یک فنجان قهوه تلخ یک شکلات تلخ که از گرمای فنجان در بشقاب زیرینش آب شده است ماهواره و انتن قطع شده
تمام شبکه ها برفکی بیش نشان نمی دهد کلافه شده ام روی کاناپه نشستم این حال و روز من است اما این ها نشانه ی تنهای من نیست چراکه صدای باد و یاد و خاطرات تو مجال تنهایی نمیدهد
دلم نه دروغهای قشنگ میخواهد نه ادعاهای بزرگ و نه بزرگ های پرادعا!
دلم یک کافه دنج میخواهد; یک فنجان قهوه تلخ و یک دوست…که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد!
به همین سادگی…!