آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی ؟!
///هر روز نبودنت را روی دیوار خط میکشم
ببین این دیوار لامروت...دیگر جایی برای خط زدن ندارد!
خوش به حال تو...
خودت را راحت کردی....یک خط کشیدی ،تنها
آن هم بر روی من////