• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

گفتگوی آزاد

rahnama

پدر ایران انجمن
دلهره واضطراب درون شما تا چه اندازه ست؟و علت این اضطراب درونی شما بیشتر به خاطر چیه؟
زیاد , آینده خانواده ام.
آیا تابه حال ترسیدین؟
بله خیلی زیاد. ولی سریع برطرف میشه تا جائیکه حس میکنم ترس فرار میکنه.
ایا از مرگ میترسین؟فکرمیکنین ترس از مرگ امری طبیعیه؟
نه : بخاطر اینکه این آدرس قبر منه:

بهشت زهرای تهران
قطعه 36 ردیف 38 شماره شماره 48
جنب قطعه هنرمندان
اینو قطقا جواب بدین: به نظر شما برای جلوگیری از ترس از مجهولات اینده چه باید کرد؟؟؟
فقط ایمان به خدا .

راستی چقدر در برابر اتفاقات بد ناگهانی مقاومین؟
خیلی زیاد . شده با همه میخندم ولی در قفا گریه میکنم. اصولا گریه کردن را در تنهائی دوست دارم. آرام می گیرم.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
دو بار شماره نوشتم خواستم ویرایش کنم ترسیدم حس شود جوابهایم را ویرایش کرده ام و منصرف شدم و این پست را زدم.
 
آخرین ویرایش:

AliJoOJoO

کاربر ويژه
از امروز صبح كه از خواب بلند شدم برنامه ريخته بودم كه انجمن رو يكمي جمع و جورش كنم يكي آماده اش كنم كه فردا جمعه است ، خيلي از بچه ها بيكارن ميان انجمن دور هم باشن يكمي همه چي خوب باشه .

اونم كه شب زد اون اتفاق بد افتاد ، اطلاعاتمون پريده بود ! مسئول سرور بعد از دو ساعت كار گفت كه قابل برگشت نيستن باد رستور كنيم رو بك آپ ديروز ! ولي من بهش اجازه ندادم ، حالم بد جوري گرفته بود ! بازم پاك شدن پستهاي بچه ها ، اين چه وضعيه آخه ! ديگه از همه چي سير شده بودم ، از انجمن و سرور و نميدونم همه چي ... يه لحظه در معناي واقعي احساس كردم كه داره از عمرم كم ميشه !!! تا اينكه تصميم گرفتم خودم برم بخش تعميرات ، يكمي تغييرات و يكمي تعميرات ، كه در كمال ناباوري ديدم بله تونستم و درست شد .
خدارو شكر كه كمكم كرد و تونستم.

براي روز جمعه برنامه هاي زيادي رو داشتم براي بهتر با هم بودنمون ولي اتفاقات ناخواسته ي امروز طوري شد كه خيلي خستم كرد .
فردا رو برام مرخصي رد كنين .
تصميم دارم برم بيرون خلوت كنم ، سر درد و چشم دردم خوب شه .
روز جمعه ي خوب و شادي داشته باشيد .
 

rahnama

پدر ایران انجمن
سلام .
علی جان در یک سایت سه ماهه که با مدیریت بسیار خوب شما و همکاری اعضای خوبش تا این اندازه رشد کرده این مشکلات عادی است.باالاخره تا بخواد بهتر جمع و جور شود مشکلاتی خواهد داشت. یا علی
 
آخرین ویرایش:

احساسّ

کاربر ويژه

دلهره واضطراب درون شما تا چه اندازه ست؟و علت این اضطراب درونی شما بیشتر به خاطر چیه؟

بسيار .. از آينده ..

ایا از مر گ میترسین؟فکرمیکنین ترس از مرگ امری طبیعیه؟

از مرگ نه , ولي از لحظه دستگيري روح ..



اینو قطقا جواب بدین: به نظر شما برای جلوگیری از ترس از مجهولات اینده چه باید کرد؟؟؟

توكل بر خدا

..احــســاسّ..
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
حالمان بد نيست کم غم می خوريم کم که نه! هر روز کم کم می خوريم
آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند
خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی آفتاب؟؟
دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست
سنگ را بستند و سگ آزاد شد يک شبه بيداد آمد داد شد
عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام تيشه زد بر ريشه ی انديشه ام
عشق اگر اينست مرتد می شوم خوب اگر اينست من بد می شوم
بعد ازاين بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم
بت پرستم،بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست
درد می بارد چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می کنم
من که با دريا تلاطم کرده ام راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟
قفل غم بر درب سلولم مزن! من خودم خوشباورم گولم مزن!
من نمی گويم که خاموشم مکن من نمی گويم فراموشم مکن
من نمي گويم که با من يار باش من نمی گويم مرا غم خوار باش
من نمی گويم،دگر گفتن بس است گفتن اما هيچ نشنفتن بس است
روزگارت باد شيرين! شاد باش دست کم يک شب تو هم فرهاد باش
آه! در شهر شما ياری نبود قصه هايم را خريداری نبود!!!
وای! رسم شهرتان بيداد بود شهرتان از خون ما آباد بود
از درو ديوارتان خون می چکد خون من،فرهاد،مجنون می چکد
خسته ام از قصه های شوم تان خسته از همدردی مسموم تان
اينهمه خنجر دل کس خون نشد اين همه ليلی،کسی مجنون نشد
آسمان خالی شد از فريادتان بيستون در حسرت فرهادتان
کوه کندن گر نباشد پيشه ام بويی از فرهاد دارد تيشه ام
عشق از من دورو پايم لنگ بود قيمتش بسيار و دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پايم خسته بود تيشه گر افتاد دستم بسته بود
هيچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!
هيچ کس از حال ما پرسيد؟ نه هيچ کس اندوه مارا ديد؟ نه!
هيچ کس اشکی برای ما نريخت هر که با ما بود از ما می گريخت
چند روزی هست حالم ديدنیست حال من از اين و آن پرسيدنيست
گاه بر روی زمين زل می زنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم
حافظ ديوانه فالم را گرفت يک غزل آمد که حالم را گرفت:
ما زياران چشم ياری داشتيم خود خود غلط بود آنچه می پنداشتيم...
 

احساسّ

کاربر ويژه
نزديك ماه در شب اندوهناك ..

بر گونه من اشك عذاب ميرزه ..

دلم خونريزي وزخمم بزرگ

اى آبشار اميد اي نور آسمان

رنج ها من گريه دل در شب تاريك

از سؤال اشك وبلنك من جواب ندارم

اي رفيق تنها

دوست داشتن كه در دلت مرا ببخش

دوستت دارم ..

..احــســاسّ..
 

AliJoOJoO

کاربر ويژه
دوستان خوب خودم سلام .

انشالله كه هميشه خوب و سلامت باشين .

من بنابه دلايلي حدود 3 يا 4 روز نيستم . اميدوارم هرچه زودتر بتونم برگردم در بين شما عزيزان .:گل:
مواظب گلمون باشيد .
همگي موفق باشيد .
 
آخرین ویرایش:

rahnama

پدر ایران انجمن
چقدر سخت است مهمانی را به خانه بردن و دیدن صورت بی تفاوت اهل خانه و سرخ شدن صورت مهمان..
موفقتر باشید
 

احساسّ

کاربر ويژه
alijo0jo0 عزيزى بسلامة بخودت تحمل كن جان .. زود برگردى باشه ..

من خوشحالم شادم بسياااار .. وااااي .. خدايا متشكرت ميكنم .. :شاد:

..احــســاسّ..
 

t92

متخصص بخش
!

دوستان و اساتید عزیز به صورت دوستانه من مسئله ای رو مطرح کنم :
بهتره کمی در مطالبی که در بخش آزاد ارسال می شه دقت کنیم و بیشتر مواظب باشیم . . . و حد الامکان از زدن پستهای خیلی آزاد خودداری بشه . . .
ممنون از همه دوستانی که حضور گرم در انجمن دارن . . .
 

rahnama

پدر ایران انجمن
امشب تصمیم گرفتم دیگه گریه نکنم . از خوشحالی این تصمیم شروع کردم به گریه کردن.باور کنید اشک در چشمانم حلقه زده و بد جوری چشمم می سوزه
دیگه از این تصمیمها نمیگیرم.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
این مطلب کاملا واقعیه بدون یک کلمه اضافه::
با چند نفر شرکتی تاسیس کردیم در مدت یکسال کارمان شده بود جلسه بازی . تمام افراد خانواده شرکا از این جلسه بازی ما عاصی شده بودند.روزی به یکی از شرکا گفتم فلانی تو را خدا جلسه بازی را کنار بگذاریم.
گفت : فکر حوبیه یک جلسه بذار تو اون جلسه بگیم دیگه جلسه بازی نباشه.
نگاهی کردم و گفتم این که خود سه جلسه شد.
خندیدم
با این خنده دلم آرام گرفت
اصلا خجالت نکشید
 

parsa

New member
به یک نکته خوردم زیاد جالب نبود

بالای انجمن اطلاعیه زده شده با اندازه بزرگ ولی وقتی کلیک میکنی عدم دسترسی زده میشه

اگه قراره دسترسی برای همه نباشه پس چرا اطلاعیه عمومی !!!!
 

rahnama

پدر ایران انجمن
این تایپیک را به یاد عزیزی زده ام که هر وقت قدمش را روی چشم من گذاشت برای ادامه تحویل ایشان دهم.ِِی
 

rahnama

پدر ایران انجمن
به یک نکته خوردم زیاد جالب نبود

بالای انجمن اطلاعیه زده شده با اندازه بزرگ ولی وقتی کلیک میکنی عدم دسترسی زده میشه

اگه قراره دسترسی برای همه نباشه پس چرا اطلاعیه عمومی !!!!
پارسا جان منتظر ارائه تجربیات با ارزشت هستیم.:گل:
 

t92

متخصص بخش
دوستانی که با ادمین عزیز تماس گرفتن و پیغام گذاشتن،فعلا ادمین عزیز در دسترس نیست.به زودی به همه ی پیغامهای عزیزان پاسخگو خواهد بود.
با تشکر.:گل:
 
بالا