• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

:. از الفـــ تا الفـــــ .:

baroon

متخصص بخش ادبیات



اگه سکه دو رو داره اسير دست بازاره
نه عشقی داره تو کارش نه مهری داره بازارش
تو که سکه نبودی يار بودی
به ظاهر عاشق و غمخوار بودی
منو گمراه کردی وای بر من
تو هم افسونگر و مکّار بودی



 

asl_davood

متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی


این مپندار که یادت برود از نظرم

خاطرت جمع که در قلب پریشان منی
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
از صدای سخن عشق ندیدم خوش‌تر
یادگاری که دراین گنبد دوار بماند

به‌تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند


 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی



ای پیک عزت خوش بیا کز نزد رحمان آمدی
در چشم جانم ساعتی بنشین که مهمان آمدی


 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
اگر بی تو بر افلاکم چو ابر تیره غم‌ناکم
وگر بی تو به گلزارم به زندانم به جان تو...........مولانا
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



انتقام هرزه گویان را به خاموشی گذار

تیغ می گوید جواب مرغ ناهنگام را

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی


از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



اگر بینم که از کویش کسی دلشاد می آید
فریبی کز وی اول خورده بودم، یاد می آید

به دام انتظار او من آن مرغ گرفتارم
که جانم می رود تا بر سرم صیّاد می آید



 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه گل آرمیده ام

با یاد رنگ و بوی تو ای نوبهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو

 

baroon

متخصص بخش ادبیات




wikxje7nqaqu7b7kac1.jpg
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
از کعبه کلیسیا نشینم کردی


آخر در کفر بی‌قرینم کردی


بعد از دو هزار سجده بر درگه دوست


ای عشق، چه بیگانه ز دینم کردی!



رودکی

 

majnooneleyli

کاربر ويژه
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مار

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

اگر روزی مقدر شد که با اشکت وضو سازم

خدا داند که با چشمت هزاران قبله میسازم

آن که دائم هوس سوختن ما میکرد

کاش می آمد و از دور تماشا می کرد

ای که با سلسله زلف دراز آمده ای

خبرت باد که دیوانه نواز آمده ای

ان تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند

اشهی لنا و اهلی من قبلت العذارا

 
آخرین ویرایش:

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار

آن که گریان به سر خاک من آمد چون شمع

کاش در زندگی از خاک مرا بر می‌داشت




صائب تبریزی


 

baroon

متخصص بخش ادبیات



آن حرف که از دلت غمی بگشاید
در صحبت دل شکستگان می باید

هر شیشه که بشکند ندارد قیمت
جز شیشه ی دل که قیمتش افزاید
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار


آمـدی جــانـم به قربــانـــت ولـی حالا چرا ؟
بی وفا،بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چــرا ؟


نوشدارویی و بعد از مرگ ســهراب آمــــدی
ســـنگدل این زودتـر می خواســتی حالا چـــرا ؟

استاد شهریار
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار



ای پادشه خــــوبان داد از غــم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایـــم گـــل این بستان شـــاداب نمــــی‌مــاند
دریـــــــاب ضعیـفـــان را در وقــــت تــــوانـایــــی...

حافظ

 
بالا