• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

عشق....

sinareza

متخصص بخش ادبیات
عشق فقط "عزیزم" و "دوستت دارم" ؛ نیست!!!
عشق اینه که تو هر شرایطی باهاش باشی حتی اگه نفهمه.....
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
بدترین ظلم این است :
معشوقت میداند که چقدر عاشقشی ؛ اما .... باز عذابت میدهد ... !!!
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
به افلاطون گفتند:پسرت عاشق شده است.
گفت: اینک در آدمیت خود به کمال رسیده است.
 

majnooneleyli

کاربر ويژه
ی دلبر من .. من چه گناهی کردم (در حق تو) .. هر سزای که می خواهی بدی ، من قبول می کنم فقط بهم بگو گناه من چی بود..
تو چشمهام خونه ساختی .. با چشمهات منو سوزوندی .. نگاهت با نگاهم وقتی گره می خورد ..چرا با یه لبخند سلام نمی کنی ..
یه کار کوچولو بکن .. منو بدنام کن .. بزن هر تهمتی که دلت می خواد ..
بهانه ای کن .. هر بهانه ای که دلت می خواد .. دستور شما رو حتما قبول می کنم .. ( اجرا می کنم )
کار خوبی کردی دلمو شکستی .. آخه دلم خیلی مغرور بود ..
من به وفا و شرم و حیای خودم خیلی مغرور بودم ..
رو قدم های تو سرم رو می زارم .. ببین که غرورم شکسته ..
ای دلبر من ..
ای دلبر من .. من چه گناهی کردم.. هر سزای که می خواهی بدی من قبول می کنم فقط بهم بگو گناه من چی بود..
اینجا دل حقی نداره .. و حرفش قبول نیست .. اینجا فقط دستور ، قدرتمنده ..
حرفمو قبول کن دلبرم .. بیا بریم دلبرم .. از این دنیا خیلی دور .. اینجا نمی خوام بمونم.. قبول کن حرف منو ..
ای دلبر من .. من چه گناهی کردم..
ای دلبرم .. ای دلبرم .. ای دلبرم ..
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک
عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک

عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار
عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار

عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور
پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور

عشق گاهی می رودآهسته تا عمق نگاه
همنشین خلوت غمگین آه

عشق گاهی شور رستن در گیاه
عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه

عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی
رمز هوشیاریست در مستی می

عشق گاهی آبی نیلوفریست
قلک اندیشه ی سبز خیال کودکیست

عشق گاهی معجز قلب مریض
رویش سبزینه ای در برگ ریز

عشق گاهی شرم خورشید است در قاب غروب
روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب

عشق گاهی هق هق آرام اما بی صدا
اشک ریز ذکر محبوب است در پیش خدا

عشق گاهی طعم وصلت می دهد
مزه ی شیرین وحدت می دهد

عشق گاهی شوری هجران دوست
تلخی هرگز ندیدن های اوست

عشق گاهی یک سفر در شط شب
عشق پاورچین نجوای دو لب

عشق گاهی مشق های کودکیست
حس بودن با خدا در سادگیست

عشق گاهی کیمیای زندگیست
عشق در گل راز ناپژمردگیست

عشق گاهی هجرت از من تا ما شدن
عشق یعنی با تو بودن ما شدن

عشق گاهی بوی رفتن می دهد
صوت شبناک تو را سر می دهد

عشق گاهی نغمه ای در گوش شب
عادتی شیرین به نجوای دو لب

عشق گاهی می نشیند روی بام
گاه با صد میل می افتد به دام

عشق گاهی سر به روی شانه ای
اشک ریز آخر افسانه ای

عشق گاهی یک بغل دلواپسی
عطر مستی ساز شب بو اطلسی

عشق گاهی هم حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند

عشق گاهی نو بهاری گاه پاییزی سرخ زرد!
گاه لبخندی به لب های تو گاهی کوه درد

عشق گاهی دست لرزان تو می گیرد درون دست خویش
گاه مکتوب تورا ناخوانده می داند زپیش

عشق گاهی راز پروانه است پیرامون شمع
گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع

عشق گاهی بوی یاس رازقی
ساقدوش خانه ی بن بست یاد مادری

عشق گاهی هم خجالت می کشد
دستمال تر به پیشانی عالم می کشد

عشق گاهی ناقه ی اندیشه ها را پی کند
هفت منزل را تا رسیدن بی صبوری طی کند

عشق گاهی هم نجاتت می دهد
سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد

عشق گاهی در عصا پنهان شود
گاه بر آتش گلستان می شود

عشق گاه رود را خواهد شکافت
فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت

عشق گاهی خارج از ادراک هاست
طعنه ی لولاک بر افلاک هاست

عشق گاهی استخوانی در گلوست
زخم مسماریست در پهلوی دوست

عشق گاهی ذکر محبوب است بر نی های تیز
گاه در چشمان مشکی اشک ریز

عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند
گاه میل لیلی اش با جام مجنون می کند

عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای
حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای

عشق گاهی موج دریا می شود
گاه با ساحل هم آوا می شود

عشق گاهی چاه را منزل کند
یوسفین دل را مطاع دل کند

عشق گاهی هم به خون آغشته شد
با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد

عشق گاهی در فنا معنا شود
واژگان دفتر کشف و تمناها شود

عشق را گو هرچه می خواهد شود
بی تو اما عشق کی معنا می شود؟
 

araz1

Banned
پاسخ :

ترا یکدم اگر تنها ببینم تمام لذت دنیا ببینم چه خواهد شد ترا ای آفت جان به کام این دل شیدا ببینم از آن، می با لب من آشنا شد که تصویر تو در مینا ببینم مراد من تویی از هر چه خواهم اگر زشت و، اگر زیبا ببینم چه با من کرد خواهد چشم مستت نگاهم کن عزیزم، تا ببینم چه هنگامی میان جمع خوبان ترا با قامت رعنا ببینم؟ فنای من اگر شرط وصالست همین حالا، همین حالا، ببینم مرا تا نیمه جانی هست در تن نمی دانم ترا ایا ببینم؟
 

majnooneleyli

کاربر ويژه
[h=2]شراب شعر چشم های تو من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

همه اندیشه ام اندیشه فرداست

وجودم از تمنای تو سرشار است

زمان در بستر شب خواب و بیدار است

هوا آرام

شب خاموش

راه آسمان ها باز

خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز

رود آنجا که می بافتند کولی های جادو گیسوی شب را

همان جا ها که شب ها در رواق کهکشان ها خود می سوزند

همان جاها که اختر ها به بام قصر ها مشعل می افروزند

همان جاها که رهبانان معبدهای ظلمت نیل می سایند

همان جا ها که پشت پرده شب دختر خورشیدِ فردا را می آرایند

همین فردای افسون ریز رویایی

همین فردا که راه خواب من بسته است

همین فردا که روی پرده پندار من پیداست

همین فردا که ما را روز دیدار است

همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش هاست

همین فردا

همین فردا

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

زمان در بستر شب خواب و بیدار است

سیاهی تار می بندد

چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است

دل بی تاب و بی آرام من از شوق لبریز است

به هر سو چشم من رو میکند فرداست

سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند

قناری ها سرود صبح می خوانند

من آنجا چشم در راه توام ناگاه

ترا از دور می بینم که می آیی

ترا از دور می بینم که میخندی

ترا از دورمی بینم که می خندی و می آیی

نگاهم باز حیران تو خواهد ماند

سراپا چشم خواهم شد

ترا در بازوان خویش خواهم دید

سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد

تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت

برایت شعر خواهم خواند

برایم شعر خواهی خواند

تبسم های شیرین ترا با بوسه خواهم چید

و گر بختم کند یاری

در آغوش تو ای افسوس

سیاهی تار می بندد

چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است

هوا آرام

شب خاموش

راه آسمان ها باز

زمان در بستر شب خواب و بیدار است . . .



 

زینب

کاربر ويژه
عشق چیست ؟
از معلم دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت: حرام است
از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول محور نقطة قلب جوان میگردد
از معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان
استlove از معلم زبان پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:همپای
از معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:محبت الهیات است
از معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن میسوزد
از معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست
از معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:تنها آدم ربایی است که قلب جوان را به سوی خود میکشد
از معلم انشا پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد
از معلم ورزش پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: تنها توپی است که هرگز اوت نمی شود
از معلم زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها کلمه ای است که ماضی و مضارع ندارد
از معلم زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت:عشق تنها میکروبی است که از راه چشم وارد میشود
از معلم شیمی پرسیدند عشق چیست؟؟گفت عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر می گذارد


واقعا عشق چیست....؟
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
دوستی و عشق
روزی عشق از دوستی پرسید: تفاوت من و تو در چیست؟دوستی گفت:من دیگران را با سلام آشنا میکنم تو با نگاه . . . . من آنان را با دروغ جدا میکنم تو با مرگ. . . .



 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند
فرشته پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته
شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت
و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت
خدا گفت : دیگر تمام شد
دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود
زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است
و فرشته ای که مزه
عشق را بچشد، آسمان برایش تنگ


 

ماهک

کاربر ويژه
پاسخ : عشق....تنها چیزی ست که انسان را به تلاش وادار میکند.من نیز عاشقم.........

ولی چه سود که تلاش هایم بی ثمر ماند و....

:گل:
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
عشق چیز عجیبی نیست عزیز دلم ! همین است که تو دلت بگیرد و من نفسم !

 

baroon

متخصص بخش ادبیات



زیبایی زاده ی عشق است
عشق زاده ی توجه و اعتناست
توجهی ساده به ساده ها
توجهی متواضعانه به هر آنچه که متواضع و بی پیرایه است
آغاز کن به نام خدا خالق زيبايی ها
که هميشه با ماست



با تشکر از آراز :گل:
 

majnooneleyli

کاربر ويژه
عشق


عشق ھرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است


گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است


تا بینی عشق را آیینه وار
آتشی از جان خاموشت برآر


ھر چه می خواھی به دنیا نگر
دشمنی از خود نداری سخت تر


عشق پیروزت کند بر خویشتن

عشق آتش می زند در ما و من


عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشیدوار


عشق ھستی زا و روح افزا بود
ھر چه فرمان می دھد زیبا بود
 

rahnama

پدر ایران انجمن
بر دریچه قلبم نوشتم :عشق ممنوع.
عشق آمد و گفت : من بیسوادم.
 

آسمان دریایی

متخصص بخش زبان انگلیسی
پاسخ : عشق

download
ما شهيدان جنون بوديم از عهد قديم
سنگ قبر ماست دريا، نقش قبر ما نسيم

شهر ما آن سوي آبي هاست دور از دسترس
شهر ابراهيم ادهم شهر لقمان حكيم

اندكي بالاتر از آبادي تسليم محض

صاف مي آيي سر كوي صراط المستقيم

خاك آن عرشي است ، گلهايش زيارتنامه خوان
سنگفرش آسمانش بالهاي يا كريم

شهر ما آبادي عشق است ،اما راز عشق
عشق يعني واژه هاي رمز قرآن كريم

عشق يعني قاف و لام قل هوالله احد
عشق يعني باي بسم الله الرحمن الرحيم


 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
قلب تو
می سوزد
و خاکستر می شود
خاک می شود
درد میکشی
چیزی در تو ریشه می دواند
چیزی در تو می روید
چیزی از تو می روید
مثل یک گل شمعدانی
یا هر گلی
که حاصل دردی بسیار
و
عشقی بی انتهاست..
 

شقایق کا

کاربر ويژه
پاسخ : بر من و تو روزگاری رفت و عشقی پا گرفت

عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
 
بالا