:. از الفـــ تا الفـــــ .:

[fatemeh]

از دی كه گذشت هرچه گويی خوش نيست
خوش باش و ز دی مگو كه امروز خوش است​

 

[کیمیا]

​

ای که با یاد تو در آتش تب میسوزم​

​

یاد من کن که به یادت همه شب میسوزم​

 

[fatemeh]

آن شب که تو در کنار مایی روزست
و آن روز که با تو می‌رود نوروزست

دی رفت و به انتظار فردا منشین
دریاب که حاصل حیات امروزست




​

سعدی​

 

[baroon]

اگر در خواب می دیدم غم روز جدایی را

به دل هرگز نمی کردم خیال آشنایی را​

 

[fatemeh]

اینجاست یار گم شده گرد جهان مگرد
خود را بجوی سایه اگر جست و جو کنی






​

هوشنگ ابتهاج

‏​

 

[fatemeh]

آمد به رقص و مستی شاخ و شجر چو ديدت
هر روز گر بيايی شمس و قمر برقصند​

 

[baroon]

از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟

چون مه کنعان عزیزی در سفر داریم ما​

 

[fatemeh]

ای جان و ای دو دیده بینا چگونه ای؟
وی رشگ ماه و گنبد مینا چگونه ای؟

ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست
ما بی تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای؟




​

حضرت مولانا​

 

[fatemeh]

[h=5]او را که دل از عشق مشوش باشد
هر قصه که گوید همه دلکش باشد

تو قصهٔ عاشقان، همی کم شنوی
بشنو، بشنو که قصه‌شان خوش باشد

شیخ بهایی​

 

[fatemeh]

ای ماه شبی مونس خلوتگه ما باش
در آینه ی اهل نظر چهره نما باش

کار دل ما بین که گره در گره افتاد
گیسو بگشا و بنشین، کارگشا باش





هوشنگ ابتهاج‎

 

[fatemeh]

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند​

 

[سپیــدار]

اگر بی من خوشی یارا به صد دامم چه می بندی؟

و گر ما را همی خواهی چرا تندی؟ نمی خندی؟​

 

[Miss zahra]

آنهمه شوکت و ناموس شهان آخر کار
​

چند سطریست که برصفحه دفتر گذرد​

عاقبت جمع شود در دو سه خط از بد و نیک ​

آنچه یک عمر به دارا و سکندر گذرد
​

 

[Miss zahra]

ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند

گر از آن یار سفر کرده پیامی داری
:گل:

اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
:گل:

ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
آفرین برتو که شایسته صد چندینی
:گل:

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهرویی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی

​

 

[fatemeh]

آب زنید راه را هین که نگار می رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد​

 

[fatemeh]

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری​

 

[fatemeh]

الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر ز منقار ​

 

[fatemeh]

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟​

 

[fatemeh]

سعدی:


ای برتر از خــــــیال و قیاس و گمان و وهم
وز هرچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجــــلس تمام گشت و به آخر رسید عمر
ما همـــــــــچنان در اولِ وصفِ تو مانده ایم




​

 

[fatemeh]

آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود

ابوالحسن ورزی​