• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

:. از الفـــ تا الفـــــ .:

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
اهل کاشانم اما شهر من کاشان نیست،
شهر من گم شده است من با تاب من با تب خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام من در این خانه به گمنامی نمناک علف نزدیکم من صدای نفس باغچه را می شنوم و صدای ظلمت را وقتی از برگی به زمین می ریزد . . .
 

0mid

متخصص بخش ورزشی
اگر بار گران بودیم و رفتیم
اگر نامهربان بودیم و رفتیم

:ناراحت: :نیش:
 

maksemos

متخصص بخش خودرو
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود صدا در گلو شکست


تا آمدن با تو خدا حافظی کنم



بغض امان نداد و خدا... در گلو شکست




:گل:
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
ای که دستت می رسد کاری بکن **** قبل از آن کز تو نیاید هیچ کار

اولین پستم در بخش ادبیات :بله: :نیش:



خیلی خوش اومدی آقای مهدی گل:شاد:

و آقا رضای گل :شاد:
و آقا یوسف گل :شاد:
و آقای امید گل :شاد:
و آقا کامیار گل :شاد: ( ایشونو اون پایین دیدم ویرایش کردم خوشامدگوییامو :بدجنس:)
واقعاً خوشحالم که همچنان داره به تعداد علاقه مندای این بخش اضافه میشه. زنده باد دوستان بااااحاااال :دست::گل:






اتّحاد عاشق ومعشوق را نازم که شمع

سوخت از یک شعله هم خود را و هم پروانه را




 
آخرین ویرایش:

Xaniar

متخصص بخش زوم
الهي شهر عشق اتش بگيرد

جدايي دق کند، ماتم بميرد

الهي تا زمين هست و زمان هست

هيچ کس ياد تو را از من نگيرد
 

آسمان دریایی

متخصص بخش زبان انگلیسی



ای خوشا عاشقی و مستی و بی پروایی................ای خوش از خون دل خویش قدح پیمایی

از دل من به کجا می روی ای غم دیگر................تو که هر جا روی آخر به ببرم باز آیی
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
ای جماعت دئییرم من سیزه میرزلی گرک

اکه باغیندا اریک آلما و شفتالو گرک

گئده بیچینه ایلان سانجا قیچین صبح و مسا

او چکه زحمتی ، من موفته یئیه م بالی گرک

او چکه زحمتی ، من موفته یئیه م بالی گرک

به نزه دون باشیزی ای قوم دغا داش کلمه

قویمویون بابی لری ال وورا چوب علمه

باشوم آغریر دئمیشم آلتی ساعات بیر قلمه

دولدوروم طوولویه هر گون ایکی یوز مالی گرک

چونکه میزان شریعت اییلیر بیر قیل ایله

ال اله وئرمیون ای مخلص من جاهیل ایله

سینه زن داخل اولا مسجیده گر کاکل ایله

ووراسوز شدتیله باشونا منقالی گرک

دئمیرم من سیزه ای قوم کی باش اولمویاجاخ

دئمیرم من سیزه ساری شیله آش اولمویاجاخ

دسته باشی و علمدار تراش اولمویاجاخ

دئیرم من سیزه حکما قویا سققالی گرک

اوزی توک سوز گئده لر سؤیله مه سون یا ولدی

عطر وورسا دونونا یا بیغینا حرمله دی

سینه زن خوان اولانین شرطی شروطی بئله دی

پایینه گئیمییه هم گیوه و متقالی گرک

نوحه خوان قویمویاجاقدور جیبینه آینا داراخ

سسی خوش صورتی خوش نوحه گره وئرمه قولاخ

اوزی چیرکین ، یخه سی چیرک ، سسی مثل اولاخ

سینه زن خوان شبستر بئله اولمالی گرک

نوحه خوانون باشی توکسوز ، دؤشی قیللی اولاجاخ

مثل خربوزه دابانی جیریلوب آیرولاجاخ

ترینی و بورونی ال و اتک له سیله جاخ

چونکو مؤمن کیشینون اولمیا دسمالی گرک

کوهنه تاس کوهنه حمام ایلیورو دیندار بوگون

قویمویون کوهنه حمامی ییخا زنار بوگون

هئچ بیلیرسیز نه دئییر معجز خونخوار بوگون

اوخوداخ باشا سالاخ فعله و حمالی گرک

علم ساخلار او دئییر مذهبی ، دینی ، وطنی

جله له ائیله میون ختنه او نازیک بدنی

مثل شیطان لعین تولار حسینی حسنی

چیخاداخ کتدن او ملعون قریشمالی گرک


باید


ای جماعت به شما می گویم میرزاعلی باید

در باغش زردآلو سیب شفتالو بکارد باید

هنگام برداشت محصول بگزند پایش را مارها ، صبح و شام

بخورم من عسل مفت و زحمت را او بکشد

ای قوم دغا سرتان را همچون کلم قمری طاس کنید

اجازه ندهید بابی ها به چوب علم دست بزنند

شش ساعت یکسر سرم درد می کند گفتم

در طویله دویست دام را پر کنم باید

چونکه تعادل ترازوی شریعت با تار موئی زائد برهم می ریزد

ای مخلصان من دست در دست جاهل ندهید

اگر سینه زن با کاکلش وارد مسجد شود

باید که منقل را به شدت به سرش بکوبید

ای قوم به شما نمی گویم که این سر برایتان سر نمی شود

به شما نمی گویم که شله زرد آش نمی شود

سر دسته و علمدار اصلاح نخواهد کرد

به شما می گویم که باید ریقش بگذارد

پسرانی که صورتشان مو ندارد حق یاولدی گفتن ندارند

اگر بر پیراهن و سیبیلش عطر بزند حرمله است

کسی که سینه زن خوان است شرط و شروطش این است

بر پایش گیوه و متقال نپوشد

نوحه خوان نباید توی جیبش آینه و شانه بگذارد

به صدای نوحه خوان خوش صورت و خوش صدا گوش نکن

صورتش زشت ، یقه اش چرک ، صدایش مثل الاق

نوخه خوان شبستر این چنین باید باشد

باید سر نوحه خوان بی مو و سینه اش پر از موی باشد

پاشنه ی پایش مثل خربزه ترکیده و جدا باشد

عرق و آب بینی اش را با دست و دامن پاک کند

چونکه مؤمن نباید دستمالی داشته باشد

با تاس کهنه حمام می کند دیندار امروز

اجازه ندهید حمام کهنه را خراب کنند امروز

هیچ می دانید معجز خونخوار چه می گوید امروز

باید به عمله و حمال درس یاد دهیم و بفهمانیمش

علم مذهب و دین و وطن را از بلایا حفظ می کند

با جهل آن بدن نازک را ختنه نکیند

جهل مثل شیطان لعین حسین و حسن را فریب می دهد

آن ملعون را باید از ده بیرون کنیم
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ای عشق همه بهانه از توست

من خامشم این ترانه از توست


آن بانگ بلند صبحگاهی

وین زمزمه ی شبانه از توست



هوشنگ ابتهاج
 

yalda1375

کاربر ويژه
ان که چشمان تو را این همه زیبا میکرد
کاش از روز ازل فکر دل ما میکرد
یا نمیداد به تو این همه زیبایی را
یا مرا در غم عشق تو شکیبا میکرد

البته این از الف تا الف نیست از الف تا دال اما خوشم اومد دلم نیومد واس شما نزارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

baroon

متخصص بخش ادبیات



ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان

جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات




آسوده دلان را غم شوریده دلان نیست

تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
آن کوپه ی تهی منم آری که مانده ام
خالی تر از همیشه و در انتظار تو

این سوت آخر است و غریبانه می رود
تنهاترین مسافر تو از دیار تو


محمد علی بهمنی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات





ای که بر لب های ما طرح تبسّم می شوی

دعوت ما بوده ای، مهمان مردم می شوی ؟
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

آسمان گو : از هلال ! ابرو چه می تابی که ما
رخ نتابیم از مهِ ابرو هلال ِ خویشتن

اعتدال ِ قامت رعنا قدان ، از حد گذشت
تا نگهداری تو ، حدِّ اعتدال ِ خویشتن




شهریار

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره ی باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر

امیر هوشنگ ابتهاج

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده ی من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من


امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی " ه.الف سایه "
 

parastu

متخصص بخش گالری عکس
پاسخ : مشاعره آزاد !i

آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات




امیدوار بوَد آدمی به خیر کسان

مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان

 

baroon

متخصص بخش ادبیات




از آن رو شمع از سوز دل پروانه آگه شد


كه گوش عشق مي داند زبان بي زباني را

 
بالا