شهید جواد تندگویان
عنوان خاطره : معرفی
مهندس بوشهری که معاون دوره ی وزارت شهید تندگویان و کسانی بود که همراه ایشان اسیر شده بود ، نقل می کند :
وقتی ما اسیر شدیم عراقی ها ما را به پشت خاک ریز منتقل کردند . آنها در کنار ما عده ی زیادی از ایرانی ها را لخت کرده ، چشم ها و دست هایشان را بسته و تهدید می کردند که همه را تیر باران می کنیم .
وقتی قضیه جدی شد ، شهید تند گویان به من گفت که: شاید ما با معرفی خود بتوانیم جان یک عده را نجات دهیم .
گفتم : درست است . کافی است یک نفر از ما این کار را انجام دهد .
هنوز حرف من تمام نشده بود که شهید تند گویان برخاست و به زبان عربی گفت : من وزیر نفت جمهوری اسلامی هستم . با این حرکت شهیدتندگویان ، افسر عراقی دست و پایش را گم کرد و از ترس تنبیه همه ی اسرا را سالم و سریع به پشت جبهه منتقل کرد . این ایثار جان ، در حالی بود که شهید تندگویان قبلا مدارک شناسایی خودش را از بین برده بود و اگر خودش را معرفی نمی کرد ، عراقی ها نمی توانستند آن را بشناسند .
عنوان خاطره : معرفی
مهندس بوشهری که معاون دوره ی وزارت شهید تندگویان و کسانی بود که همراه ایشان اسیر شده بود ، نقل می کند :
وقتی ما اسیر شدیم عراقی ها ما را به پشت خاک ریز منتقل کردند . آنها در کنار ما عده ی زیادی از ایرانی ها را لخت کرده ، چشم ها و دست هایشان را بسته و تهدید می کردند که همه را تیر باران می کنیم .
وقتی قضیه جدی شد ، شهید تند گویان به من گفت که: شاید ما با معرفی خود بتوانیم جان یک عده را نجات دهیم .
گفتم : درست است . کافی است یک نفر از ما این کار را انجام دهد .
هنوز حرف من تمام نشده بود که شهید تند گویان برخاست و به زبان عربی گفت : من وزیر نفت جمهوری اسلامی هستم . با این حرکت شهیدتندگویان ، افسر عراقی دست و پایش را گم کرد و از ترس تنبیه همه ی اسرا را سالم و سریع به پشت جبهه منتقل کرد . این ایثار جان ، در حالی بود که شهید تندگویان قبلا مدارک شناسایی خودش را از بین برده بود و اگر خودش را معرفی نمی کرد ، عراقی ها نمی توانستند آن را بشناسند .