• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

.:... قطره قطره خون دل ...:.

ALI 58

کاربر ويژه
آقا محمد شعرهایت خیلی زیبا بود به احترام شما از طرفه یه اهوازی یاشاسین آذربایجان:احترام:
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
واژه ای در قفس است...




دلم از این میسوزد

که چرا حرف دلم به زبان جاری نیست

این سکوت بی شرم

این شب و تنهایی

و طنابی به سر چوبه دار...

و من و این همه ناگفته که در دستم ماند

در کجا خاک کنم

حرفهایی که سر سبزم را

با زبانی که به رنگ سرخ است

می سپارد بر باد...

 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
(آخرینی)


از تو میخواهم بگویم .از تویی که نازنینی
تو خدای آسمانی . یا پری روی زمینی

این دلم مثل کبوتر روی بامت لانه کرده
من که رامم. رام چشمت پس چرا هی در کمینی

این کویر خشک و سوزان جز سرابی بیشتر نیست
مانده ام آیا چگونه عاشق این سر زمینی

مثل تو هرگز ندیدم تا به امروزم در اینجا
با مرامی. با وفایی. لایق صد آفرینی

عطر و بویت مست کرده مثل سنبل باغها را
خار ها حسرت به دل که پیش گلها مینشینی

در تحیر مانده ام من ای زلال چشمه ساران
در رسوم عشقبازی از کدام آیین و دینی

جان دهم اما نبینم گریه ات را نازنینم
وای بر من . من چه کردم نازنین. امشب غمینی

دیده ام صدها فرشته در زمین و آسمانها
بارها می گویم اینکه از تمامش بهترینی

با لطافت چشم پوشی از گناهم لحظه لحظه
زین سبب گفتم همیشه در محبت آخرینی

خنده هایت مثل باران میدهد جانی دوباره
مثل شعری عاشقانه شاه بیتی دلنشینی

آرزو دارم بماند نقش خنده روی لبها
آرزو دارم که اصلا رنگ غم هرگز نبینی
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
حتم دارم از خواندن این شعر تعجب خواهید کرد هر چند به ظن خودم زیاد جالب نیست و آنگونه که باید می آمد نیامد.
ولی خب زمان و فرصت کمی داشتم که بهتر از این دینم را به دوستان ادا کنم.
الابته دلایلی برای نوشتن این شعر دارم
- قبل از هر چیز از عزیزانی که نام ویا نام کاربریشان در این شعر نیامده عذر خواهی میکنم زیرا نامشان به گونه ای بود که مجال گنجاندن در بین کلمات را نداشتم به طوری که وزن و ریتم شعر به هم نخورد و شعر از محور اصلی خودش خارج نشود .
دوم اینکه نام واقعی این عزیزان را نیز به یاد نداشته ویا نمی دانستم صرفا به این دلیل نتوانستم نامشان را ذکر کنم که بار دیگر از محضر یکا یکشان پوزش میطلبم.
دلیل دیگر برای نوشتن این شعر
هر چند گذشت زمان ما را با شعر های سبک روزگاران گذشته بیگانه کرده ولی نباید از یاد برد که این گذشتگان بودند که راه را بر ما هموار نمودند تا بتوانیم سخن را زیبا کنیم با گذاردن کلمات در کنار هم و جان دادن به واژه ها.
و هم اینکه خودم نیز امتحانی داده باشم در محضر خداوندگاران شعر و غزل و مثنوی و ادبیات این سرزمین . حال هر چه پیش آید ...

هر چند عزیزان بهتر میدانند که گنجاندن نامها در شعر کاری سخت و خسته کننده است و باید به گونه ای نوشته شود که با دیگر کلمه ها
هم آوایی داشته باشدواین نیاز به زمان و مکان مناسبی دارد وهم صبر البته بیشتر از ایوب.
بهر حال خوب یا بد نوشتم و تمام شد خوب و بدش را به نظر دوستان ارجاع میدهم ولی سوای این سخنان غرض یادگاری بود که از خود در میان دوستان بر جای گذارم . همین


زیرا میخواهم شامل این بیت شوم که:

نامی از خویش در جهان بگذار
زندگانی برای مردن نیست


و اما بعد ...

ایران ما یک انجمن دارد پر از گل دوستان
گل کرده از هر نوع گلی در دامن این بوستان


ایران انجمن.....

شد ایران زمین نام این انجمن
که آدمین نهاده است اینجا سخن

شده رهنما یار دیرین ما
بسان پدر بوده در بین ما

و مهدی یکی دیگر از دوستان
چو غنچه شکفته است در بوستان

چو باران نریزد به روی چمن
نروید دگر نرگس و نسترن

نگار آمد و چشم گل خنده زد
نگاهی به خورشید تابنده زد

و نسرین شکفت از کناری دگر
شد اینجا منور به یاری دگر

حمید و پلنگ و امین و آراز
یکی دیگر آمد که شد ناز ناز

یکی نام داود بر خود گزید
یکی قصه از سوی زینب شنید

محال است یادم رود پانته آ
به لب شکر دارد به دستش دعا

به مهشید و امید و دیگر کسان
رسد عمر با عزت و جاودان

به آیدا به ویدا هزار آفرین
فقط این کلام آید از من همین

به منصور و یوسف به احمد سلام
که در حق ما کرده یاری تمام

پرستو نشسته کنار گلی
حکایت کند از گل و تر گلی

بهامین که آمین بهین یاد کرد
خدایش چنین خانه آباد کرد

بیفشاند عطری در این انجمن
چو مشک ختن نازنین یاسمن

دل آرام شد تا که آرام دید
چه شیرین سخن از زبانش شنید

به میترا که مهرش به دلها نشست
سخن تا به لب راند غمها شکست

یکی دیگر آمد به یادم کنون
چو سینای رازی فتاده برون

دو گل دیگر اینجا که خوش عطر و بوست
یکی نام نیکا و زهرا دو دوست

محمد یکی دیگر آمد چو من
که گاهی نماید در اینجا سخن

نیامد به خاطر بجز چند تن
که مریم یکی نام گل در چمن

یکی پارسا در میان مانده بود
به نامی دگر مرزبان خوانده بود

فزون گشت اینجا به تعداد یار
بسان برادر بود کامیار

به نامی دگر گل کند دفترم
شود فائزه نام گل خواهرم

دونام آورم نام و آخر تمام
یکی فاطمه نام بر او سلام

به شیما تمامش کنم این کلام
سخن آخر آمد چنین والسلام

 
آخرین ویرایش:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
چاووش عزیز مرسی از شعرتون:گل::خجالت2:
نمی دونم چرا یاد شاهنامه افتادم:سوت:
 

آسمان دریایی

متخصص بخش زبان انگلیسی
ایران ما یک انجمن دارد پر از گل دوستان
گل کرده از هر نوع گلی در دامن این بوستان


ایران انجمن.....

شد ایران زمین نام این انجمن
که آدمین نهاده است اینجا سخن

شده رهنما یار دیرین ما
بسان پدر بوده در بین ما

و مهدی یکی دیگر از دوستان
چو غنچه شکفته است در بوستان

چو باران نریزد به روی چمن
نروید دگر نرگس و نسترن

نگار آمد و چشم گل خنده زد
نگاهی به خورشید تابنده زد

و نسرین شکفت از کناری دگر
شد اینجا منور به یاری دگر

حمید و پلنگ و امین و آراز
یکی دیگر آمد که شد ناز ناز

یکی نام داود بر خود گزید
یکی قصه از سوی زینب شنید

محال است یادم رود پانته آ
به لب شکر دارد به دستش دعا

به مهشید و امید و دیگر کسان
رسد عمر با عزت و جاودان

به آیدا به ویدا هزار آفرین
فقط این کلام آید از من همین

به منصور و یوسف به احمد سلام
که در حق ما کرده یاری تمام

یکی دیگر آمد به یادم کنون
چو سینای رازی فتاده برون

دو گل دیگر اینجا که خوش عطر و بوست
یکی نام نیکا و زهرا دو دوست

محمد یکی دیگر آمد چو من
که گاهی نماید در اینجا سخن

نیامد به خاطر بجز چند تن
که مریم یکی نام گل در چمن

یکی پارسا در میان مانده بود
به نامی دگر مرزبان خوانده بود

فزون گشت اینجا به تعداد یار
بسان برادر بود کامیار

به نامی دگر گل کند دفترم
شود فائزه نام گل خواهرم

دونام آورم نام و آخر تمام
یکی فاطمه نام بر او سلام

به شیما تمامش کنم این کلام
سخن آخر آمد چنین والسلام


[/QUOTE]



زیبا زیبا زیبا.... بسیار زیباست:دست::دست::دست:
 

Mehdi

متخصص بخش سخت افزار
مرسییییییییییییی چاوش جان خیلی خیلی زیبا بود بسی لذت بردیم:شاد: :شاد: :شاد:
 

ahmadfononi

معاونت انجمن
آقا چاووش ( آقا محمد ) خیلی خیلی قشنگ بود :گل:

خیل خوشم اومد . :دست:
 

behamin

کاربر ويژه
مرسی ..:گل:.ولی اگر اسم من روهم بکار میبردین دیگه خیلی قشنگ میشد.:نیش:..حداقل معنی اسمم که بهترین آمین خدا.:گل:.فصل بهار هست بکار میبردین:گل:....شوخی میکنم .:نیش:..واقعا زیبا بود بهتون تبریک میگم با این استعداد:گل:
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
جناب چاووش عزیز واقعا زیبا بود...:گل::احترام:

ممنون که به یاد من هم بودید...:نیش2:
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
خیلی زیبا بود جناب چاووش
از خوندن شعرتون بسیار لذت بردم و لبخند مهمون لبم شد ، ازتون خیلی خیلی سپاسگزارم :گل:
امیدوارم قلمتون همیشه استوار باشه :گل:
 

نیکا

متخصص بخش معماری
عالییییی بود آقا چاووش :گل:
خیلی روان و زیبا بود :5:
موفق باشید :39:
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
:خجالت2::شاد:
ممنونم از اینکه تو شعر زیباتون اسم منو گذاشتین
درود:39:
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
( میروم امروز یا فردا)

پر است از ناگرانی لحظه های بی شمار امشب
دوباره پاک می بازم خودم را در قمار امشب

تمام بند بندم شکوه دارد از وجود من
شدم مهمان سرای بند بند داغدار امشب

شروع راه عالی بود . میدیدم نهایت را
و اکنون گم شدم در نیمه ما بین غبار امشب

نمیدانم چه مرگم هست من دلواپس خویشم
که امروز از طلوع صبح هستم بی قرار امشب

سرا پا خیس اشکم رحم کن ای ابر بارانی
بیا مردی کن و در آسمان من نبار امشب

همه یک بار می میرند آن هم لحظه آخر
خدایا این چه حکمت هست میمیرم دوبار امشب

زمستان فصل سرما بود اما یخ نزد جسمم
دلم هم یخ زده انگار در فصل بهار امشب

مرا هم اعتباری بود در بازار آدمها
ندارم پیش طفل کوچکی هم اعتبار امشب

رسیده وقت رفتن می روم امروز یا فردا
و خواهم رفت با این درد و چشمی اشکبار امشب

خدا حافظ نمی گویم که شاید باز برگردم
اگر چه بر خلاف میل بستم کوله بار امشب




1391/3/2 ساعت 3/5 نیمه شب
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
رفتن تو بهانه شد ...


من به هوای دیدنت کوچه به کوچه در بدر
بی خبر از دل منی . لحظه به لحظه در سفر

آه که بار این دلم بی تو سبک نمیشود
آه که ناله های من در تو نمی کند اثر

داغ جدائیت هنوز از دل من نرفته است
حیف هنوز مانده ای از تب عشق بی خبر

بودن تو کنار من .مایه امن و ایمنیست
بی تو ولی وجود من گاه به گاه در خطر

نرو دقایقی بمان . شب که رسید می روی
روی سرت تاکه شود ماه و ستاره همسفر

زندگی بدون تو هیچ به هیچ میشود
مثل درخت خشک که هیچ نمی دهد ثمر

وقت خدا حافظی ات چیدم از آن لبت گلی
طعم گلی که چیده ام برابر است با شکر

رفتن تو بهانه شد برای چشمهای من
گریه کند از ته دل کنار شمع تا سحر

اگر وبال گردنت نمی شوم در این سفر
بیا و یادی از مرا برای لحظه ای ببر

تو تاجر کرشمه ای نیاز و ناز میخری
ناز به دیگران بده نیاز را زمن بخر

سفر بخیر نازنین سپردمت دست خدا
ولی نگاه خسته ام مانده هنوز پشت در
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
این بار بجای شعر و غزل چند قطعه ترانه تقدیم عزیزانم میکنم:


ماه آسمون

دیگه تحمل ندارم روزا رو بی تو سر کنم
یا این دل دیوونه رو تو کوچه دربدر کنم


من دیگه طاقت ندارم دور از نگاهت بمونم
مگه میشه نباشی و حرف چشاتو بخونم

تو ماه آسمونمی بی تو دلم تو ظلمته
وقتی نباشی پیش من انگار دلم تو غربته

من از تو چیزی نمیخوام فقط میخوام نگام کنی
خور شیدی که تو نگاته مهمون این چشام کنی

حس میکنم می بینمت اومدی پشت پنجره
من عاشق خودت بودم این حرفم از یادت نره

من هنوزم بخاطرت جونمو حاضرم بدم
به خاطر همینه که دیوونه چشات شدم

بیا که باورم بشه هنوز دلت تنگه برام
بازم صدا کن اسممو صدات یه آهنگه برام

 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
خوب من...


من و تو خسته این راه درازیم خوب من
نکنه تو این قمار هر دو ببازیم خوب من

بیا تا دستامونو بهم دیگه تکیه بدیم
دنیایی که دوس داریم از نو بسازیم خوب من

بیا تا عاشقی رو تو کوچه ها جا نذاریم
نیاد اون روز عزیزم که رو دلا پا بذاریم

من و تو پرنده یه آسمون دیگه ایم
بریم و تو آسمون آفتابو تنها نذاریم

عزیزم چشمای ما تشنه خوبی دیدنه
روزای سبز و قشنگ منتظر رسیدنه

گوشامون یه عمره که زوزه بادو میشنوه
صدای قناریا تو حسرت شنیدنه
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
فوق العاده ایم...


تشنه نقش سراب تو صحرا بودن کافیه
شعرای پاییزی تو بهار سرودن کافیه

هر دومون کنار هم حواسمون جای دیگه اس
نمیشه به هم بگیم باتو نبودن کافیه

همه تو راه دراز سوار و ما پیاده ایم
همه باور می کنن ما دوتا پاک و ساده ایم

می تونیم چشامونو چراغ جاده ها کنیم
اینجوری شب میبینه ما دوتا فوق العاده ایم

بیا تا عشقمونو به آدما نشون بدیم
بیا رنگ آبی رو هدیه به آسمون بدیم

دنیا انگاری تو خوابه بس که خوابن آدماش
واسه هم بمیریم و دنیایی رو تکون بدیم
 
بالا