• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

صحبت های خودمونی با خدا...

Maryam

متخصص بخش ادبیات


به تو و عشق تو ایمان دارم


.


من اگر روح پریشان دارم

من اگر غصه هزاران دارم

گله از بازی دوران دارم

دل گریان،لب خندان دارم

به تو و عشق تو ایمان دارم

...

در غمستان نفسگیر، اگر

نفسم میگیرد

آرزو در دل من

متولد نشده، می میرد

یا اگر دست زمان

درازای هر نفس جان مرا میگیرد

دل گریان، لب خندان دارم

به تو و عشق تو ایمان دارم

...

من اگر پشت خودم پنهانم

من اگر خسته ترین انسانم

به وفای همه بی ایمانم

دل گریان، لب خندان دارم

به تو و عشق تو ایمان دارم



 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
خدای مهربانم ... !
تنها تمنای من از دریای مهرت ...
تنها خواهش من از وسعت بخشندگی ات ...
تنها نیاز من از بیکرانگی قدرتت ...
این ست که ... !
بهترین ها را در لحظه لحظه زندگی ام به من هدیه کنی .
و بگذار تا طعم آرامش و عشق را برای همیشه بچشم .
خدای مهربانم ... !
برای هر آنچه که به من عطا کردی شکرو سپاس بی نهایت مرا بپذیر !
 

خانمی

کاربر ويژه
پروردگارا، فرمودی که انسان را نادان، ستم کار و شتاب زده آفریده ای.

این منم بنده ناتوان و درمانده ای که بر لبه پرتگاه های خطا و عصیان قدم می زنم و از افتادن در گناه و اشتباه در امان نیستم.

ای پوشاننده عیب های بندگان، مددی کن تا من نیز آینه دار صفات تو شوم و عیب پوش دیگران باشم​



2_________________.jpg
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
My God do you see me ?
do you Hear my voice ?
I am really tired ، would you Take my hand
...
 
آخرین ویرایش:

Maryam

متخصص بخش ادبیات




مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم
تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم
به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری
به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم ...!

از این شکسته تر دیگه چی میخوای ؟
چرا هر لحظه خوردم میکنی !!!
ای کاش پیش از این مرده بودم
ای کاش ...
 

rahnama

پدر ایران انجمن
خدایا هر مشکلی که برایم پیش بیاید حکمت تو میدانم و راضی به رضایت هستم ولی مشکلات سخت چون خوردن و خوابیدن و مسافرت را خودم انجام خواهم داد و مسائل ساده چون مریضی و مشکلات مادی و معنویم را برای حل به تو می سپارم.
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌كنم گفتی: فانی قریب .:: من كه نزدیكم (بقره/186) ::. گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم... كاش می‌شد بهت نزدیك شم گفتی: و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/205) ::. گفتم: این هم توفیق می‌خواهد! گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لكم .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22)::. گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشی گفتی: و استغفروا ربكم ثم توبوا الیه .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه كنید (هود/90) ::. گفتم: با این همه گناه... آخه چیكار می‌تونم بكنم؟ گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده .:: مگه نمی‌دونید خداست كه توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌كنه؟! (توبه/104) ::. گفتم: دیگه روی توبه ندارم گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/2-3) ::. گفتم: با این همه گناه، برای كدوم گناهم توبه كنم؟ گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/53) ::. گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟ گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله .:: به جز خدا كیه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::. گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌كنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌كنم گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین .:: خدا هم توبه‌كننده‌ها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/222) ::. ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرك گفتی: الیس الله بكاف عبده .:: خدا برای بنده‌اش كافی نیست؟ (زمر/36) ::. گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیكار می‌تونم بكنم؟ گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی النور و كان بالمؤمنین رحیما .:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریكی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/41-43) ::. با خودم گفتم: خدا... خالق هستی... با فرشته‌هاش... به ما درود بفرستن تا آدم بشیم؟!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
پیش بیا ! پیش بیا ! پیش‌تر !
تا که بگویم غم دل بیشتر

دوست‌ترت دارم از هر چه دوست
ای تو به من از خود من خویش‌تر

دوست‌تر از آن که بگویم چه‌قدر
بیش‌تر از بیش‌تر ازبیش‌تر

داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویش‌تر

هیچ نریزد بجز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر...

فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه‌اندیش‌تر

قیصر امین‌پور
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
این جا کسی است پنهان دامان من گرفته
خود را سپس کشیده پیشان من گرفته

این جا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان

باغی به من نموده ایوان من گرفته

این جا کسی است پنهان همچون خیال در دل

اما فروغ رویش ارکان من گرفته

این جا کسی است پنهان مانند قند در نی

شیرین شکرفروشی دکان من گرفته

جادو و چشم بندی چشم کَسَش نبیند

سوداگری است موزون میزان من گرفته

چون گلشکر من و او در همدگر سرشته

من خوی او گرفته , او آن من گرفته

در چشم من نیاید خوبان جمله عالم

بنگر خیال خوبش مژگان من گرفته

من خسته گرد عالم درمان ز کس ندیدم

تا درد عشق دیدم درمان من گرفته

تو نیز دل کبابی درمان ز درد یابی

گر گرد درد گردی فرمان من گرفته

در بحر ناامیدی , از خود طمع بریدی

زین بحر سر برآری مرجان من گرفته

بشکن طلسم صورت , بگشای چشم سیرت

تا شرق و غرب بینی سلطان من گرفته

ساقی غیب بینی پیدا سلام کرده

پیمانه جام کرده پیمان من گرفته

من دامنش کشیده کای نوح روح دیده

از گریه عالمی بین طوفان من گرفته

تو تاج ما وآنگه سرهای ما شکسته

تو یار غار وآنگه یاران من گرفته

گوید ز گریه بگذر , زان سوی گریه بنگر

عشاق روح گشته ریحان من گرفته

یاران دل شکسته بر صدر دل نشسته

مستان و می‌پرستان میدان من گرفته

همچو سگان تازی می‌کن شکار خامش

نی چون سگان عوعو کهدان من گرفته

تبریز شمس دین را بر چرخ جان ببینی

اشراق نور رویش کیهان من گرفته

حضرت مولانا
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
خدایا



بازم همش دارم تو رو صدا می کنم



می دونم خیلی ازم خسته شدی



ولی



خدا



کسی به غیر تو نمی دونه من چی میگم



خدایا



امروز آسمون اینجا خیلی آبی



ولی



آسمون دل من



پر از ابره



که دیگه از تو خجالت می کشه تا بباره



آخ خدا



آسمون دل من خیلی خجالتی



خدایا



بهم تنفس واقعی بده



تا با هر تنفس بیشتر یادت کنم



خدایا




نمی دانم امشب چرا هوا انقدر آفتابیست




چقدر دلم برای بچه گیام تنگ شده



آخ



همون موقعی که



بابا م بهم می گفت



دل ابری تو رو شونه من خالی کن



ولی



الان رو شونه کی خالی کنم


خدايا كاشكي كسي حرفهاي منو ميفهميد


ولي افسوس

بتو نياز دارم خدايا ميداني............


خسته ام
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[COLOR=#00000]خدایا قدرتم را دو چندان کن
نه در بازوانم
قلبم راقدرتی بخش
تا ناملایمات زندگی را آسان تر تحمل کنم
تا بداتن عشق چیست
و چگونه عشق بورزم

خدایا قدرتم را فزونی بخش
نه چشم هایم را و نه زبانم را
تا بدانم کیستم و چیستم
تا از دوش ناتوانی باری را بر گیرم
تا دست سردی را گرمی بخشم
تا دردمندی را آسوده سازم
خدایا قدرتم را افزون کن
نه در گستاخی نه در گزافه گویی بلکه روحم را
تا بدانم انسانیت چیست و کجاست
تا بدانم کوتاه ترین راه برای برای انسان شدن و انسان ماندن چیست
خدایا کمکم کن
من تمنای قدرت دارم[/COLOR]
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[COLOR=#00000]چه دلپذيراست

اينکه گناهانمان پيدا نيستند


وگرنه مجبور بوديم



هر روز خودمان را پاک بشوييم


شايد هم مي بايست زير باران زندگی

مي کرديم


و باز دلپذيرو نيکوست اينکه دروغهايمان


شکل مان را دگرگون نمي کنند



چون در اينصورت حتي يک لحظه همديگر را به ياد نمي آورديم


خداي رحيم ! تو را به خاطر اين همه مهرباني ات سپاس
[/COLOR]
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
خداوند شبان من است ...

محتاج به هیچ چیز نخواهم بود ...

در مرتع های سبز مرا میخواباند ،
بسوی آب های آرام هدایتم میکند
و جان مرا تازه میسازد ...

او بخاطر نام پرشکوه خود مرا به راه راست رهنمون میکند

حتی اگر از دره تاریک مرگ نیز عبور کنم ، نخواهم ترسید
زیرا تو یا شبان من با من هستی ...
عصا و چوب دستی تو مرا قوت قلب می بخشد ...



 

baroon

متخصص بخش ادبیات
خدای من یکسال دیگر هم گذشت

هرچه کردیم دیدی و هر چه بخشیدی و عفو کردی ندیدم

خدای من یکسال گذشت و چهار فصل

هراسان شدم پناهم دادی بیمار شدم شفایم دادی

آرامش که رسید طبیب و پناه را از یاد بردم

خدای من سالها گذشت....ده....بیست...سی....

هر چه کردم دیدی ،هر چه بخشیدی و عفو کردی ندیدم

خدای من آوای ملکوتی یا مقلب القلوب و الابصار می آید

و تو مرا می خوانی که بخوانمت

این منم با حسرت سالهای رفته

یا مدبراللیل و النهار

این منم با هزاران امید به سالهای پیش رو

یا محول الحول و الاحوال

خدای من بندگی ام را بپذیر،

التماس مرا بشنو حول حالنا،حول حالنا،حول حالنا

خدای من آرزوهایم چه شد؟
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیره غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
رفتم به در صومعه عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی …کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید
هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر “خیالی” به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه ...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
شیطان
اندازه یک حبّه قند است
گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما
حل می شود آرام آرام
بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم
و روحمان سر می کشد آن را
آن چای شیرین را
شیطان زهرآگین ِدیرین را
آن وقت او
خون می شود در خانه تن
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا
او می شود من
طعم دهانم تلخ ِتلخ است
انگار سمی قطره قطره
رفته میان تاروپودم
این لکه ها چیست؟
بر روح ِ سرتاپا کبودم!
ای وای پیش از آنکه از این سم بمیرم
باید که از دست خودت دارو بگیرم
ای آنکه داروخانه ات
هر موقع باز است
من ناخوشم
داروی من راز و نیاز است
چشمان من ابر است و هی باران می آید
اما بگو
کِی می رود این درد و کِی درمان می آید؟
شب بود اما
صبح آمده این دوروبرها
این ردپای روشن اوست
این بال و پرها
لطفت برایم نسخه پیچید:
یک شیشه شربت، آسمان
یک قرص ِخورشید
یک استکان یاد خدا باید بنوشم
معجونی از نور و دعا باید بنوشم
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
خدایا !



جدایی تورا چگونه تاب آورم؟



به کجا روم؟



به که رو کنم؟



تو خسرو جان منی



تو حیات ، نور و عشق منی



جدایی از تو قلبم را میشکند



از سر رحمت به سراغ من بیا ...
 
آخرین ویرایش:

Maryam

متخصص بخش ادبیات
خداوندا به من آرامش عطا فرما تا سخت ترین طوفان ها نتوانند ذره ای روح و جان مرا به لرزه در بیاورند ...

 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
ترجمه دعایی از صحیفه سجادیه

واقعا تو دعاهای صحیفه سجادیه حالتی وجود داره که آدمی با خوندنش غرق اون میشه باور ندارید 2-3 بار بخونید تا خودتون ببینید من ترجمه یکی از دعاها که مربوط به "ستم دیدن از شخصی" هست رو براتون گذاشتم


اى کسى که اخبار شاکیان بر او پوشیده نیست؛ و اى کسى که در شناخت حقیقت اخبار ایشان به گواهى‏هاى گواهان احتیاج ندارد؛ و اى کسى که یاریش به ستمزدگان نزدیک است و اى کسى که مددکاریش از ستمگران دور است.


تو خود دانسته‏اى، اى معبود من، آنچه را که فلان فرزند فلان در اثر غرور و بى‏اعتنائى به عذاب و کیفرى که تو مقرر داشته‏اى از من هتک کرده، از آنگونه امور که تو او را از آن منع فرموده‏اى.


خدایا پس بر محمد و آلش رحمت فرست و ستم کننده بر من و دشمن مرا، با نیروى خود از اجراى ستم درباره من باز دار، و با قدرت خود تندى تیغ دشمنى او را از من فرو کاه و او را در کار خود مشغول دار، و در برابر آنکه با او معارضه مى‏کند ناتوان ساز.


خدایا، بر محمد و آلش رحمت، و ستمکار را به ستم درباره من رخصت مده و مرا در برابرش نیکو یارى کن و از ارتکاب نظیر کارهاى او نگاه دار و در حالى مانند حال او قرار مده.
خدایا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا در مقابل دشمنم نصرت عاجلى ببخش که شعله خشمى را که از او در دل دارم بنشاند، و داد دلم را از او بستاند.


خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست، و عفو خود را در برابر ستم او به من عطا کن، و در مقابل بدرفتاریش با من، رحمتت را به من پاداش ده، زیرا هر ناملایم در برابر قهر تو اندک است. و هر مصیبتى پیش خشم تو سهل است.


خدایا من به هیچ کس جز تو شکایت نمى‏کنم و از هیچ حاکمى غیر از تو یارى نمى‏جویم. حاشا که چنین کنم! پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و دعایم را به اجابت پیوسته ساز و شکایتم را با تغییر دادن وضع موجود مقرون فرماى.


خدایا مرا به نومیدى از عدل خود میازماى، و دشمن را به ایمنى از عقوبت خود امتحان مفرماى تا بر ظلم من اصرار ورزد و بر حقم مستولى شود و بزودى عذابى را که به ستمگران وعده داده‏اى، به او و اجابتى را که به بیچارگان وعده داده‏اى به من بنماى.


خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا به قبول هر سود و زیانى که در باره‏ام تقدیر کرده‏اى موفق‏دار، و به آنچه به نفع من از دیگران و به نفع دیگران از من گرفته‏اى خشنودم ساز، به آن راهى که راست‏تر است رهبریم کن و به کارى که سالمتر و بى‏زیانتر است بگمار.


خدایا اگر خیر مرا در آن بدانى که گرفتن حق من به تأخیر افتد و انتقام از کسى که بر من ستم کرده تا روز فصل خصومتها و محل اجتماع متخاصمین متروک ماند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا از جانب خود به نیت صادق و صبر دائم تأیید فرما و از خواهش بد و آزمندى اهل حرص پناه ده، و تصویرى از ثواب خود که براى من ذخیره کرده‏اى، و از جزاء و عقاب خود که براى دشمنم فراهم ساخته‏اى در دلم مصور ساز، و آن را وسیله خرسندى من به قضاى خود و اطمینانم به آنچه اختیار کرده‏اى، قرار ده.



اى پروردگار جهانیان، دعاى مرا اجابت کن، زیرا تو صاحب فضل عظیم و بر هر چیز بى‏نهایت قادرى.
 
بالا