• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

گفتگوی آزاد

rahnama

پدر ایران انجمن
چند روزه کارم شده لینک دادن به ایران انجمن و از ایران انجمن به سایت آموزش فرهنگ رانندگی و نظر نوشتن برای این دو سایت و ایران پیوند. کلی برای خودم سرگرمی تهیه کردم :غش2:ثبت نام در انجمنها و نوشتن موضوعات ایران انجمن و فرهنگ رانندگی و لینک دادن به مطالب و معرفی ایران پیوند.

خانمم : راهنما ترا بخدا خجالت نمیکشی؟
من : برای چی خجالت بکشم؟
خانمم : پیرمرد آخه تو این سن چکاریه که میکنی؟
من : اولا من پیرمرد نیستم و جوانم:شاد:ثانیا چکار کنم ؟ برم پارک بشینم و عصا دست بگیرم؟
خانمم : اقلا پاشو ظرفها را بشود.
من : من که می شستم. اینجا فرمودی که منو ضایع کنی:
:غش2:
 
آخرین ویرایش:

rahnama

پدر ایران انجمن
میخواستم به مسئله مهمی اشاره کنم.
جریان صحبتهای من و همسرم در انجمن بصورتی نیست که اگر بیرون من را دیدید بفرمائید این را هنما زن ذلیل است.من نسبت به خانواده ام عشق ذلیلم.(لطفا اگر متوجه شدید برای من هم توضیح فرمائید تا ببینم چی گفتم.:غش2:)
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



سلام به دوستای عزیزم. لحظه های با برکت و شادی رو براتون آرزو دارم.
یکی دو روزی از حضور در کنارتون بی بهره ام.
مواظب خودتون باشید تا بیام :چشمک:
خدانگهدارتون :گل::بای:
 

0mid

متخصص بخش ورزشی
سلام به همگی
خواستم بگم ....
ها چی میخواستم بگم؟؟
آخه چرا منو تو این موقعیت قرار میدین؟؟ :نیش:
استااااااااااااااد .. بفرمیوووووووووووو :نیش:

خواستم بگم عید همگی مباررررررررررررک :گل: :گل: :گل:
 

amininho

متخصص بخش کامپیوتر
سلام دوستان
امسال یه سال عجیبیه
اگر ۲ رقم آخر سال تولدت رو ، با سن خودت جمع کن ، میشه ۹۰ ! این جریان عجیب هر ۸۲۳ سال یک بار اتفاق میافته
 

amininho

متخصص بخش کامپیوتر
یه چیز خیلی جالب دیگه
وقتی خودم دیدم اینجوری :تعجب:شدم
تو گوگل این رو سرچ کنید خودتون می فهمید:
Do a Barrel Roll
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
امروز که عکسای مکه و مدینه رو گذاشتم یاد خیلی از خاطراتم افتادم. خدا رو شکر من دو بار به خانه خدا برای عمره رفتم. :بله:
یادش بخیر... بار اولی که رفتم خونه خدا اون موقع خلوت بود حدود دو سه سال پیش بود فکر کنم.. دختر عموم نازنین منو برد که بریم حجرالاسود رو بوس کنم.. می گفت با لاله خواهرم رفته خیلی راحت رفتن تو صف تونستند حجرالاسود رو ببوسند. گفت بیا تو هم برو ببوس.. ما هم رفتیم.. یه طرف حجرالاسود صف آقایون بود یه طرف صف خانوما.. بالای حجرالاسود یه پلیس ایستاده بود و هر کس می اومد حجرالاسود رو ببوسه تا می بوسیدش بهش می گفت برو بعدی بیاد.. به غیر از اون چند مسئول مرد هم حواسشون بود که آقایون بی نظمی نکنند.. ولی صف خانوما متاسفانه از شانس ما اون لحظه مسئول نداشت.. مسئولای خانوم نمی دونم اون موقع کجا بودند:53:.. این بود که صف خانوما کمی بی نظم تر بود و خلاصه ما همینطور رفتیم و یواش یواش هی جلوتر می رفتیم.. هر چی جلوتر می رفتیم فشار بیشتر می شد .. همینطور فشار شدید و شدیدتر می شد تا رسیدیم به دم حجرالاسود.. من دستم رو بردو به طرف حجرالاسود فکر کنم کمی سرانگشتم خورد بهش که یک هو یک دست از این ور اومد رو صورتم یکی انگار زد پس کله م یکی دیگه هلم داد و اینجا بود که فهمیدم رسما دارم کتک می خورم همینطور داد می زدم آی ولم کنید من می خوام برم وای الانه که شهید بشم بابا راه بدین من می خوام برم بیرون و یک هو رفتم زیر جمعیت و نازنین منو کشوند بالا وگرنه ممکن بود خفه بشم :28:... همینطور که داشتیم بد و بیراه می گفتیم:26: به زحمت از جمعیت بیرون رفتیم.. خدا قبول کنه:نیش2:
چقدر کبوتر داشت مکه..یادشون بخیر.. اصلا از آدما نمی ترسیدند حتی گربه ها هم کبوترا رو نمی خوردن.. به احتمال زیاد رستورانا و مردم خیلی به گربه ها غذا می دادن که کاری به کار کبوترا نداشتن.. از هتل که می اومدیم بیرون (هتل نزدیک حرم بود) تا برسیم به کعبه از کنارشون رد می شدیم.. همینجور دسته دسته رو زمین راه می رفتن و دونه هایی رو که مردم براشون پاشیده بودند رو می خوردند وااااااااااااای یادش بخیر
 

0mid

متخصص بخش ورزشی
سلام دوستان
امسال یه سال عجیبیه
اگر ۲ رقم آخر سال تولدت رو ، با سن خودت جمع کن ، میشه ۹۰ ! این جریان عجیب هر ۸۲۳ سال یک بار اتفاق میافته

این کجاش عجیبه؟؟؟؟؟ :نیش:
خب معلومه که هرسالی باشیم تو اون سال، سال تولدت رو با سنت جمع کنی میشه عدد همون سال
الان من متولد 67 هستم
میخوام بفهمم چند سالمه 90 رو منهای 67 میکنم که میشه 23
تو الان میگی من 67 رو به علاوه 23 کنم میشه 90؟؟؟؟ :نیش:
خب معلومه که میشه :نیش:

یکم فکر کنم امین جان:چشمک:
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
سلامممممممممممم
هر چی فکر کردم به این نتیجه رسیدم این اولین برفی هستش که توی آبان ماه توی عمرم از نزدیک دیده ام ؛
البته شاید بچه تر بودم مهر هم برف اومده باشه من یادم نیاد i! :لبخند:
اینم اولین آدم برفی امسالمون :13:
داغه داغه آدم برفیش همین نیم ساعت پیش متولد شده :12:


 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
چه آدم برفی خوشجیلی درست کردی مریما.......


هفته دیگه میام تهران بریم یکی دیگه با هم درست کنیم

البته امیدوارم تا هفته دیگه بازم برف بیاد.......



adambarfi.jpg
 

rahnama

پدر ایران انجمن
من خاطرات خوبی از برف ندارم. وزیاد علاقه ای هم بدیدنش ندارم ولی روز بارانی را دوست دارم خصوصا
اینکه در شمال باشم.



 

ahmadfononi

معاونت انجمن
سلام به همه

الان ساعت 4:07 دقیقه بامداد هست و خودم تنها از لیست کاربران در انجمن هستم

اینم عکس

 

mohammadshamosi

کاربر ويژه
اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: محمد جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت…. گفتم منم همینطور…. گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا.. حتماً.. از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش.. به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با محمد دوستش!!!
و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم…. :نه:

 

rahnama

پدر ایران انجمن
اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: محمد جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت…. گفتم منم همینطور…. گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا.. حتماً.. از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش.. به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با محمد دوستش!!!
و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم…. :نه:


:گل:
:غش2::غش2::غش2:

حوب عوضش محمد جان مائی.:شاد::شاد::شاد:
 
بالا