جزيره من و تو....

[سنجاقي]

كچل نيست مطمئن باشيد آقا هوشنگ.:بله:.. موهاش رو تيغ زده....:نیش2:

 

[Maryam]

آیدا کجا بودی من و توی سلول زندانی کرده بودن وای خیلی ترسناک بود :گریه:

الان فرار کردم :بدجنس:

آقا هوشنگ ممنون برای چادر ها و پتو ها ولی ما بدون هیچ وسیله ای راحت تریم
میخوایم از زندگی ماشینی دور باشیم :بله:
شما هم امتحان کنید خیلی مزه میده ...

 

[خانمی]

مریم جون قربونت بشم کجای چادر و پتو جزءزندگی ماشینیه،شما شجاعید چیز دیگه است از عقرب و مار واز این دست چیزا نمی ترسید

ولی این مواردی که جناب راهنما گفتند وسایل ابتدایی رفتن به دل طبیعته حالا اون چادر اولیه خیلی فانتزیه ولی شما یه برزنتی شو استفاده کنید.​

 

[kami]

سلام ...
ای بابا کسی ما رو دعوت نکرد به این جزیره گفتیم خودمون بیایم یه سر و گوشی آب بدیم بببینیم چه خبره این جزیره ....
مثل جزیره لاست نباشه توش گم بشیم و دیگه نتونیم بیایم بیرون:ترس:

 

[Maryam]

مریم جون قربونت بشم کجای چادر و پتو جزءزندگی ماشینیه،شما شجاعید چیز دیگه است از عقرب و مار واز این دست چیزا نمی ترسید​

ولی این مواردی که جناب راهنما گفتند وسایل ابتدایی رفتن به دل طبیعته حالا اون چادر اولیه خیلی فانتزیه ولی شما یه برزنتی شو استفاده کنید.​

سلام شیمای عزیز خیلی خوشحالم که به جزیره اومدی
میگم به نظرم حرفت درست بود ، پس چادر برزنتی رو آیدا میاره و من هم پتو مسافرتی رو میارم حالا شما چی میاری ؟! :بدجنس:

سلام ...
ای بابا کسی ما رو دعوت نکرد به این جزیره گفتیم خودمون بیایم یه سر و گوشی آب بدیم بببینیم چه خبره این جزیره ....
مثل جزیره لاست نباشه توش گم بشیم و دیگه نتونیم بیایم بیرون:ترس:

سلام کامی خوش اومدی جزئیات رو باید از آیدا بپرسی :بله:
​

 

[Nethunter]

وای بچه ها من عاشقه طبیعتم
میدونید وقتی عکسای طبیعت رو میبینم به خواهرم میگم حالم بد میشه همش دوست دارم تو عکسا باشم
یعنی یه عکس از طبیعت میبینم با تمام وجودم از دیدنش لذت میبرم و با تمام وجود آرزو میکنم کاش اونجا بودم



وای اینهمه عکس طبیعت نذارید من حالم بد میشه :ناراحت:


وایییییییییییییییییییییییییییییییی آیدا اینجا پس هر نوع اسبی دارید ای ول
ببین من دوتا اسب میخوام همش :نیش: یکی سفید عین برف یکی سیاه عین شب
بعد از هر نوع اسب معمولی بالدار و شاخ دار از این سفید و سیاه داشته باشم :نیش:



وای این جزیزه پس چه محشرهههههههههههههههههههههههههههههههههههه

 

[Nethunter]

[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]عشق با تعجب گفت: اما او چرا به من کمک کرد؟ علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است............

از این جمله آقا هوشنگ خیلی خوشم اومد ممنون
این جزیره با این ساکنینش بهشت به تمام معناست

 

[Mehdi]

سلام به همه :گل:

ای ول جزیره ی ادم خورا هم راه افتاد:غش: (شوخی)
میگم اینجا که شبا هوا خیلی سرد میشه چیکار کنیم؟:قهر: :نیش:
خونه خاله که نیست بریم کنار بخاری:ناراحت:

 

[rahnama]

- ممنوع :
تلفن همراه
رادیو
ضبط
تلویزیون
اتومبیل

 

[rahnama]

این هم یک چادر عالی برای جزیره:

 

[t92]

آه خدای من این جا هوا چقدر خوبه:نیش:
این تمساح رو چیکارش کنیم:فکر:
ای بابا اینجا که لونه عقربه:نیش:
این خرسه هم فقط داره ما رو نگاه می کنه ها کار و زندگی نداره :نیش:
ولی چقدر صفایی داره ها:نیش:
​

 

[Maryam]

- ممنوع :
تلفن همراه
رادیو
ضبط
تلویزیون
اتومبیل

موافقم :بله:

این هم یک چادر عالی برای جزیره:

من از این چادر خیلی بیشتر خوشم اومد خصوصا که از زمین فاصل داره جک و جونور ( سوسک و مورچه و عقرب و مار و ...)
نمیاد توش :نیش:

​

 

[rahnama]

این هم قسمتی از جزیره است که خانوادگی می توانید در آن خانه اسکان داشته باشید.​

 

[rahnama]

اینجا هم برای استراحت و تفکر:

 

[خانمی]

سلام شیمای عزیز خیلی خوشحالم که به جزیره اومدی
میگم به نظرم حرفت درست بود ، پس چادر برزنتی رو آیدا میاره و من هم پتو مسافرتی رو میارم حالا شما چی میاری ؟! :بدجنس:





​

سلام مریم جون نیستی احتمالا" رفتی تو چادر و احساس بی وزنی وخوابت برده همینجا بگم جانم نیم متر بیشتر از زمین فاصله نداری و هر لحظه امکان سقوط ازاد هست.

و اما سوالت،دیدین تو برنامه های تلویزیون میگم چه سوال به جایی و ار این دست ؟
خوب منم میگم :چه سوال ملسی ولی ،ولی داره اول بگو جانم چطور رفتین جزیره تا بدونم چطوری بیام اونوقت میگم چی میارم.

 

[Maryam]

سلام مریم جون نیستی احتمالا" رفتی تو چادر و احساس بی وزنی وخوابت برده همینجا بگم جانم نیم متر بیشتر از زمین فاصله نداری و هر لحظه امکان سقوط ازاد هست.

و اما سوالت،دیدین تو برنامه های تلویزیون میگم چه سوال به جایی و ار این دست ؟

خوب منم میگم :چه سوال ملسی ولی ،ولی داره اول بگو جانم چطور رفتین جزیره تا بدونم چطوری بیام اونوقت میگم چی میارم.​

هر لحظه امکان سقوط هست وایییییی

​

خب جواب سوالت اینه که ما با دلمون و ذهنمون رفتیم توی این جزیره کافیه دقایقی چشمت رو ببندی و توی ذهنت جزیره ای رو با دریایی بی حد و مرز تصور کنی ... خیلی سخت نیست ؛ امتحان کن حتما...

​

​

 

[rahnama]

دلم گرفته بود آمدم جزیزه روی سبزه ها دراز کشیدم . به آسمان نگاه کردم. چقدر آرامش دارد اینجا. به گذشته ها فکر کردم. از زمانی که خودم را شناختم و تا الان. چقدر من زندگی کردم. خیلی خیلی زیاد . وحس کردم الان رو سود سن زنده ام. کمی بیحوصله شده ام. اوایل که جوان بودم زیاد می خندیدم و زیاد شوخی می کردم. خدا را شکر کسی را از خود نرنجانده ام. (یعنی اینطور فکر میکنم.)
بلند شدم قدمی زدم. قایق رسید . برگشتم. :گل:

 

[خانمی]

سلام به استاد و مریم گرامی ،عزیز ما ایدا کجاست؟

استاد این از خواص غروب جمعه به بعده .فردا صبح که بیدار شید اکتیو کوه رو جابه جا میکنید.

و اما مریم جان حالا که همه مجازیه نمیتونم چیزی بگم ولی خودم پا میشم قلبم رو ور میدارم میارم چیزی ارزشمند تر ندارم که قابل شما رو داشته باشه.

 

[rahnama]

در این جزیزه همه گفته ها حقیقته . پش شنونده این واقعیت باش . اسم کاربری شما خانمی است و هر وقت می خوانم ناخودآگاه میگم : خانمی خیلی خانمی.خیلی عزیزی.خیلی بزرگوارید.
زمانی که در این جزیره سنجاقی :گل: هستیم از لحظه به لحظه زندگی لذت ببریم. از طبیعت زیبای این مکان استفاده کنیم.اگر عزیزی هم از نقاط دیگر جزیره عکسی دارد مظایقه نکند.:گل:

 

[maksemos]

آقا هوشنگ اگه تو این جزیره موندگار شدین کنار چادر خودتون هم یه جا واسه من نگه دار میخوام افتخار همسایگی تونو داشته باشم:بغل: