پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...
اعتراف
احساس می کنم که دل از من بریده ای
جز کار عشق از من عاشق چه دیده ای
من کوچه کوچه عشق تو را داد می زنم
هر چند اگر زدام نگاهم رمیده ای
سر تا به پای وجودم سکوت است وشب
خورشید من تویی که به صبحم دمیده ای
بگذار قطره قطره آب شوم در نگاه تو
باران عشق بودی و بر من چکیده ای
سر تا به پا فدای تو ناز کردنت
این جمله را هزار بار تو از من شنیده ای
دلواپسم مگر که تو را گم کنم شبی
با اینکه ذره ای گله از من ندیده ای
من عشق میکنم اینکه تو را عاشقم هنوز
این شعله را تو در دل من آفریده ای
من ناسپاس بودم و تو شکر گو شدی
انگار جور شکر مرا هم کشیده ای
اقرار می کنم که بنده خوبی نبوده ام
با این وجود ناز مرا هم خریده ای
اعتراف
احساس می کنم که دل از من بریده ای
جز کار عشق از من عاشق چه دیده ای
من کوچه کوچه عشق تو را داد می زنم
هر چند اگر زدام نگاهم رمیده ای
سر تا به پای وجودم سکوت است وشب
خورشید من تویی که به صبحم دمیده ای
بگذار قطره قطره آب شوم در نگاه تو
باران عشق بودی و بر من چکیده ای
سر تا به پا فدای تو ناز کردنت
این جمله را هزار بار تو از من شنیده ای
دلواپسم مگر که تو را گم کنم شبی
با اینکه ذره ای گله از من ندیده ای
من عشق میکنم اینکه تو را عاشقم هنوز
این شعله را تو در دل من آفریده ای
من ناسپاس بودم و تو شکر گو شدی
انگار جور شکر مرا هم کشیده ای
اقرار می کنم که بنده خوبی نبوده ام
با این وجود ناز مرا هم خریده ای