• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

اشعاری برای مشاعــــــــــــره با ""ن""

majnooneleyli

کاربر ويژه
نفس برآمد و کام از تو بر نمی آيد
فغان که بخت من از خواب در نمی آيد
صبا به چشم من انداخت خاکی از کويش
که آب زندگيم در نظر نمی آيد
00020694.gif
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
نیست جز نامی از او در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من

نا چشیده جرعه‌ ای از جام او

عشق بازی می‌ کنم با نام او





عبدالرحمن جامی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
599389_263646947070181_1595552410_n.jpg

نه شوق آرزومندی قشنگ است
نه در آغوش خرسندی قشنگ است
عزیز ِ سالهای ِ دور ! ، تنها
جهان وقتی تو می خندی قشنگ است




"مریم حقیقت"

 
آخرین ویرایش:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست




سایه

 

majnooneleyli

کاربر ويژه
نترسم که با دیگری خو کنی تو با من چه کردی که با او کنی؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم حال دیگر با جوانان ناز کن
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
نه بلبل خواهد از بوستان جدایی نه گل دارد خیال بی وفایی
نام تو را تا می برم قلبم غریبی می کند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند
نازی که زلبخند گل یاس هویداست زیبایی عشق است که در چشم تو پیداست
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات





نصیحت گفتن آسان است سرگردانِ عاشق را

ولیکن با که می گویی؟ که نتواند پذیرفتن

 

مهشید

کاربر ويژه


نـــا امــیـــدم مــــــکـن از ســــــابـقـۀ روز ازَل
تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
نقش رویش بر آسمان خیال
آفتابی کشیده ام که مپرس





محی الدین مهدی الهی قمشه ای

 

baroon

متخصص بخش ادبیات



نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است



 

majnooneleyli

کاربر ويژه
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال‌ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت

 

majnooneleyli

کاربر ويژه
نبرم از تو امید.ای نگارین
که تا از من نبرد جان شیرین
****
نسوزد جان من یک باره در تاب
که امیدت زند گه گه بر او آب
 

majnooneleyli

کاربر ويژه

نگذار اینجا بوی خار و خس بگیرم
می خواهم از دنیا دلم را پس بگیرم
می خواهم امشب برگ برگ هستی ام را
از شاخه های این شب نارس بگیرم
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




نیست بازآمدن از فکر و خیال تو مرا

با رفیقان موافق، سفر دور خوش است!

:دست:


 

baroon

متخصص بخش ادبیات




نــو بهـــار آید و گلـزار شکـوفــا گـردد

بی گمان کوتهی عمر خزان خواهی دید
 

samin

کاربر ويژه
نمیدانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است

" هوشنگ ابتهاج"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
نی با تو دمی نشستنم سامانست
نی بی تو دمی زیستنم امکانست

اندیشه در این واقعه سرگردانست
این واقعه نیست درد بی درمانست


مولانا
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



ناشادی ما گر سبب شادی غیر است

شادم که بمانم من و ناشاد بمانم

(مهدی سهیلی)
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




نردبان اين جهان ما و منی است

عاقبت اين نردبان افتادنی است


لا جرم هر كس كه بالاتر نشست

استخوانش سخت تر خواهد شكست

 
آخرین ویرایش:
بالا