• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

از دل تا قلم

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !!
روی تختت امشب ،

بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی ...
بشمار ،تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی ...
بشمار ، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی ...

فصل زردی بود ، تو چقدر سبز بودی ؟!

جوجه ها را بعدا با هم میشماریم ...
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
در اشتیاق گلی که نچیده ام
می لرزم !

شمس لنگرودی​

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند
شاید چون آرزوهایم بلندند ...
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
آری ، وچه زیبا نوشته بود ...
همواره با خود تکرار میکنم،
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...

post2a.jpg
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
در روزهای واپسین
شبهای دراز عمرم
انقدر کوتاهند
که دیگر
به یلدایم طعنه میزنند!
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
یکی بهش زنگ بزنه بگه هنوز تو فکرشم
بگه هنوز مثه قدیم ناز نگاشو میکشم

بهش بگید اگه یه روز نبینمش دق میکنم
دلو براش قربونی با دلیل و منطق میکنم

بهش بگید اگه بخواد همیشه عاشق میمونم
تموم شعرامو براش با اشک و هق هق میخونم

من بی اون تمومه کارم
آخه مثله اونو از کجا بیارم

کاشکی بهم میگفتی آخر قصه مو
که یه روزی ممکنه فراموش کنی اسممو

میگی برو وقتی جلوم را بسته شده
وقتی وجودم به وجود تو وابسته شده

بی تو چشای من پر خونه بس که بیداره
آخه میدونی زندگیم به تو بستگی داره

اگه باشی خوبم اگه نباشی یه روانی
میشم که انگاری اصن ماله این طرفا نی

بهش بگید که همه چیز به هم میریزه وقتی نیست
اگه نباشه حتی مردن دیگه کار سختی نیست:65:​

9jo8j3pfk1w74dau0c.jpg
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
بالاخره روز برآورده شدن آرزویم رسید



روز خندیدن تو



و امروز به وسعت همه ی سختی ها و غمهایت میخندی ...



تا ابد



و دیگر هیچ خوابی رویای فراموشیت نخواهد بود



چه خوب شنیدی ندایی را که میگفت


" گرچه شب تاریک است

دل قوی دار سحر نزدیک است"


و سحر چه نزدیک بود



حال که .....ِ دنیا با توست تمام شبهایت نیز سحر است



بشمار لحظه ها را
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
بیا تا پیدا شم ! تو باش تا من باشم

هنوز میشینم به هوای دیدن تو ...

تو با این دل کندن کجا ! رفتی بی من بگو

نزدیکم به شب رسیدن تو ...

بیا که رها شم از این همه درد ...

که صدا شم از این شب سرد

که تموم بشه فاصله ها

بیا که من از تو خسته ترم که من از من بی خبرم ...!

به هوای خونه بیا

تا پیدا شم ! تو باش تا من باشم ...

هنوز میشینم به هوای دیدن تو

تو با این دل کندن کجا i! رفتی بی من بگو ...

نزدیکم به شب رسیدن تو ...




 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
raha.jpg


از اینور شب تا پل ستاره
کی میدونه که کی خوابه کی بیداره

یکی دلش میخواد بخنده خورشید
یکی دلش میخواد بارون بباره

یکی داره پنجره رو مینده
یکی در و وا میکنه دوباره

خنده و شادی و اشک و غم
توی دل همه پا میذاره

سهم ما اینه شاید زیاد و کم
یک سبد لبخند یه لحظه غم

یکی داره پولاشو روو هم میذاره
یکی داره بدهیاش و میشماره

یکی شبا خوابای رنگی میبینه
سرشو روی بالش میذاره

سهم این یکی کابوسه
صابخونه، بدهی، اجاره

فقیر و پولدار
هر دلی واسه خودش هزار تا غصه داره

همسفر هستیم با هم تو این مسیر
مثل بارون شد توو این کویر

بی تو اینجا دل میرسه به نا کجا
تکیه گاهم باش تو ای خدا

ای خدا ای خدا
ای خدا ای خدا
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
من از عطرِ آهسته‌ی هوا می‌فهمم
تو بايد تازگی‌ها
از اينجا گذشته باشی

(سید علی صالحی)

3_by_przypadek.jpg
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم​
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
دیگر
سفارشی نیست !
تنها جان ِ تو جان ِ پرندگان ِ پر بسته ای که دی ماه
به ایوان ِ خانه می آیند !
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شاعر که باشی...
هیچ کس جدیت نمی گیرد...!
حتی اگر بگویی "دوستش دارم" میگویند
وای چه شعر قشنگی...!
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
بسیار خوب، حق با تو .... !
مـن بـــه تــــو نـمیـــام !
امـا تـــو بـه خـودت بیـا !
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
دل را
بد نام نکنیم
آنچه بعضی ها در سینه دارند
کاروان سراست نه دل ...!
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
2hybdz.jpg


مثل باران های بی اجازه

وقت و بی وقت

در هوایم پراکنده ای

و من بی هوا

ناگهان خیسم از تو !
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
وقتي دلتنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوست داره. .وقتي نااميد شدي به ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي. وقتي پر از سکوت شدي به ياد بيار کسي رو که به صدات محتاجه. وقتي دلت خواست از غصه بشکنه به ياد بيار کسي رو که توي دلت يه کلبه ساخته. وقتي چشمات تهي از تصويرم شد به ياد بيار کسي رو که حتي توي عکسش بهت لبخند ميزنه. وقتي به انگشتات نگاه کردي به ياد بيار کسي رو که دستاي ظريفش لاي انگشتات گم ميشد. وقتي شونه هات خسته شد به ياد بيار کسي رو که هق هق گريش اونها رو مي لرزوند.
 

Reza

متخصص بخش اسکریپت


گــــاهی وقتا توی رابطــــه ها نیــــازی نیست طرفت بــــهت بگــــه :بــــــــــــرو !
همینــــ که دیگه لا بــــه لای حرفــــاش دوستــــت دارم نباشــــه!
همینــــ که بــــود و نبود رابطــــتون دیگــــه واسشــــ فرقی نکنـــه!
همینــــ که حضــــور دیگــــران توی زندگیشــــ پر رنگ تــــر از بودن تــــو باشــــه هــــزار بار سنگینــــ تر از کلمــــه ی" بــــــــــــرو " واست معنــــا پیــــدا میکنــــه پســــ بــــــــرو
قبل از اینکــــه ویرون تــــر از اینیــــ که هستیــــ بشــــی!!

eac54ede7f408f2058f4b9e23214224d-300
 

Reza

متخصص بخش اسکریپت
Picxell.com%281%29.jpg
آیینه پرسید که چرا دیر کرده است

نکند دل دیگری او را اسیر کرده است​

خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است​

تنها دقایقی چند تاخیر کرده است​
گفتم امروز هوا سرد بوده است​

شاید موعد قرار تغییر کرده است​

خندید به سادگیم آیینه و گفت​

احساس پاک تو را زنجیر کرده است​

گفتم از عشق من چنین سخن مگوی​

گفت خوابی , سالها دیر کرده است​

در آیینه به خود نگاه می کنم , آه​
عشق تو عجیب مرا پیر کرده است​

راست گفت آیینه که منتظر نباش​

او برای همیشه دیر کرده است …​
 
بالا