• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

## یک آیه یک پیام ##

goldstar

متخصص بخش راهی تا خدا
همۀ آدمیان مخاطب لقمانند


آیه ۱۸- ۱۷ سوره لقمان




یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿۱۷﴾ وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴿۱۸﴾

ای پسرک من نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار و بر آسیبی که بر تو وارد آمده است‌شکیبا باش این [حاکی] از عزم [و اراده تو در] امور است (۱۷)و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمی‌دارد (۱۸)


این آیه جعبۀ جواهر نشانی است از کلمات خوش ترکیب و درخشان که در آن جواهراتی از گرانبهاترین نصیحتها و موعظه ها به ما هدیه شده؛ در اینجا لقمان حکیم خطاب به فرزندش سخن می گوید اما روی سخن با همۀ آدمیان است چنانکه نظامی گفت:

من بر همه کس فشانم این نوش
فرزند عزیز خود کند گوش
نظامی، لیلی و مجنون



معنی آیات روشن است و در ترجمه آمده است. در ادب فارسی مشابه همین نصیحتها را به زبانهای گونتگون می یابیم:
تصوف آن است که آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی، و آنچه به تو رسد نجهی.

هرکجا دردمندی از سرِ ذوق
گوش بر نالۀ حمام کند
چارپایی برآورد آواز
وان تلذذ بر او حرام کند
کاش بلبل خموش بنشستی
تا خر آواز خود تمام کند
سعدی

1236119_641.jpg


خاک راهی که بر او می گذری ساکن باش
که عیون است و جفون است و خدود است و قدود
سعدی

دعوی مکن که بهترم از دیگران به علم
چون کبر کردی از همه دونان فروتری
سعدی

نه چندان بخور کز دهانت برآید
نه چندان که از ضعف جانت برآید
سعدی

 

goldstar

متخصص بخش راهی تا خدا
در صراط مستقیم ای‌دل کسی گمراه نیست...


آیه ۳۰ سوره روم



فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ.

پس روی خود را با گرایش تمام به حق به سوی این دین کن با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خدای تغییرپذیر نیست این است همان دین پایدار ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.





در سوره حج آیۀ 18 بدین بیان آمده است:
آیا نمی بینی که خداوند را هر که در آسمان و زمین است سجده می کند و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و چهار پایان و بسیاری از مردمان نیز به سجده او مشغولند و بسیاری از مردمان نیز هستند که از این سجده سرکشی می کنند و بدین سبب مستحق عذاب می شوند و هر کس خدا را و حقیقت مطلق را سست گرفت و خوار داشت دیگر هیچ کس او را گرامی نخواهد داشت. همانا که خداوند هر چه بخواهد به جا می آورد.

این آیه نشان می دهد که صراط مستقیم که همۀ کائنات در آن سیر می کنند همان راه فطرت الهی است و هر کس که قدم از آن بیرون نهد طبیعتاً گرفتار عذاب خواهد شد و چه عذابی بالاتر و سخت تر از دوری حق و بیرون افتادن از قافله کائنات که به سوی سعدات ابد پیش می رود.

مشابهت سرشت انسان با پروردگارش از مظاهر اسماء تشبیهیۀ حضرت حق است و منافاتی با معنی «و لَم یکن لهُ کُفواً أحد» که اشاره به نامهای تنزیهی خداوند دارد، ندارد.


1236119_641.jpg



تنزیه و دوری و مقام سبّوحی و قدّوسیِ خداوند در جای خود باقی است که اگر خداوند از هر چه تصور کنند و در عقل آورند برتر نباشد و از هر زنگ و صورت و تعین و محدودیت و ماهیت مبرا نباشد چگونه می تواند چهانی چنین خوب و خرم‌ سرشت خلق کند.

آخر صورتها و تعینات ضد یکدیگرند و هر یک دیگری را نفی می کنند بنابر این کسی می تواند اینهمه عکس خوش و نقش مخالف بیافریند که خود در دایرۀ هیچ تعینی نباشد.

در عین حال باید دانست که همۀ تعینات و ماهیات، اوصافّ آن یگانه اند و آن یگانه در همۀ آنها خانه دارد و از همۀ خانه ها بیرون است.
 

goldstar

متخصص بخش راهی تا خدا
یک رابطۀ عکس بسیار عجیب!


آیه ۳۹ سوره روم




وَمَا آتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِندَ اللَّهِ وَمَا آتَيْتُم مِّن زَكَاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ



و آنچه [به قصد] ربا می‌دهید تا در اموال مردم سود و افزایش بردارد نزد خدا فزونی نمی‌گیرد و[لی] آنچه را از زکات در حالی که خشنودی خدا را خواستارید دادید پس آنان همان فزونی‌یافتگانند [و مضاعف می‌شود]


در این جهان که خداوند آن را دارالغرور به معنی سرای فریب خوانده بسیاری کارها باژگونه است. بنابراین بهترین دعا همان است که بر زبان پیامبر اکرم (ص) آمده است که فرمود:
ربِّ أرنی الأشیاءَ کما هی.
پروردگارا، چیزها را به من آنچنان که هستند نشان بده.

و دعای مولانا نیز بر همین است که:

از خدا بنمای تو هر چیز را
آن چنان که هست، در خدعه سرا
مثنوی


یکی از عجایب باژگونه در این آیه آمده است که آنچه را شما گمان می کنید که به سبب ربا بر مال خود می افزایید آن موجب کاهش است و آنچه را که به ظاهر از مال خود می کاهید و برای رضایت پروردگار به نیازمندان می بخشید آن است که نزد خداوند افزون می شود و دوچندان و ده چندان می گردد.

کلمه ربا در لغت به معنی زیادی و فزونی است و چون مردم به دیگران قرض می دادند و هنگام بازگرفتن طلب افزونی می کردند این نوع قرض را قرض ربوی خوانده اند و کلمۀ زکات به معنی تزکیه کردن، پاک کردن و پیراستن و کاستن است.


1236119_641.jpg



بنابر این در سخن مشفقانۀ خداوند این است که آنچه نزد شما افزونی به نظر می آید نزد خداوند، یعنی در ساحت حقیقت محض، نه تنها افزونی نیست بلکه کاستن است.

شما از قدر و منزلت و دوستی و محبت می کاهید که نیازمندی را وادار می کنید به شما افزون بپردازد و هنگامی که زکات و صدقه می دهید این دادن هم نشانۀ داشتن و ثروت است هم موجب افزایش ثروت می گردد، زیرا شما به حقیقت برکتی به جامعه می رسانید و موجب افزونی شادی و آسایش می شوید و این حقیقت افزونی است نزد خداوند.
 

goldstar

متخصص بخش راهی تا خدا
نشان متانت و پختگی


آیه ١٩-٢٠ سوره لقمان




وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ ۚ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ [٣١:١٩] أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ۗ وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ [٣١:٢٠]

(پسرم!) در راه‌رفتن، اعتدال را رعایت کن؛ از صدای خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشت‌ترین صداها صدای خران است. ﴿١٩﴾ آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده، و نعمتهای آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است؟! ولی بعضی از مردم بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنگری درباره خدا مجادله می‌کنند! (٢٠)


معنی آیات روشن است و در ترجمه آمده است. در ادب فارسی مشابه همین نصیحتها را به زبانهای گونه گون می یابیم:

هرکجا دردمندی از سرِ ذوق
گوش بر نالۀ حمام کند
چارپایی برآورد آواز
وان تلذذ بر او حرام کند
کاش بلبل خموش بنشستی
تا خر آواز خود تمام کند
سعدی



آهسته سخن گفتن نشان متانت و پختگی است چنانکه باصدای بلند مردمان را خطاب کردن عموماً نشان بی ادبی است. در قرآن آمده است که حتی با خداوند نیز باید با صدای ملایم سخن گفت.

صدای بلند چنان است که گویی شخص با آدمی سری خصومت دارد چنانکه گاه مردم با یکدیگر گویند صدایت را بلند مکن. صدای آهسته، هم نیروی کمتری از آدمی می گیرد و هم موجب آرامش فکری است.

نگاه نیز باید ملایم باشد و مهربان، خیره نباید نگریست، نباید کسی را با نگاه آزرده کرد.

بعضی احتمالا تصور می کنند که به صدای حمار بی لطفی شده و اما اینجا در مقام تعلیم می فرماید صدای بلند را مقامی نیست باید فهم و فکر بلند داشت و بلند اندیشید و گرنه صدای حمار از آدمی بلندتر است.


1236119_641.jpg



چنانکه آوازخوانی جوانی صدا را پیش استاد آواز بیش از حد بلند کرده بود و آن استاد گفت خوب خواندن در بلند خواندن نیست زیرا صفیر کارخانه و قطار نیز بلند است و لطفی در آن نیست.

دیگر از نکات این آیات توجه قلبهای مومنان به این مسئله است که مجادله با حضرت پروردگار خود امری ناپسند و مذموم است. در واقع اگر با دقت به آنچه در اطوار آسمان و زمین می گذرد بنگریم به فراست در می یابیم که همه آنچه نام آفریده بر خود گرفته در خدمت انسان است.

این یک اصل در نظام آفرینش است و هم از این روست که اصولا سخن گفتن درباره چیزی بی دانش و آگاهی شایسته نیست و مومنان را زیبنده نیست که در این وادی قدم گذارند تا خطاب این آیه قرار گیرند.
 

goldstar

متخصص بخش راهی تا خدا
ساعت قیامت نزدیک است ...


آیه ٣٤ سوره لقمان




إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

آگاهی از زمان قیام قیامت مخصوص خداست، و اوست که باران را نازل می‌کند، و آنچه را که در رحم‌ها (ی مادران) است می‌داند، و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست می‌آورد، و هیچ کس نمی‌داند در چه سرزمینی می‌میرد؟ خداوند عالم و آگاه است!


*پایان سوره ها در قرآن مانند قطعهٔ فینال موسیقی هاست که حکایت از فرود و سخن آخر دارد و این نیز از لطایف زیبایی در قرآن است. هر سوره یک واحد هنری است و آغاز و انجامی مناسب دارد.

*این آخرین آیه سوره لقمان است که خداوند به صورت اخبار کوتاه چند آگاهی مهم را برای انسانها متذکر شده و هیچ گونه توضیحی دربارهٔ هیچ یک نداده است.

*این اخبار پراکنده و بدون نفسیر شامل این موارد است:
این دانش که قیامت کی خواهد بود تنها نزد خداوند است و بسیاری از آدمیان از رسول می پرسیدند که قیامت کی خواهد بود، «یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ» (قیامت:6) یا «عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ، عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» (نبأ: 1-2) و ظاهراً انسانها سخت مشتاقند که پردهٔ آینده را بدرند.


1236119_641.jpg


*آنها تمایل دارند از حوادثی را که در پیش است باخبر شوند و خداوند تصریح می کند که هیچ کس غیر از خدا این علم را ندارد.

*تنها خبری که خداوند می دهد این است که ساعت قیامت نزدیک است و دیری نخواهد پایید که عرصهٔ قیامت بر همه هویدا خواهد شد و همین مقدار آگاهی که به زودی ساعتی فراخواهد رسید که ما آدمیان با یک حادثهٔ بزرگ جهانی روبرو خواهیم شد می تواند برای مردمان رحمت و برکت باشد که خود را برای این رویارویی آماده کنند و چه خوش تر که ندانند کی خواهد بود.
 

goldstar

متخصص بخش راهی تا خدا
آخِر کار ما چیست؟


آیه ٣٤ سوره لقمان




إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

آگاهی از زمان قیام قیامت مخصوص خداست، و اوست که باران را نازل می‌کند، و آنچه را که در رحم‌ها (ی مادران) است می‌داند، و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست می‌آورد، و هیچ کس نمی‌داند در چه سرزمینی می‌میرد؟ خداوند عالم و آگاه است!





خداوند باران را از آسمان فرو می فرستد و این نفی واسطه نیست که بگویند باران از ابر می بارد بلکه چون علت اولی در هر کاری خداست بنابراین خداست که باران را نازل می کند و خداست که جانها را می میراند و خداست که نور می افشاند، اگر چه خورشید و عزرائیل و ابر نیر در کار باشند.

البته این باران علاوه بر باران طبیعت می تواند باران های غیبی از باران رحمت الهی تا سنگ باران عذاب را نیز شامل شود.

باران رحمت است که به چشم ما اشکی و بر لبهای ما آهی در غمِ نیازمندی پدید می آید و باران عذاب وقتی است که در نگاه ما برقی از قهر و بر لبهای ما کلماتی چوت رعد و در دستهای ما حرکاتی چون صاعقه ظاهر می شود.

با توجه به اینکه موارد اشاره شده در این آیه همه از جنس آگاهی است در اینجا نیز اگر چه فرمود که خداوند باران را نازل می کند اما شاید معنی چنین باشد که تنها خدا می داند زمان نزول باران رحمت یا عذاب کِی خواهد بود.

خداست که می داند در رحِم مادران چه نطفه ای ایجاد شده است. آنچه بشر امروز به علم دریافته ذره ناچیزی است در برابر علم حقیقی ای که خداوند به حقیقت و ماهیت نطفه دارد.اوست که می داند این نطفه در عالم چه خواهد کرد.

اوست که می داند این نطفه از کجا آمده است و اوست که شرح حال نطفه را از ازل تا ابد تقدیر کرده است. البته علم بشر رو به افزایش است. امروزاصحاب بدن می توانند دریابند که آنچه در رحم است دختر است یا پسر و حتی در می یابند که ژنهای آن نطفه ممکن است دچار مشکلاتی باشد و امثال آن.


1236119_641.jpg


اما یک نکته مهم اینجاست و آن اینکه هر چه برعلم بشر افزوده شود دایرۀ مجهولاتش نیز بزرگتر می شود، چنانکه اگر تصور کنیم علم آدمی دایرۀ کوچکی است از روشنایی در میان ظلمتِ نامتناهی که جهل اوست، هرچه آن دایره بزرگتر شود بر محیط آن می افزاید و سطح تماس آن با تاریکی بیشتر خواهد شد و به زبان دیگر دایرۀ جهل بشر افزون خواهد شد و به همین سبب است که بشر هرچه داناتر می شود حیران تر می گردد.

گر تو را دانش و گر نادانی است
آخِر کار تو سرگردانی است
عطار
چو هر دری که گشودم رهی به حیرت داشت
کنون دگر من و ساقی و وصف بی خبری
حافظ
 

goldstar

متخصص بخش راهی تا خدا
علمِ‌غیب مخصوص خداست


آیه ٣٤ سوره لقمان




إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

آگاهی از زمان قیام قیامت مخصوص خداست، و اوست که باران را نازل می‌کند، و آنچه را که در رحم‌ها (ی مادران) است می‌داند، و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست می‌آورد، و هیچ کس نمی‌داند در چه سرزمینی می‌میرد؟ خداوند عالم و آگاه است!



*پایان سوره ها در قرآن مانند قطعهٔ فینال موسیقی هاست که حکایت از فرود و سخن آخر دارد و این نیز از لطایف زیبایی در قرآن است. هر سوره یک واحد هنری است و آغاز و انجامی مناسب دارد.

*این آخرین آیه سوره لقمان است که خداوند به صورت اخبار کوتاه چند آگاهی مهم را برای انسانها متذکر شده و هیچ گونه توضیحی دربارهٔ هیچ یک نداده است.

*هیچ کس آگاه نیست که فردا بر وی چه خواهد گذشت یا چه کسب خواهد کرد.

خوش باش که پخته اند سودای تو دی
فارغ شده اند از تمنای تو دی
قصه چه کنم که بی تقاضای تو دی
دادند قرار فردای تو دی
خیام


*البته درست است که ما می توانیم با برنامه ریزی حوادث آیندۀ خود را پیش بینی و پیش گویی کنیم اما حقیقت این است که روزگار هر لحظه بازی دیگر می کند و هیچ کس به یقین نمی داند که فردا چه پیش خواهد آمد و به قول فردوسی:

نداند بجز ذات پروردگار
که فردا چه بازی کند روزگار



1236119_641.jpg



*هیچ نفسی نمی داند که در کدامین سرزمین جان به جان آفرین تسلیم خواهد کرد. اما خداوند از تمام ماجرا آگاه است و جزئیات آن را هم می داند و چه بهتر که آدمی از آن بی خبر است.

*این مزیت از آن روست که داشتن این آگاهی ها در جهت کمال انسان نیست و هیچ کس حتی انبیا را علم غیب عطا نکرده اند چنانکه به پیامبر اکرم خطاب شد:

بگو من نمی گویم که خزاین (علم) الهی با من است یا من غیب می دانم (انعام: 50)
البته اگر انبیا از عالم غیب خبری آورده اند آن وحی خداست و علم ایشان نیست و پیامبر در بیان آن غیب خسّتی نمی ورزد بلکه آن را با همه در میان می گذارند (تکویر:24).
 

goldstar

متخصص بخش راهی تا خدا
چند صفت از اوصاف اهل ایمان



آیه ١٦ سوره لقمان



تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ [٣٢:١٦]

پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می‌شود (و بپا می‌خیزند و رو به درگاه خدا می آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید می‌خوانند، و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند!


سخن در بیان چند صفت از اوصاف اهل ایمان است و ایمان مفهومی عام تر و گسترده تر از اسلام دارد، چنانکه هر مسلمان حقیقی مؤمن است اما هر مومنی ضرورتاً مسلمانِ اصطلاحی نیست و ممکن است پیرو دیگر ادیان دیگر باشد.

اما نشان اهلِ ایمان این است که وقتی سخن خدا و آیات محکم الهی را به ایشان متذکر می شوند بی درنگ خود را تسلیم می کنند و در برابر حق به سجده می افتند.
البته این سجده ضرورتاً سر به خاک نهادن در وضع خاص نیست بلکه در لحظاتی هست که جسم در هر وضع و حال باشد جان در حال سجود است و مقصود از این سجود تسلیم شدن بی قید و شرط در برابر آن چیزی است که آشکارا نشانی از حق و حقیقت دارد.
و این نشان اهل ایمان مفهوم اسلام را در وسیع ترین معنای خود شامل می شود. مومنان در برابر حق سرکشی نمی کنند، تکبر نمی ورزند و هیچ گاه خود و منافع خود را برتر از حق نمی دانند به همین جهت با مشاهده حق سر فرود می آورند و به حمد و ستایش پروردگار نیز مشغول می شوند به شکرانۀ آنکه حق را در پیش چشم ایشان هویدا کرده است.


1236119_641.jpg



و باز از نشان اهل ایمان این است که پس از دریافت حق، راحت طلبی و آسایش جویی نمی کنند بلکه بستر خواب و راحت را ترک می گویند و پروردگار خود را به دعا می خوانند؛ هم از خوف آنکه مبادا به سهو و خطا شایستگی بندگی را از کف بدهند و از لطف و عنایت پروردگار محروم مانند و هم به امید آنکه خداوند بیش از پیش رحمتها و نعمتهای خود را بر ایشان بیفشاند.
 

TAHEREH

متخصص بخش
آیا این آیه با ما است؟


« ولئن اذقناه نعماء بعد ضراء مسته لیقولنّ ذهب السیئات عنی انه لفرح فخور؛
و اگر بعد از شدت و رنجی که به او رسیده نعمتهایی به او بچشانیم، می گوید: مشکلات از من بر طرف شد و دیگر باز نخواهدگشت؛و غرق شادی و غفلت و فخر فروشی می شود.»(هود/10)

«اَذَقنا» از مادّه «اِذاقَه» به معنای چشاندن است. تعبیر به این کلمه در این آیه و آیه قبل از آن اشاره به این است که انسان تربیت نشده در مکتب وحی و خودرو و کوته بین، که کوتاهی دیدش سبب شده فقط همین عالمِ مادّه را ببیند، به قدری کم ظرفیت است که حتی اگر مختصر نعمتی به او بدهند، به طوری که فقط مزه نعمت را بچشد، و سپس آن را بگیرند، جزع و فزعش به آسمان می رسد و نومید و مأیوس می شود؛ و اگر همین انسان بعد از گرفتاریهایش نعمتی اندک به او بچشاند، چنان خود را گم می کند که از شدت غرور حتی خود را نمی شناسد.

آیه بعد از این اشاره داد به اینکه این حالتی که قبلا گفته شد حالت انسانهای بی ایمان و در مسیر مخالفت با فطرت است؛ حال انسانهای عادی است: آنانی که در اجتماعی که عرف و عادت در آن حاکم است زندگی می کنند. اینان وقتی نعمتهای الهی، از قبیل مال و جاه و فرزند، به سویشان سرازیر می شود و وجود آنها با علل و اسباب ظاهری و موقعیتهای مادی شان هم سازگار است تمام امید و دل گرمی شان متوجه آنها می شود و به طوری دل به آنها می دهند که دیگر در دلشان جای خالی برای یاد خدا نمی ماند تا او را شکری گذارند و نعمتها را در مسیر اصلی شان صرف کنند.

این حال غیر از حال انسانهای فطری است که ذهنشان را به عادات و رسوم و ظواهر زندگی آلوده نکرده اند. مؤمنانی که به فطرت الهی خود پاسخ مثبت دهند و در آن مسیر حرکت کنند چنین حالتی ندارند و در گرفتاریها، صبورند و پایدار و در گشایشها، شکورند و منطقی.


 
آخرین ویرایش:

TAHEREH

متخصص بخش
كیف تكفرونَ بِاللّهِ وَ كنتّم امواتاً فآحیاكم ثمَّ یُمیتُكُم ثمَّ یُحییكُم ثُمَّ إلیهِ تُرجَعونَ
چگونه به خدا كفر می‌ورزید حال آنكه مردگانی بودید كه شما را زنده كرد سپس شما را می‌میراند سپس زنده می‌كند آنگاه به سوی او بازگردانده می‌شوید. {سوره ی بقره/ آیه ی28}
چنانكه با نگاهی كوتاه به آیه شریفه درمی‌یابیم سخن از حیات و ممات است.
و همه آن به دست قدرتمند خداست.
گویا در آیه شریفه خداوند با بیان دلیلی انكارناپذیر در پی اثبات نخستین اصل دین یعنی توحید است؛ آری می‌فرماید: چگونه وجود خداوند را انكار می‌كنید در حالیكه از خود چیزی نداشتید و به شما حیات بخشید و در حقیقت وجودی نداشتید و خداوند شما را در وجود آورد...
می‌دانیم هر چیزی كه موجود شود از سه صورت خارج نیست؛ یا خود خود را به وجود آورده است، یا دیگری آن را ساخته است و یا نه خود خود را ساخته و نه دیگری آن را. باطل بودن حالت سوم كه بدیهی است و بطلان حالت اول نیز با تأملی كوتاه دریافته می‌شود چون هر كسی یقین دارد كه خود را نساخته است پس تنها می‌ماند حالت دوم. یعنی هر موجودی سازنده‌ای جز خود دارد.
نبودن، بهترین گواه بر بودن خداست.
ما روزی نبودیم و اكنون هستیم، درست مثل مشك خشكیده‌ای كه تا ساعتی پیش حتی قطره‌ای آب نداشت و اكنون لبریز و مالامال از آب است،آیا در جنین صورتی می‌توان منكر سقا شد؟
 

TAHEREH

متخصص بخش
فاذا قرات القرآن فاستعد بالله من الشیطان الرجیم
پس چون قرآن بخوانی از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر.(سوره نحل/ آیه ٩٨)

یکی از آداب خواندن قرآن کریم استعاذه است.
«استعاذه» از ریشه «عوض» و یا «عیاض» بوده و به معنای چسبیدن و پیوستن است، و به خداوند استعاذه کردن به معنای دست به دامان او شدن است.
و خداوند نیز پناه خواهد داد زیرا که پناه ‏دهنده و ایمنی بخش است.
پس بنابراین استعاذه گفتن نیست بلکه حرکت و اقدام است درست مثل وقتی که رگ‏بار تگرگ بی ‏وقفه می‏بارد انسان نمی ‏گوید پناه می‏برم به سقف بلکه با شتاب تمام خود را به زیر سقف می‏کشاند، و این همان معنی استعاذه و پناه بردن است.
پس اگر قرآن کریم می‏ گوید:
هنگام خواندن قرآن استعاذه کن و به خداوند پناه ببر، نه به این معناست که اعوذ بالله بگو، اگر چه گفتن این سخن نیز سنت پیامبر بوده و مستحب است، اما در اینجا منظور آن است که به سوی خداوند حرکت کن.

 

TAHEREH

متخصص بخش
صراط الّذین ائعمت علیهم
راه کسانی که ايشان را نعمت داده ای(الفاتحه/7)


با چسب چوب نمی‏ شود دو شیشه را به هم چسباند، البته ممکن است مقطعی و موقت این اتفاق بیافتد اما دیر یا زود این دو تکّه از هم جدا و دور خواهند شد.
دروغ مثل چسب چوب است و آدم ‏ها مثل شیشه.
هیچ‏گاه یک زن و شوهر، دو همکار، دو همسایه و یا دو دوست به وسیله دروغ با یکدیگر گره نمی‏ خورند و پیوندشان پایدار نمی‏ ماند، اگر هم چند روزی با هم جوش خورده و نزدیک شده و با هم باشند بالاخره به جدایی خواهد انجامید.
آنچه آدم ‏ها را با یکدیگر جوش می‏دهد صداقت است.
صداقت حقیقتی است که مثل همه خوبی‏های دیگر با انسان سازگار است.
و هر چه با انسان سازگاری داشته باشد در زبان قرآن کریم به نعمت یاد می‏شود.
نعمت از ریشه «نعومت» و آن نقطه مقابل خشونت بوده و به معنای سازگاری و انعطاف و نرمش است.

به همین دلیل به حیوانات رام و آرام و سازگار با انسان مثل گوسفندان و شتران انعام گفته می‏شود، اما به شیر و پلنگ و درندگان دیگر انعام نمی‏گویند.
بنابراین اگر یکی از نام‏های پاک و مقدس خداوند منعم و نعمت بخش است به این معناست که خداوند آنچه با طبیعت و فطرت و حقیقت انسان سازگار باشد در اختیار انسان خواهد گذاشت.
از این رو اگر در همین سوره می‏ خوانیم:
اهدنا الصراط المستقیم صراط الّذین ائعمت علیهم
یعنی خدایا راه نشانم بده، آنهم راه مستقیم، راه همان کسانی که به ایشان نعمت دادی یعنی چیزهایی دادی که با آنها همخوانی و سازش و سازگاری دارد.
مثل: فهم، صدق، صفا، مروت، عشق، آرامش، آسودگی خیال، قناعت، آبرو، عزت، مردم داری و مانند اینها.
 
آخرین ویرایش:

TAHEREH

متخصص بخش
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.(البقرة/2)



گل را به هر رنگی می‏توان درآورد به شرط آنکه با ساقه چیده و پس از تشنگی کامل آن را در ظرف آب رنگ فرو کنیم، اینجاست که ساقه گل آب رنگ را به خود جذب کرده و به همان رنگ در می‏ آید .

قرآن نیز ظرف آب رنگ است، هم آب است چون مایه حیات است و هم رنگ است چون رنگ خدایی است.

رنگ خدا و از رنگ خدا زیباتر چیست؟
و ما هم وقتی می‏توانیم آیات این کتاب را با تمام وجود هضم و جذب کنیم که تشنه باشیم، یعنی خود را با آب‏ های آلوده و گل آلود دیگر سیراب نساخته باشیم.

همانطور که اگر ساقه گل را که سیراب باشد در ظرف آب زمزم هم فرو کنی نه تنها قطره ‏ای نمی‏نوشد بلکه در همان آب نیز می ‏پوسد.

و تقوا به معنای پرهیز است و متقی کسی است که از آب‏ های آلوده پرهیز کرده و لب نزده و خود را سیراب ساخته باشد، چنین کسی اگر به قرآن کریم روی آورد به هدایت‏ های آن توفیق یافته و آنها را دریافت می‏‏ دارد.

پس قرآن کریم برای مردم کتاب هدایت است، اما مردمی که تشنه ‏اند، و مردم تشنه کسانی‏ اند که از نوشیدن هر آب پرهیز کرده ‏اند، و از همین رو آنان را «متقین» می ‏نامند.

من که محتاج آب آن دستم
از دگر آب‏ها دهن بستم
 

TAHEREH

متخصص بخش
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ غڑ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

ای مؤمنان! از خدا پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا دو سهم از رحمتش را به شما عطا کند، و برای شما نوری قرار دهد که به وسیله آن [در میان مردم] راه سپارید و شما را بیامرزد، و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.(حدید/28)


همه افراد بشر مؤمن و کافر مسافر الی الله هستند و همگی آنان به ملاقات پروردگارشان خواهند رسید با این تفاوت که مؤمنان جمال و مهر حق را ملاقات می‌کنند و کافران جلال و قهر او را.

یکی خدا را با وصف ارحم‌الراحمین ملاقات می‌کند و دیگری او را به وصف اشد المعاقبین.
طریق و راه رسیدن به خداوند و ملاقات او نامحدود است و انسان از هر راهی که برود به خدا می‌رسد تنها یک راه صراط مستقیم و راه هدایت است و دیگر راه‌ها منحرفند.

صراط مستقیم نزدیک‌ترین و سالم‌ترین راه رسیدن به خداست.
رونده صراط مستقیم ایستاده و استوار قدم بر می‌دارد و به سلامتی این راه پرخطر و پر پیچ و تاب را طی می‌کند.

خداوند به صراحت بیان می‌دارد که برای راه رفتن در این دنیا نیاز به نور و روشنایی دارید
و این چراغ روشن تنها با ایمان و تقوا حاصل می‌شود خورشید ایمان و هدایت آن چنان راهشان را روشن می‌کند که هیچ گاه گرد گناه و خطا نمی‌روند.
آری خدا هدایتشان کرده است.


 

TAHEREH

متخصص بخش
وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ

و آن گاه که کار گزارده شود (قیامت برپا گردد) شیطان گوید: بی گمان خدا به شما وعده درست داد و من به شما وعده دادم و خلف وعده کردم و برای من هیچ تسلطی بر شما نبود جز این که دعوتتان کردم و مرا اجابت کردید. بنابراین مرا سرزنش نکنید و خودتان را سرزنش کنید، نه من فریاد رس شما هستم و نه شما فریاد رس من. من [امروز] این را که پیشتر مرا شریک [خدا در اطاعت] قرار می دادید انکار و محکوم می کنم. بی تردید ستمکاران برایشان عذابی دردآور است. (سوره ابراهیم / آیه 22)

اشکال از انسان است که دعوت شیطان را قبول می کند اما دعوت فرشته را نمی پذیرد.
برای همه ما اتفاق افتاده است که در مواقعی در انجام کاری دو دل می شویم انگار یکی ما را به انجام کاری و دیگری به عدم انجام آن کار دعوت می کند که نشان می دهد دو نیروی مخالف هم، انسان را به سمت خود می کشانند که در واقع همان شیطان و فرشته است. اینجا ما هستیم که تعیین می کنیم به کدام سمت می رویم وجودمان با کدامیک انطباق بیشتری دارد فرشته یا شیطان. ما باید به درون خود رجوع کنیم تا ببینیم چه گرفتاری و مشکلی داریم که وقتی شیطان ما را وسوسه می کند به دنبال او می رویم.
باید دانست تصرّف شیطان‌ قهری‌ و اضطراری‌ و اجباری‌ نیست‌ كه‌ انسان‌ را دربند بكشد و به‌ گناه‌ وا دارد ،بلكه‌ فقط‌ وسوسه‌ و صرفا‌ دعوت‌ است‌؛ آن هم‌ به‌ نحو ضعیف‌. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید که «مکر شیطان ضعیف است» واقعا هل دادنی و اجبار نیست وز وز مگسی است در گوش ما، هر چه ضعیف تر باشیم زودتر از کوره به در می رویم و تن به آن وسوسه ها می دهیم.

 

TAHEREH

متخصص بخش
وَ إن تَعدُّوا نِعمةَ الله لا تُحصوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ
و اگر نعمت هاى خدا را بشمارید، هرگز نمى‏ توانید آنها را احصا كنید خداوند بخشنده و مهربان است. (سوره نحل / آیه 18)

این آیه از آیاتى است كه در آن مغفرت به كار رفته است.

اگر عموم ملل جهان از زمان آفرینش حضرت آدم تا قیام قیامت كه احدى جز خدا شماره آنان ‌را نمى ‏داند بخواهند نعمت‏ هاى پروردگار مهربان را شماره كنند نمی‌توانند.

از سوى دیگر: هر یكى از نعمت‏ هاى خداوند به قدرى شایسته سپاسگزارى است كه نیز احدى نمى‏ تواند درك نماید كه در هر ثانیه ‏اى از عمرش مشمول و غرق چه نوع و چقدر از نعمت‏ هاى خدا است. و چون احدى از عهده سپاسگزارى پروردگارش برنمى‏ آید، و چه بسا افرادى كه اساسا متوجه نعمت ‏هاى پروردگار نیستند، و چه بسا مردمى كه حتى كفران نعمت هم مى‏ كند با این همه خداوند مهربان در پایان آیه مورد بحث هیچكدام از این مطالب را برخ بشر نمى‏ كشد، بلكه انسان را امیدوار مى‏ كند و می فرماید: خداوند ما فوق تصور شما آمرزنده و مهربان است.


 

رضــrezaــا

کاربر ویژه
منشور جهانی اسلام را با هم بخوانیم



آیه 90 سورهٔ نحل

إِنَّ الله یَاءْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسَنِ وَإِیتَآئِ ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِوَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان و دادن (حق) خویشاوندان، فرمان می دهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز، نهی می فرماید او شما را موعظه می کند باشد که متذکر شوید.



* این آیه منشور جهانی اسلام است که امام باقر علیه السلام آنرا در خطبه های نماز جمعه می خواندند. و به گفته تفسیر صافی؛ اگر در قرآن همین یک آیه بود، کافی بود که بگوییم قرآن «تبیان کلّ شی» است، اوامر و نواهی این آیه در همه ادیان بوده و هرگز نسخ نشده است.
ولیدبن مغیره، چنان جذب این آیه شد که گفت: شیرینی، زیبایی، محتوای آن، چنان است که نمی تواند کلام بشر باشد. (تفسیر کبیر.) و عثمان بن مظعون می گوید با شنیدن این آیه، اسلام به عمق جانم نفوذ کرد و به دلم نشست.

* «عَدل» درباره چیزی است که تساوی آن با بصیرت درک شود و «عِدل» در مورد چیزی است که تساوی آن با حسّ درک شود. «عَدل» مساوات در جزء است ولی «احسان» زیاد کردن پاداش است.(مفردات راغب.) «عَدل» دوری از افراط و تفریط است که هم در عقاید مطرح است و هم در رفتار شخصی و جامعه و سفارش این آیه هم به فرد است و هم به حکومت ها. «عَدل» در نظام آفرینش، رمز پایداری آن است. «بالعدل قامت السموات والارض» و در نظام تشریع سرلوحهٔ دعوت همه انبیاست.

* «احسان» کلمهٔ مبارکی است که شامل خدمات مالی، فکری، فرهنگی، عاطفی، می شود. و «فحشا» به گناهی گفته می شود که بزرگ و رسوا باشد و «منکر» به کاری گویند که عقل و فطرت و شرع آنرا انکار کند.

* به گفته تفسیر فی ظلال، هرگاه طاغوت ها با تبلیغات فاسد، زشتی گناه را در دیدهٔ مردم اندک وحساسیت مردم را نسبت به گناه کم کنند، ملاک معروف ومنکر، شرع خواهد بود.

1798100_239.jpg
 

TAHEREH

متخصص بخش

با تاپیک مربوطه ادغام شد!




... شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَكِّلین
... با آنان مشورت كن، و چون تصمیم گرفتى، بر خدا توكّل كن، زیرا خداوند توكّل ‏كنندگان را دوست می‌دارد.{آل عمران/ 159}

انسان هر چه هم عاقل باشد بی‌نیاز از مشورت نخواهد بود و این توانمندی به انسان کمک می‌کند که کمتر به خطا و اشتباه مبتلا شود. برعکس کسانی ‌که در عقیده استبداد داشته و رأی و عقیده خود را همانند بت می‌پرستند و به افکار و آرای دیگران بی‌اعتنا هستند خطا و اشتباه آن‌ها و در نتیجه مورد ندامت واقع شدن آن‌ها زیاد است.
بارها در زندگی انسان پیش آمده که در امور خود دچار غرور شده و افکار خویش را در حد فراگیری و عالم بر تمام علوم دانسته و بدون اینکه از اشخاص صاحب خرد مشورت و هم‌فکری بگیرد و دست به آن کار زده و دچار ندامت و خسران زیادی شده است.
آری تکبر و خود را مصون از خطا دانستن از عوامل مخربی است که باعث می شود انسان به دنبال مشورت و کمک خواهی فکری با دیگران نرود! لذا همواره همه ی اشتباهات را تجربه می کند و چه بسا اشتباهی را مرتکب شود که راهی برای جبران ندارد. اما راه حل ساده برای مصون ماندن از خیلی خطاها مشورت یعنی همان استخدام گرفتن نیروی فکری انسان هاست.

 
آخرین ویرایش:

TAHEREH

متخصص بخش
تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لاتَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُۆْمِنِینَ
هرگز چشم خود را به نعمت های که به گروه هایی از آن ها دادیم میفکن، و به خاطر آن چه آن ها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را برای مۆمنین فرود آر.
[حجر، 88]

نعمت های مادی نه پایدارند، نه خالی از درد سر، حتی در بهترین حالاتش نگاهداری آن سخت مشکل است، بنابراین چیزی نیست که چشم انسان مؤمن را به سوی خود جلب کند و در برابر آن موهبت بزرگ معنوی که خدا به او داده است، قابل اهمیت باشد، و انسان مؤمن نباید هرگز به خاطر این مال و ثروت و نعمت های مادی که در دست آن ها است، غمگین باشد.

 

TAHEREH

متخصص بخش
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ
اى كسانى كه ایمان آورده‏‌اید! چرا سخنى مى‌‏گویید كه عمل نمى‌‏كنید؟[صف، 2]
کسانی که خود به هیچ معروفی پای‌بند نیستند و از محرمات دوری نمی‌کنند، اما در برابر دیگران خودنمایی می‌کنند و در برابر کوچک‌ترین لغزش آنان عکس العمل نشان می‌دهند و آن‌را به رخ افراد می‌کشند، و به نوعی امر به معروف را دستاویز مقاصد خود برای تخریب دیگران قرار می‌دهند،این‌گونه افراد که وظایف و تکالیف خود را فراموش کرده، و در صدد به رخ کشیدن عیوب دیگرانند، خداوند آنها را مورد ملامت و سرزنش قرار داده و می‌گوید قبل از این‌که در صدد اصلاح دیگران باشید به بررسی عیوب خود بپردازید و به اصلاح خود مشغول شوید.‌
 
بالا