• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

متن ادبی

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی
ای برادر ! خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک می شود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده می شود
و بقدر ایمان تو کارگشا می شود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک می شود
و به قدر دل امیدواران گرم می شود

یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر می شود
عقیمان را فرزند می شود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه می شود
در تاریکی ماندگان را نور می شود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود

خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار

و بپرهیزید
از ناجوانمردی ها
ناراستی ها
نامردمی ها !

چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب ، با کودکان تان تاب می خورد
و در دکان شما کفه های ترازو یتان را میزان می کند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند

مگر از زندگی چه می خواهید
که در خدایی خدا یافت نمی شود ؟
که به شیطان پناه می برید ؟
که در عشق یافت نمی شود
که به نفرت پناه می برید ؟
که در سلامت یافت نمی شود
که به خلاف پناه می برید ؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!

از سخنان ملاصدرای شیرازی


 

baroon

متخصص بخش ادبیات


روشنایی راه
از حضور ماه نبود
چقدر راه های تاریک از من گذشت
چقدر خیال حضور ماه پرپر شد
و آسمان به کوچه های فراموشی رفت...


whdzjn.jpg


ولی من نمی دانستم
روشنایی راه
از عبور کودکانی بود
که از خواب سیب های شبانه می آمدند
و نمی دانستم آسمان
در کجای این جاده تمام می شود
و راه های گم شده ، در کجای شبانه مرده اند
راه هایی که شهرهای هزار ساله را به خاطر می آورند

تو در اینجای رفتن چه می کنی؟
خیال می کنم و در نمی دانم آمدن می گریم
به گوشه ها پناه می برم و راه آمده را می نویسم
می نویسم
گندم، رطوبتِ خاک بود
که ما به خاطرش از کوه
به زیر آمدیم

و ساعت های مچی
راه را به بیراهه ها بردند

می نویسم امروز
نشانه ها را از بغض کهنه ای برمی گردم
تا راه های بی عبور کودکی صدایم کنند

می دانی؟
می خواهم آن تنهاترین مسافر راه های بی ته دریا باشم
می خواهم آن کودک ترین عبور
از خواب سیب های شبانه برگردم

و حالا که بر می گردم
در راه کودکانی فقط نگاه می کنند
و در دست هایشان ، خداحافظی غریبی تکان می خورد

انگار آمدنم تمام می شود
دیگر هیچ راهی صدایم نمی زند
که سر زردی جنگل ها و آفتاب
پشت پلک هایم راه می روند
و دره هایی که جاده را تکرار نمی کنند

انگار من دیگر به راه آمده بر نمی گردم
که دهکده های در راه
چراغ هایشان را از یاد برده اند
می خواهم از همین جای نمی دانم آخرین تماشا و
آخرین حرف گم شده باشم

روشنایی راه
از حضور ماه نبود
کودکی سی ساله انگار می گذشت
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
فاصله ...

52.jpg

فاصله ...
آنچنان هم که می گویند دور نیست
گاهی چنان به من نزدیكی
و گاهی چنان دوركه محو بودنم در تو عجیب نیست
از دلم تا دلت راهی نیست
تو مرا بخواه
تا بدانی فاصله ها بی معنی است ...

 

ناهید

متخصص بخش

دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند..


اما دوتكه سنگ هيچگاه با هم يكی نمی شوند !
پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشيم،
فهم ديگران برايمان مشكل تر، و در نتيجه
امکان بزرگتر شدنمان نيز كاهش می یابد...

آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ،
به مراتب سر سخت تر، و در رسيدن به هدف خود
لجوجتر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولين مانع جدی می ايستد.

اما آب... راه خود را به سمت دريا می يابد.
در زندگی، معنای واقعی
سرسختی، استواری و مصمم بودن را،

در دل نرمی و گذشت بايد جستجو كرد.
گاهی لازم است كوتاه بيايی...
گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست
و عبور کرد
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت ديگر بدوزي که نبینی....




ولی با آگاهی و شناخت
وآنگاه بخشیدن را خواهی آموخت


 

ناهید

متخصص بخش
‏‏

این روزها حالم خوبه...


خوب خوب .!.!.!


نه نشانی از دلتنگی ...


نه روزنی از سیاهی...


و نه وسوسه ای از دل بسـتگی...!


... .........نوشتنم را بهانه ای نیست...


جز گفتن این که...


"من"...


بعد از "تو"...


به هیچ "او"یی...


اجازه ی "ما" شدن...


نداده ام..


 

ناهید

متخصص بخش
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
_________20120815_1198194213.jpg
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]آدمها می آیند
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]زندگی می کنند
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]می میرند و میروند..
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]اما فاجعه ی زندگی تو
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]آن هنگام آغاز می شود که
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]آدمی میرود اما نمی میرد!
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]می ماند
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ونبودش دربودن تو
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چنان ته نشین می شود
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]که تومی میری
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]درحالی که زنده ای...
 

ناهید

متخصص بخش
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
Midanam.jpg
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]آدم خوب قصه های من!!
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]دلتنگت شده ام، حجمش را میخواهی؟؟؟
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]خدا را تصور کن…
 

ناهید

متخصص بخش
6w6vn3s60l04hadpaidu.jpg

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]تقصیر من نبود
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]که با این همه...
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]با این همه امید قبولی
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]در امتحان سادهْ تو رد شدم

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]اصلاً نه تو ، نه من!
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]تقصیر هیچ کس نیست

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]از خوبی تو بود
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]که من
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بد شدم!
 

ناهید

متخصص بخش
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
yrpvwd0q2rx2qixl5eeg.jpg
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چه واژه ی غریبی است؛خوشبختی

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]وقتی که تو،نشسته ای به دورازمن

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]وحاصل تمـــــآم دوست داشتن هاوعاشقی های دیوانه وارم
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]تنهایک خاطره است.....

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]وقتی که چشمانت،روی ازدیدگانم برمی گردانند

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]وتو

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بی خبرازچشمانت

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]باطمانینه ای رنج آور

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]می خواهی باورم شودکه

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]حادثه ای نبوده،وداعی نبوده.....
 

ناهید

متخصص بخش
2031H613Q1.jpg
.​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]این تو نیستی که مرا از یاد برده ای
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]این منم که به یادم اجازه نمیدهم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]صحبت از فراموشی نیست ، صحبت از لیاقت است !!!.....​
 

ناهید

متخصص بخش
بیا تمامش کنیم ...
همه چیز را ...
که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور شوی به ماندن .
نگران نباش .
قول می دهم کسی جای تو را نمی گیرد .
اما فراموشم کن .
بیخیال من ...
بیخیال همه خاطره های ریز و درشتی که جا گذاشتی ،
بیخیال دفترهایی که یکی بعد از دیگری پر می شدند از نامه هایی که تو هرگز نخوندی ...
بیخیال دلی که شکست ،
بیخیال ،
بخند ...
تو که مقصر نبودی.
من این بازی را شروع کردم .
خودم هم تمامش می کنم ...
می دانی ؟
گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است .
بیا به هم نرسیم . ♥ ♥ ♥




:گریه::گریه:
 

T I N A

کاربر ويژه
خدایا
چه لحظه هایی که در زندگی تو را گم کردم اما تو همیشه کنارم بودی
چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی
چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور،
تو رو که پشت همه موفقیت هایم پنهان شده بودی از یاد بردم اما تو همیشه به یادم بودی
خدایا
وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه آوردم تو پناهم دادی
وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت و دنیا غم هاش رو بهم ارزونی کرد تو به قلبم آرامش دادی
خدایا
تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ، به گریه هام دلیل دادی ، به زندگیم ،
به نفس کشیدنم رنگ دادی
خدایا به خاطر سه چیز سپاسگذارم
دادن هایت، ندادن هایت، گرفتن هایت
دادن هایت را نعمت ، ندادن هایت را رحمت ، گرفتن هایت را حکمت
23731_817.jpg
 

T I N A

کاربر ويژه
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
.
.
عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران
باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم
.
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،... رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن
روزهایت رنگارنگ
 

T I N A

کاربر ويژه
زمان می گذرد و در انتهای راه می فهمی چقدر حرف نگفته دردل باقی ماند

حرفهایی که می توانست راهی به سوی عشق باشد

حرفهای نا تمامی که در کوچه های بن بست زندگی اسیرند

ناگهان لحظه غربت می رسد و تو در میابی که چقدر زود دیر شده

به تکاپو می افتی ....در غربت بیابان و در کوچ شبانه پرستوها

در لحظه وصال موج و ساحل دنبال عشق می گردی

دیر شده خیلی دیر

هر روز دوست داشتن را به فردا می انداختی و حالا می بینی دیگر فردایی وجود ندارد

سالها چشمت را به رویش بسته بودی و نمی دانستی

و یا شاید نمی فهمیدی

امروز حقیقت را باور می کنی....

اما افسوس که زودتر از آنچه فکر می کردی دیر شده

عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه به خون

که خداحافظ تو . . .

گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت بشکست

گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست

باید از کوی تو رفت

دانم از داغ دلم بی خبری

و ندانی که کدام جام شکست

که کدام رشته گسست

گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی

عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه به خون

که خداحافظ تو . .
 

T I N A

کاربر ويژه

می روی و در بیراهه ی خیانت گم میشوی

می روی و هر قدمت آفتی است و هر نگاهم شکایتیست

هراس بر وجودم چنگ می زند

مرغ شوم بر ویرانه ها می خواند

سیاهی جان می گیرد

و سایه چرکین خیانت تمامی سطح آبی قلبم را می پوشاند

باتلاق رذالتها تو را می بلعد و تو نیز تمامی روشنی ها را

ومن تنهاتر از هر غروب دیگری دست بر تن خاک می کشم

و بنگر بر زبانه های آتش درونم که به کبریت تو جان گرفت و جانم سوزاند.
 

T I N A

کاربر ويژه

به اوبگویید


بهـ او بگوییـــد دوستـــش دارمـ
به او که قلبــــش بهــ وسعتــ دریاستـــ
کهـ قــایــق دلــ منــ در آن غرق شدهــ
بهـ او کهـ مرا از اینـ زمینـ خاکــیـ بهـ سرزمینـ نور وشعــرو ترانهـ بــرد
و چشمهایمــ را بهـ دنیاییـ پــر از زیباییــ بـــاز کرد ...
بــه او بگوییـــد دوستــش دارمــ
به او که گلــ همیشهــ بهــار من اســتــ
به او که قشنگترینــ بهانهــ برایــ بودنــ منــ استــ
و به او که عشــق جاودانهـــــ منــ استـــ .
 

T I N A

کاربر ويژه
هنوزم روزها بدور از چشم خودم
خیره میشوم به خاطراتم
به عکس چشمان تو در ذهنم
و یک لحظه انگار زمان می ایستد
و من مثل آن روز
مات میمانم به تو
و لحظه ای که
عشق با تو شروع شد
 

T I N A

کاربر ويژه
[FONT=tahoma, verdana, Vazir, helvetica, sans-serif]دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست
این چندمین شب است که خوابم نبرده است ؟

رویای تو ، مقابل من ؛ گیج و خط خطی
در جیغ جیغ گردش خفاش های پست

رویای «من» مقابل «تو» ، تو که نیستی

[FONT=tahoma, verdana, Vazir, helvetica, sans-serif]
دکتر بلند شد و مرا روی تخت بست​
[FONT=tahoma, verdana, Vazir, helvetica, sans-serif]



دارم یواش یواش که از هوش می ... روم
پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست


هی دست دست می کنی و من که مرده ام
001.gif

آن کس که نیست ، خسته شده از هر آنچه هست


من از ...کمک! همیشه ...کمک ! .... خسته تر .... کمک
مادر یواش آمد و پهلوی من نشست


« با احتیاط حمل شود چون شکستنی است »
یکهو جیرینگ بغض کسی در گلو شکست ...



" سید مهدی موسوی "
 

T I N A

کاربر ويژه
هنگام سحر که نرم نرمک،
تاریکی شب رسد به پایان
قندیل ستاره ها بمیرد
سر بر زند آفتاب رخشان
وز خواب خوشی شوی چو بیدار
زین دیده ی شب نخفته یاد آر
آن دم که تو را فرا بگیرد
احلام و تخیلات شیرین
آن دم که دلت تپد به سینه
از لذت خاطرات دیرین
گر نغمه ی دلکشی کنی گوش
ما را به خدا مکن فراموش!
آنگاه که در دل تو غوغاست
از عطر لطیف یاسمن ها،
آنگه که گذر کنی خرامان
بر صفحه ی سبز این چمنها
یک دم نظری بکن خدا را
آن سبزه و رد پای ما را
وقتی که کمند گیسوانت،
افشان شده است دوش تا دوش
وقتی که به یک نگاه گیرا
شوریده دلان شوند مدهوش
ای گل چه به جا بود که گاهی
بر جانب ما کنی نگاهی ...
آن گاه که سرنوشت شومی
افکند میان ما جدایی
آنگه که خزان رسید و پژمرد
این تازه نهال آشنایی،
از خاطر خود مبر خدا را...
لبخند و نگاه آشنا را...
تا آن دم واپسین که ما را
این توده ی خاک هست منزل
تا با شعف و امیدواری
در گوشه ی سینه می تپد دل
در بند تو باد جسم و جانم
نام تو همیشه بر زبانم ...
وقتی که دل شکسته ی من
آرام شود به سینه ی خاک،
وین روح لطیف آسمانی
پرواز کند به اوج افلاک
هر خاطره ای رود چو بر باد
باور نکنم روی تو از یاد !
دم در کش و ناله کم کن ای دل
از سوز فراق و درد دوری
ماتم زده را علاج نبود ،
الا که تحمل و صبوری..
گر هست وفا و مهر بر دل،
هرگز نبود فراق مشکل!
شاید صنما من و تو باشیم
از گردش روزگار غافل !
ره طی شود و نگفته ماند
آن درد و غم نهفته بر دل...
بگذار از این شراره باری،
در دفتر خویش یادگاری .....


« آلفرد دوموسه » ترجمه به شعر از دکتر روشن ضمیر
 

T I N A

کاربر ويژه
برنگردید...

برنگردید...
هرگز به گذشته برنگردید
اگر سیندرلا برای برداشتن کفشش برمیگشت
هیچ وقت پرنسس نمیشد!

 
بالا