کابوس شیرین...
ساده می گویم که بی تو زندگی معنا ندارد
آنچه که چشم تو دارد کل این دنیا ندارد
گشته سر سنگین نگاهت ای تمام لحظه هایم
مثل اینکه چشمهایت خواهشی از ما ندارد
التماس بی حسابم پر نمود امروز ها را
این دل آشفته من طاقت فردا ندارد
حس عشق با تو بودن کل قلبم را گرفته
این دلم دیگر هوای عشق بیجا را ندارد
دیده ام کابوسی امشب حس خوبی داشت اما
طعم شیرینی که حتی مثل آن . رویا ندارد
وه چه زیبا بود امشب صحنه امواج چشمت
صحنه هایی را که حتی پهنه دریا ندارد
مستی چشم تو نازم .مست میسازد دلم را
مستی چشم خمارت ساغر و مینا ندارد
کاش من هم در کنارت بودم آنجایی که هستی
آبی چشم تو را هم آسمان اینجا ندارد