• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

کافــــه تنهایی

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی
جملاتم هر روز کوتاه تر می شوند
هر روز چند کلمه کمتر
چند سکوت بیشتر
می ترسم روزی برسد که برای بیان دلتنگی هایم
به نقطه ای اکتفا کنم
 

ریحانه69

متخصص بخش فوتبال
امــشب بــه میــهمانی تــو می آیــم

نــه چشــمان فریــبنده ات

و نــه لبــان تبــدارت را میــخــواهــم

مــرا آغــوشــی بــه وســعت دســتانت کافــی ســت ...

دلــم گــرفــته ...

غــم هــایم را بــغل کــن ...
 

فائزه حسین زاده

متخصص روانشناسی
به وسعت چشمان خمارت می خواهمت

همه ی هستی زندگی من

اگر تو نباشی من هم نیستم

هر چند به زبان نیاورم این دلدادگی را.

 

ریحانه69

متخصص بخش فوتبال
از مترسکی پرسیدم : آیا از تنهایی ماندن در این مزرعه بیزار نشده ای؟؟؟
گفت در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنی است پس من از کاره خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمیشوم

اندکی اندیشیدم و سپس گفتم : راست میکی ، من چنین لذتی را تجربه کرده بودم!
گفت تو اشتباه میکنی!
زیرا کسی نمیتواند چنین لذتی را ببرد مگر اینکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد.
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
چه قدر چای ...

که ننوشیدم،

در کافه‌هایی که

با تو نرفتم ...

و چه نیمکت‌ ها،

که مرا کنار تو،

ندیده،

فراموش کردند ...

"مژگان عباسلو"

:گل:

 

سپیده جون

کاربر ويژه
کد:
[COLOR=#4b0082][B]خدایا در انجماد نگاه های سرد این مردم دلم برای جهنمت تنگ شده!!![/B][/COLOR]


زندگی قصه ی تلخیست که از آغازش ،بس که آزرده شدم چشم به پایان دارم...
 

پسرخاله

کاربر ويژه
روزگـار بدي است . . . چوپان با گــرگ پيمـان مي بندد ، . . . سـگ با گـله . . . گـرگ گوسـفند مي چـراند . . . و چه تـلخ . . . سـگ را ميخـنداند . . . چـوپان که دروغـگو بود . . . سـگ و گـرگ را نـمي دانم! . . . بيـچاره گوســفندان ...
 

ریحانه69

متخصص بخش فوتبال
درد تنهایی کشیدن




مثل کشیدن خطهای رنگی روی کاغذ سفید




شاهکاری می سازد به نام دیوانگی !




و من این شاهکار را به قیمت همه ی




فصلهای قشنگ زندگی ام خریده ام ....




هر که هر چه می خواهد مرا بخواند




دیــوانـــه




خــودخــواه




بی احـسـاس . . .




نــمــی فــروشـــم . . . !

 

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]همچون موجی نا آرام
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بارها به ساحل تو برخورد می کنم
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]و غصه هایم درست مانند کف روی آب
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]از خاطرم محو می شود
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]حالا تو هر چقدر که می خواهی سنگدل باش!!
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]فرقی نمی کند...
 

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی

تحمل میکنم بد خُلقیت را

نمیخواهم ازین پس ، دوریت را

نمیخواهم که مَردم ، فاش گویند

چه کردی بی وفا ، خوشبختیت را
:گل::گل:
 

سوگل

New member
درسکوت تنهائی ام خواهم گریستخم به ابرو نخواهم آورد،که مبادا طنین حزن انگیزدلم،خاطری را بیازارد
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
سعی کن تنها باشی ...

زیرا تنها به دنیا آمدی

و تنها از دنیا خواهی رفت ...

بگذار عظمت عشق را درک نکنی ؛

زیرا آنقدر عظیم است،

که تو را نابود خواهد کرد ...

:گل:
 

پسرخاله

کاربر ويژه
آدم های عاشق همانند قاتل ها خطرناکند؛

آن ها بعد از شکست تغییر می کنند . . .
ناگهان دیگر دوست نمی دارند،
دیگر قادر می شوند که هرگــــــــز اشک نریزند
و نا گهان تبدیل به انسانی فوق العاده خطرناک می شوند ؛
آن ها راه زنده ماندن را یاد گرفته اند . . .
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
به اندازه ی چای داغ شب امتحان دوستت دارم ...

اما ...

اضطراب نمیگذارد

نه گرمایت را حس کنم،

و نه آرامشت را ...

:گل:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
می روم ...

چمدانم را نمی برم ...

سنگین است روزهــایی که بی تو زندگی کرده ام ...


:گل:
 

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی
گفتی که دگر در تو چنان حوصله ای نیست

گفتم که مرا دوست نداری گله ای نیست

رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست:ناراحت:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
چه نسل غم انگیزی هستیم ...

دنبال یک اتاق خالی،

که موزیک گوش کنیم

و چایی بخوریم

و حسرت ...

همین ...

:گل:
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
يه وقتايي که دلت گرفته ؛

بغض داري ،

آروم نيستي !

دلت براش تنگ شده ....

حوصله ي هيچكسو نداري !

به ياد لحظه اي بيفت که :

اون همه ي بي قـراري هاي تو رو ديد؛

اما ....

چشمـاشو بست و رفت ... !!!

 

پسرخاله

کاربر ويژه
تنهایم ...


اما دلتنگ آغوشی نیستم ...


خسته ام ...


ولی به تکیه گاهی نمی اندیشم ...


چشمهایم تر هستند و قرمز ...


ولی رازی ندارم ...


چون مدت هاست ...


دیگر کسی را
"خیلی" دوست ندارم
 
بالا