• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

شروع بیت با حرف (گ)

baroon

متخصص بخش ادبیات



گر به بالینم نیامد بر مزار آمد مرا

جانسپاری در رهش آخر به کار آمد مرا
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی







فریدون مشیری

 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
گفته بودم چو بیایی غم دل باتو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
سلام فاطمه خانوم ببخشید .شرمنده .جسارتا تو این مشاعره فقط بیتهایی نوشته میشن که با حرف(گ) شروع شده باشن. با این حال بازم از توجهتون سپاسگذارم.

گر سبزه شود آب روان خواهم شد
گر ماه شود من آسمان خواهم شد

یعنی که ربایمش به هر گوشه که هست
گر بوسه شود لب و دهان خواهم شد

 

Topaz

متخصص بخش تلفن همراه
اوه ببخشید!:خجالت:
گفتمش نقاش را نقشی بکش از معرفت-----------با قلم نقش تو را با وسعت دریا کشید
 

...seda

کاربر ويژه
گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن
چون دل به یکی دادی آتش به دو عالم زن:گل:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Topaz

متخصص بخش تلفن همراه
گفتا عجب است این که ز چوبی و ز آهن------------------این تندی و تیزی و پریدن ز کجا خاست؟
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
[h=5]گر نکوبی شیشه غم را به سنگ / هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ
 

دل آرام

کاربر ويژه
گفتم غم تو دارم / گفتا غمت سر آید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز/ گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




گذری کن که ز غم راه گذر نیست مرا

خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا؟

 

baroon

متخصص بخش ادبیات



گفتگوی کفر و دین آخر به یک جا می‌کشد

خواب یک خواب است و باشد مختلف تعبیرها
 

Sh0HreH

کاربر ويژه
گفتم چشمم گفت براهش میدار
گفتم جگرم
گفت پر آهش میدار
گفتم که دلم
گفت چه داری در دل
گفتم غم تو
گفت نگاهش میدار
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

[h=5]گویند که لحظه ایست روییدن عشق...
آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد...
644023_588933861157868_2113856914_n.jpg

 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت


گربه دولت برسی مست نگردی مردی
باده پر خوردن و هوشیار نشستن سهل است


گرگ اجل یکایک از این گله می برد
وین گله را ببین که چه آسوده می چرد


گوش اگر گوش تو ناله اگر ناله ماست
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است


گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود


گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ورنه هر سنگ و گلی لوء لوء و مرجان نشود


گر درطلب گوهر کانی کانی
گر روز و شبان در پی جانی جانی
من فاش کنم حقیت مطلب را
هر چیز که اندر پی آنی آنی


گفتم دل و دین بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی
آن من بودم که بی قرارت کردم


گیرم که زمن در گذرانی به کرم
زین شرم که دیده ای چه کردم چه کنم


گفتم چشمم گفت براهش می دار
گفتم جگرم گفت پر آهش میدار
گفتم که دلم گفت چه داری در دل
گفتم غم تو گفت نگاهش میدار

 
آخرین ویرایش:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
گر دلی داری و دلبندیت نیست
پس چه فرق از ناطقی تا جامدی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
گردن مکش ای شمع گرت در قدم افتد
پروانه‌ی دلسوخته چون سوخته بالست
 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
گفتم چشمم گفت که جیهون کنمش
گفتم جگرم گفت پر از خون کنمش
گفتم که دلم گفت چه داری در دل
گفتم غم تو گفت که افزون کنمش
 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آیاد
:گل:
 

.River.

کاربر ويژه

گفتم ارزانی کیست ماه شب دیدن را

گفت آن کس که شناسد گل و گل چیدن را



:گل:
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
گر ما مقصریم تو دریای رحمتی
عذری که می‌رود به امید وفای تست
شاید که در حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بی‌منتهای تست...
 
بالا