اون طوری که حاج محسن از ابرهای شمالی، سرما، بارون، آغوش و انتظار صحبت کردند؛ الان حداقل تصور من اینه که حاج محسن با بارون نشستن کافه ای، رستورانی جایی غذا سفارش دادن بعد هم چایی و قلیون. البته اجازه نمی دن مسائل سریع پیش بره، کم کم و آهسته. دیگه تاریخ قرار و مدارهای بعدی رو با هم فیکس می کنن. :توافق:
:خنده1::خنده1::خنده1: