یکی از قشنگترین اشعار ژاپنی
خورشید با سرخی تمام می درخشید
در تابش غروب ،کودکی با دایهاش
با کنجکاوی به قبری می نگریستند
آن قبر هنوز تازه
آمیخته با عطر شیرین گلهای کدوی مزرعه
بوی خاک نم گرفته می داد
دایه گفت : این قبر من است
بعد از مردنم،زیر این خاک
در تاریکی خواهم خوابید
سه سال بعد دایه ام...