-
توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.
مباحث عمومی هواشناسی
- شروع کننده موضوع Amir Mohsen
- تاریخ شروع
- وضعیت
هر جور هم بوده يه عده ديگر حالش رو بردن
من عادتمه هميشه سوار تاكسي ميشم اگر يارو پير باشه ميگم از برف ها برام بگه
يكيشون ميگفت سال 50 يك سري تريلي هر روز از تهران به رشت ميومدن نفت مياوردن مردم هم به نوبت مثل ادم نفت ميگرفتن !!! خدا 83 رو نشون نده عين بدبخت ها شده بوديم !
بله اگرمدیریت نبود تو همون سال 50نسل مردم ایران منقرض میشد :خنده2:
فاصله زمانی زیاد هست، نقشه ها خیلی تغییر میکنند.
mehrdad_teh
متخصص بخش هواشناسی
حتما در اسرع وقت اين كار رو مي كنم. اين مسئله تنها مورد در ايران بوده و در كل دنيا رتبه اول رو به خودش اختصاص داده.
در مورد زلزله
زلزله دامغان بعنوان پر تلفات ترين زلزله تاريخ ايران بزرگي زلزله 7.9 ريشتر بوده يعني نزديك به 8 ريشتر اين مسئله چه چيزي رو ثابت مي كنه ؟؟؟؟؟
اين حادثه اين موضوع رو به ما گوشزد مي كنه كه زون البرز پتانسيل و توانايي هاي ابر زلزله هايي با اين قدرت رو داره. وقوع چنين زلزله اي با اين بزرگي در يك منطقه و شهر مسكوني فاجع تمام عيار رو رقم خواهد زد. همه ما ترس در دل داريم بله اما بيايم از اين ترس وسيله اي بسازيم براي امادگي و مقابله با اين بلا.
الان با خودمون بگيم اگه قرار باشه خدايي نكرده خدايي نكرده در هر يك از شهر ما زلزله اي با اين ابعاد اتفاق بيوفته ما چقدر آمادگي در برابر و رويارويي با اون داريم؟
جدا از وظيفه دولت در اين خصوص خود ما آيا مي تونيم كاري در اين زمينه انجام بديم؟
من يهموضوع يادم افتاد گفتم بد نباشه در موردش باهاتون صحبت كنم:
سال 1381 توي روزهاي آخر اسفند بود يه شب ساعت 2 و اندي از بامداد زلزله به قدرت 4 و خرده اي به مركزيت ازگل در شهر تهران اتفاق افتاد يعني مركز زلزله خود شهر تهران در منطقه ازگل بود كه تا به الان همچين موردي مجددا تكرار نشده، در اون شب صداي مهيب شبيه به انفجار و شكسته شدن از زمين در اون منطقه به گوش رسيد و باعث وحشت و ترس مردم تهران شد.
فرداي اون روز روزنامه ها اعلام كردن خرد شدن سنگ هاي پوسته زمين بر اثر تنش و فشار عامل اون صداي مهيب بوده كه لرزه نگاري آمريكا اين زلزله رو اعلام و به ثبت رسونده بود.
mohammadsadat
کاربر ويژه
:برنده::111: آقا من خودمو کشتم تا رسیدم اینجا. بابا کمی آرومتر . سلام به همگی
امیر عزیز
بدون شک، حمایت های همه جانبه شما و مدیران ایران انجمن نقش اساسی رو در پیشرفت و شکوفائی این تاپیک داشته و داره، از طرف خودم و دوستان بابت این حمایت از شما دوستان عزیز کمال تشکر و قدردانی رو دارم.
از دوستان عزیز تقاضا میکنم با رعایت قوانین جاری فروم، از زحمات تیم مدیریتی ایران انجمن قدردانی کنیم.
متشکرم
دیده دفه قبلی تهران کم اومده گفته این دفه هم نمیاد .
درود بر محمد از نهاوند:گل:
خاطره سربازي من و سوز سرماي ٨٦
بچه ها من سال زمستون ٨٦ آموزشي سربازي رفتم و محل خدمت من هم درست اون طرف ايران يعني كرمانشاه بود ، بچه بودم بزرگترا از سختيهاي سربازي و تحمل سوز سرماي اون زياد مي گفتن و من هم به خودم ميگفتم اينا ٢ سال رفتن سربازي به اندازه بيست سال دارن خاطرشو تعريف ميكنن و ميخنديدم ولي دنياي بزرگيه و درست خاطرات اونا به خطرات و خاطره هاي من پيوند خورد و سوز سرما رو با تمام پوست و استخونام لمس كردم و ديگه از اون به بعد من هم با افتخار خاطرات آموزشي رو براي همه تعريف ميكنم ...
در ادامه ميخوام چند تا از اون لحظات ناب رو تعريف كنم و از بچه هاي ديگه ام ميخام خاطرات ٨٦ رو براي همه بگن .....
بچه ها من سال زمستون ٨٦ آموزشي سربازي رفتم و محل خدمت من هم درست اون طرف ايران يعني كرمانشاه بود ، بچه بودم بزرگترا از سختيهاي سربازي و تحمل سوز سرماي اون زياد مي گفتن و من هم به خودم ميگفتم اينا ٢ سال رفتن سربازي به اندازه بيست سال دارن خاطرشو تعريف ميكنن و ميخنديدم ولي دنياي بزرگيه و درست خاطرات اونا به خطرات و خاطره هاي من پيوند خورد و سوز سرما رو با تمام پوست و استخونام لمس كردم و ديگه از اون به بعد من هم با افتخار خاطرات آموزشي رو براي همه تعريف ميكنم ...
در ادامه ميخوام چند تا از اون لحظات ناب رو تعريف كنم و از بچه هاي ديگه ام ميخام خاطرات ٨٦ رو براي همه بگن .....
خاطره سربازي من و سوز سرماي ٨٦
بچه ها من سال زمستون ٨٦ آموزشي سربازي رفتم و محل خدمت من هم درست اون طرف ايران يعني كرمانشاه بود ، بچه بودم بزرگترا از سختيهاي سربازي و تحمل سوز سرماي اون زياد مي گفتن و من هم به خودم ميگفتم اينا ٢ سال رفتن سربازي به اندازه بيست سال دارن خاطرشو تعريف ميكنن و ميخنديدم ولي دنياي بزرگيه و درست خاطرات اونا به خطرات و خاطره هاي من پيوند خورد و سوز سرما رو با تمام پوست و استخونام لمس كردم و ديگه از اون به بعد من هم با افتخار خاطرات آموزشي رو براي همه تعريف ميكنم ...
در ادامه ميخوام چند تا از اون لحظات ناب رو تعريف كنم و از بچه هاي ديگه ام ميخام خاطرات ٨٦ رو براي همه بگن .....
بچه ها من سال زمستون ٨٦ آموزشي سربازي رفتم و محل خدمت من هم درست اون طرف ايران يعني كرمانشاه بود ، بچه بودم بزرگترا از سختيهاي سربازي و تحمل سوز سرماي اون زياد مي گفتن و من هم به خودم ميگفتم اينا ٢ سال رفتن سربازي به اندازه بيست سال دارن خاطرشو تعريف ميكنن و ميخنديدم ولي دنياي بزرگيه و درست خاطرات اونا به خطرات و خاطره هاي من پيوند خورد و سوز سرما رو با تمام پوست و استخونام لمس كردم و ديگه از اون به بعد من هم با افتخار خاطرات آموزشي رو براي همه تعريف ميكنم ...
در ادامه ميخوام چند تا از اون لحظات ناب رو تعريف كنم و از بچه هاي ديگه ام ميخام خاطرات ٨٦ رو براي همه بگن .....
mahmood600
کاربر ويژه
تصویری کودکی که قلبش وسط قفسه سینه و خارج از بدنش می تپد
بارش های غرب و منطقه البرز و سواحل دیگه تثبیت شده و نروژ کم و زیاد کنه تاثیری نداره
- وضعیت