• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

عشق....

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
خیالتو می دزدم از تو شبستون خواب
تو ابرا پنهون میشم یه وقت نبینه مهتاب

بارون میشم می بارم تو آسمون چشمات
که رو زمین به یاد همه بمونه چشمات

بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو
تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو

از سر پرچین شب وقتی سرک می کشی
مهتاب هاج و واج و پائین ترک می کشی

می یاد واسه تماشا می افته تو حوض نور
اونجا که عکس چشمات افتاده از راه دور

تو ترمه نگاهم چشات گلابتونه
گذشتن از تو سخته محاله دل بتونه

یه گوشه تو قلب هر آدمی نوشته
با عشق میشه پنبه کرد هر چی که غصه رشته
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی



مهربانم...
گرمایِ عشقِ پاک وعمیقـَـــت...
من
که هیچ......
حتّی
تنِ یخ زدۀ زمستان را
ذوب می کند
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى





و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه





ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى





می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.





می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم.




چرا که ما هر دو انسانیم.




این جهان مملو از انسان‌هاست.




پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.




تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم.




قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.




دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند.




حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند.




دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم.




چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،




نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى.




من قابل ستایشم، و تو هم.




یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد




به خاطر بیاورى که آن‌هایى را که هر روز می‌بینى و با آنها مراوده می‌کنى




همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت




اما همگى جایزالخطا


نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى و یادت باشد که این ها رموز بهتر زیستن هستند . . .


 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
غروب لحظه قشنگ دیدار…
تو را نخواهم دید ، خورشید آسمانت پنهان می شود اما خورشید آسمان من همیشه در آسمان آبی به انتظار تو می درخشد .
لحظه ای که من وتو با هم دیدار می کنیم خورشیدی نیست در آسمان ، ماه است و ستاره ، ماه منتظر است تا ستاره ها دور او جمع شوند تا با هم ترانه عشق بخوانند.
ستاره ها میدرخشند و می خوانند و میسازند گلی زیبا به شکل تو!
قشنگی غروب ، نوید قشنگی لحظه های پر از ستاره در آسمان شب است تا لحظه های پر از عشق را به همراه بیاورد…اما!!!
دیگر لحظه ای باقی نمی ماند که با تو دیدار کنم همه لحظه های زیبای زندگی را روزگار از من گرفت و به قلبی شکسته هدیه داد .
بدترین لحظه های زندگی ام همان لحظه تلخ غروب لحظه های پر از عشقمان بود، لحظه دلواپسی ها، لحظه جدایی ما!
لحظه تلخ غروب با هم بودنمان ، لحظه است که هیچ عاشقی انتظار دیدن آن را ندارد.غروب آشنایی ، غروب خنده های پر از شوق که در نگاه خنده ها پر از آرزو بود ، خنده هایی که هر قهقهقه از آن آرزویی بود در دلت!
غروب قرارها ، دلواپسی های قبل از آن … غروب انتظارها ، انتظار تا فردای دیدار…
غروب گریه هایمان ، گریه های شوق ، گریه های عاشقی…
ما غروب را در زندگی مان احساس نکرده بودیم اما اینک باید احساس کنیم!
سخت است لحظه تلخی است ، لحظه ای که جدا خواهیم شد ما تمام لحظه های خوب زندگی مان را به آتش خواهیم کشید تا دیگر خاطره ای از آنها به جا نماند تا با فکر کردن به آنها دوباره دلگیری و دلتنگی به سراغمان آید…
باید این لحظه ها غروب کند و دیگر طلوعی از این لحظه ها نداشته باشیم…
بایدبه فکر طلوعی باشیم که پایانش بی غروب باشد!
 

malooos

کاربر ويژه
آن لحظه که نگاهم به نگاهت خورد گره
دلم لرزید
سوخت پر زد
تنهاییم پر شد
آن لحظه صداقت در نگاهت پرزد
وبه پای عشق سجده کرد
تنها توبودی که گرفتی دستم را
گرمی دستت شعله کشید
سوخت قلبم را
برای تو بهترینم.
 

malooos

کاربر ويژه
تنهایی من

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری
 

malooos

کاربر ويژه
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟

بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره‌ی کبود، اگر عشق نبود

از آینه‌ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟

در سینه‌ی هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟

بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود؟

"قیصر امین پور"
 

malooos

کاربر ويژه
تو را... تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطرخاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطر لاله های وحشی
به خاطر گونه یزرین آفتاب گردان
برای بنفشیه بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تو برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خا طره هادوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام... دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم... دوست می دارم
 

malooos

کاربر ويژه
تنهایی

Delam-Tang-Ast.jpg
در خلوت تنهایی مرگبار خود فریاد زدم.
دستم را زیر پلکهایم بردم.
با انگشتان لرزان خودم جوهری از ناب ترین قطره های اشک دیده ام
را برروی صفحه سفید و دست نخورده قلبم کشیدم
و آرام گفتم:دوستت دارم
در حسرت دیدارت یک آسمان اشک در سینه دارم.
 

shomaligirl

کاربر ويژه
فهمیدی تصادف کردم ؟ بذار برات بگم ، تو جاده چشات ، اتوبان نگات ، خوردم به خوبیات ، چپ کردم واسه صفات ، قربون وفات ، عزت زیاد!!!:دوست:
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
من و تــــــــو
برای رسیدن به هم
هیچ چیز کم نداریم به غیر از یک معجزه …!!!
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
اگر چه نزد شما تشنه ي سخن بودم

كسي كه حرف دلش را نگفت من بودم

دلم براي خودم تنگ مي شود آري

هميشه بي خبر از حال خويشتن بودم

نشد جواب بگيرم سلام هايم را

هر آنچه شيفته تر از پي شدن بودم

چگونه شرح دهم عمق خستگي ها را ؟

اشاره اي كنم انگار كوهكن بودم

 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
ساکت که می مونی میذارند به حساب جواب نداشتنت !

عمراً بفهمن داری جون میکنی تا حرمتها را نگه داری

چه کرده ای " تو " با دلــــــــم ؟

که از تو پیش دیـگران گلایه هــــم که می کنم

شـــــعر حساب می شود ...
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
راز چشمانت را هیچ کس نفهمید


ولی



من امروز رازش را فهمیدم



راز چشمانت رفتنت بود ...
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
در شطرنـــج زندگــــــــی

باکــــی نبــــود از باختنم


خوش آن لحظــــه ای بــــــــود


کـــــه مــــــــات تــــــــو را نگـــــــاه می کردمـــــــ

 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
دستهایم را تا ابرها بالا برده ای

و ابرها را تا چشمهایم پایین

عشق را در کجای دلم .....

پنهان کرده ای که :

هیچ دستی به آن نمیرسد !
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
نمی دونی، نمی دونی وقتی چشمات پر خوابه، به چه رنگه، به چه حاله
مثل یک جام شرابه

نمی دونی ، نمی دونی چه عمیقه ، چه سخنگو مثل اشعار مسیحایی حافظ ، یه کتابه یه کتابه
مثل یک جام شرابه

نمی دونی ، نمی دونی که چه رنگه ، چه قشنگه ، رنگ آفتاب بهاره ، مثل یک جام بلوره شایدم چشمه ی نوره
مثل یک جام شرابه

نمی دونی که دل من توی اون چشمای شوخت، روی اون برکه ی آروم یه حبابه یه حبابه
مثل یک جام شرابه

نمی دونی و به جز من دگری هم نمی دونه ، که یه دنیا توی اون چشم سیاهه
هرکی گفته ، هرکی می گه ، همه حرفه تو رو می خواد بفریبه

جز دل من که پر از عشق و جنونه حرف اون چشم سیاهو
دل دیگه نمی دونه چشم دیگه نمی خونه

جز دل من که پر از عشق و جنونه حرف اون چشم سیاهو
دل دیگه نمی دونه چشم دیگه نمی خونه

نمی دونی، نمی دونی وقتی چشمات پر خوابه، به چه رنگه، به چه حاله
مثل یک جام شرابه



هما میر­افشار
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
اگر روزی عاشق شدی ...
قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن ...
این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده ..!
 
بالا