گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش // هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 4 #42 گر شما خانه ی تان سمت شمال ده ماست قبله ی دهکده مان سمت شمالست عزیز پنجره بین من و توست...مرا بوسه بزن بوسه از آن طرف شیشه حلالست عزیز صادق فعانی
گر شما خانه ی تان سمت شمال ده ماست قبله ی دهکده مان سمت شمالست عزیز پنجره بین من و توست...مرا بوسه بزن بوسه از آن طرف شیشه حلالست عزیز صادق فعانی
س سمیه.ن کاربر ويژه 2012 , August 4 #43 گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی فیض کاشانی
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , August 9 #44 گل در بر و می بر کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , August 9 #45 گر مرید راه عشقی فکر بدنامی نکن شیخ صنعان خرقه رهنِ خانه ی خمّار داشت
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , August 9 #46 گر چه کردم ذوق ها از آشنایی های او انتقام از من کشید آخر جدایی های او
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , August 9 #47 گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت، رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت، رفت برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت، سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت، رفت
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت، رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت، رفت برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت، سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت، رفت
م مهشید کاربر ويژه 2012 , August 9 #48 گنجشکها! از شانههایم برنخیزید روزی درختی زیر این ویرانه مرده است دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است
گنجشکها! از شانههایم برنخیزید روزی درختی زیر این ویرانه مرده است دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 17 #49 گاه ... از دیدن هر چیز دلم می گیرد.... درد و غم از درو دیوار زمان می بارد خسته از هق هق ِ یکریز دلم می گیرد .... سید مهدی نژادهاشمی
گاه ... از دیدن هر چیز دلم می گیرد.... درد و غم از درو دیوار زمان می بارد خسته از هق هق ِ یکریز دلم می گیرد .... سید مهدی نژادهاشمی
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , August 17 #50 گـمان دارند خلـقی، کـز تو خـواری ها کـِشم آخـر عزیز من! یقین خواهد شد آخر این گمان یا نه؟
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 30 #51 گفتم که چرا دور تر از خواب و خیالی گفتا که منم با تو ولیکن تو نقابی
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , September 4 #52 گر یک نفست ز زندگانی گذرد مگذار که جز به شادمانی گذرد هشدار که سرمایه سودای جهان عمرست چنان کش گذرانی گذرد رباعیات خیام
گر یک نفست ز زندگانی گذرد مگذار که جز به شادمانی گذرد هشدار که سرمایه سودای جهان عمرست چنان کش گذرانی گذرد رباعیات خیام
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , September 5 #53 گرچه می گفت که زارت بکُشم، می دیدم که نهانش نظری با من دل سوخته بود آخرین ویرایش: 2012 , September 16
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , September 5 #54 گفتی که چه شد قاعده ی مهر ومحبترسم کهنی بود به عهد تو برافتاد!
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , September 5 #55 گفتم چه الفتی است به گیسوی او تو را؟ دل ناله کرد و گفت دیوانه ام هنوز
R Reza Sharifi مدير ارشد تالار 2012 , September 5 #56 *** گویند کسان بهشت با حور خوش است من میگویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار کاواز دهل شنیدن از دور خوش است *** رباعیات خیام
*** گویند کسان بهشت با حور خوش است من میگویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار کاواز دهل شنیدن از دور خوش است *** رباعیات خیام
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , September 7 #57 گفتم ار عاشق شوم گاهی غمی خواهم کشید من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید (اهلی شیرازی)
A asl_davood متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی 2012 , September 15 #58 گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود و لیک به خون جگر شود
P parastu متخصص بخش گالری عکس 2012 , September 15 #59 گفتم غم تو دارم گفتا غمت سراید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید...
ث ثمره کاربر ويژه 2012 , September 15 #60 گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق غماز بود اشک و عیان کرد راز من حافظ آخرین ویرایش: 2012 , September 16