطایی دیدی
سوی دگرون نگاهی دیدی
اما دل تو با دگری بود
از من تو خجالت نکشیدی
 

کیمیا

کاربر ويژه
دیدی به دلت نقش نگار دیگه داشتی
با عشق دروغین سرما کلاه گذاشتی
تو گلخونه دلم گل غصه را کاشتی
نارو زدی دستاما توی حنا گذاشتی
دست به دلم نزار میخام تنها بمونم
سر به سرم نزار زدی آتش به جونم
از من تو مگر خطایی دیدی
سوی دگرون نگاهی دیدی
اما دل تو با دگری بود
از من تو خجالت نکشیدی

عجبا چه گرفتاری شدیما
 

آسمان دریایی

متخصص بخش زبان انگلیسی




دل خوش از آنيم که حج ميرويم
غافل از آنيم که کج ميرويم
کعبه به ديدار خدا ميرويم
او که همينجاست کجا ميرويم
 

سپیده جون

کاربر ويژه
دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند...
گفته بودم مردم اینجا بدند...
دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست...
ان عزیزت عهدوپیمانت شکست ...
دیدی ای دل درجهان یک یار نیست...
هیچکس در زندگی غمخوار نیست ...
دیدی ای دل حرف من بیجا نبود...
از برای عشق اینجا جا نبود...
نو بهار عمر را دیدی چه شد...
زندگی راهیچ فهمیدی چه شد...
دیدی ای دل دوستیها بی بهاست...
کمترین چیزی که میابی وفاست...
ای دل اینجا باید از خود گم شوی...
عاقبت همرنگ این مردم شوی...

 

mostafa22

Banned
با دوستی که تو زندگیم نون و نمک خورده بود
یهو به من نارو زد و نزاشت برام تار و پود
تو زندگیم رخنه کرد عشقما از من گرفت
نامردی حدی داره این که یه دوستی نبود
دلم از هر چه دوسته سرده
اونوقت میگی قربون هر چی مرده قربون هرچی مرده
جون میدادم همیشه برای دوست و دنیا
میگفتم یار منه چه امروز و فردا
 

mostafa22

Banned
کودک بابا چشماتو وا کن
اول راهی راتو پیدا کن
پا به دنیای تازه می ذاری
ماجراها پشت سر داری
تا جوون هستی فکر فردا باش
کوچیکه چشمت فکر دریا باش
همتت باشه تکیه گاه تو
تا نشه دشمن سد راه تو

کودک بابا چشماتو وا کن
با شکست بساز پشت به غمها کن
کودک بابا چشماتو وا کن

روزگار ما بیش و کم داره
راه فرداها پیچ و خم داره
زندگی یعنی خوب و بد دیدن
سردی و گرمی دست رد دیدن
از خودت دور کن صحنه سازی رو
بی ثمر بدون یکه تازی رو
مرد باگذشت فکر هستی نیست
چیزی بدتر از خودپرستی نیست

کودک بابا چشماتو وا کن
با شکست بساز پشت به غمها کن
کودک بابا چشماتو وا کن

هر کدوم از ما یه مسافریم
باقی دنیا اما ما میریم
من دو روزی رو مهمونت هستم
تا بزرگ بشی بارمو بستم
باید در اندوه روی پا باشی
سنگ زیرین آسیاب باشی
روی پات واسا مرد و مردونه
از آدم فقط خوبی میمونه

کودک بابا چشماتو وا کن
با شکست بساز پشت به غمها کن
کودک بابا چشماتو وا کن
با شکست بساز پشت به غمها کن
کودک بابا چشماتو وا کن
کوچیکه چشمات فکر دریا کن
کودک بابا چشماتو وا کن
کوچیکه چشمات فکر دریا کن
 

کیمیا

کاربر ويژه
من آمده ام که با تو راهی بشوم​
آنی که تو از دلم بخواهی بشوم​
دریا بغلم کن! بغلم کن دریا!​
می خواهم از این به بعد ماهی بشوم​
 

کیمیا

کاربر ويژه
بعد تو دگر هستی ما پا نگرفت​
بعد از تو کسی در دل ما جا نگرفت​
در کلبه تنهائی خود پوسیدم​
بعد از تو کسی سراغ ما را نگرفت​
 

فائزه حسین زاده

متخصص روانشناسی
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.


و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.


و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.


همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.


و امیدوام اگر جوان که هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.


امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.


امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.


بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!


و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.


اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!


\" ویکتور هوگو \"

برگرفته از: http://www.iranjoman.com/usernote.php?u=8046#ixzz2NRO9ZJze
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
چـه اشـتـبـاه بـزرگـی سـت
تـلـخ کـردن زنـدگـیـمـان . . .
بـرای کـسـی کـه در دوری مـا ،
شـیـریـن تـریـن لـحـظـات زنـدگـیـش را سـپـری مـی کـنـد !!!

 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
اگه به تو نمی گفتم حرفامو ، اگه به تو نمی گفتم چقدر دوسِت دارم ...
الــــــان بــــــــــــــــــودی ....

 

ریحانه69

متخصص بخش فوتبال
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟

[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم


[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]تنهاییت برای من …


غصه هایت برای من …


همه بغضها و اشکهایت برای من ..
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بخند برایم بخند


[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]آنقدر بلند


[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…


صدای همیشه خوب بودنت را


دلم برایت تنگ شده
 
بالا