• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

متن ادبی

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
انگـــار
آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم
همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..


 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[COLOR=#00000]قــاصـدكِ دلـم عجيـب هـوایِ پـريـدن دارد!

يـك فـوت مهـمـانِ تـو!

نـه...!

صبـر كـن...!


انـگـار نـگـاه تـو كــافيــست...!

نـگــاهـش كـه ميــكنـی

سـاده ميــپـرد...!

تــو
نــگــاه كــن

خــودش راه رسيــدن را خــوب ميـشناســد.....!
[/COLOR]
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز


سکوت کن نازنين سکوت کن


فريادت را چنين جماعت منگ


جز به سکوت بر نخواهند تافت


آغوشت را فروگير مهربان


بازوانت را فروگير


نوازشی نکرده دستانت را قطع می‌کنند


تا نوازشی نکنی
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
يك وقت به سرت نزند !


شعرهايم را بتكاني ..


چرا كه رســـوا خواهم شد ..!



و همه خواهند ديد !!


لحظه لحظه تو را !..


ميـــان واژه هــــــ ــــــايم

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
image.php


می خواستم رها شوم از عاشقانه ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی شود

تا نیستی تمام غزل ها معلق اند
این شعر مدتی ست که کامل نمی شود
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات

[FONT=tahoma, new york, times, serif]نشانی از تو ندارم اما

[FONT=tahoma, new york, times, serif] نشانی ام را برای تو می نویسم

[FONT=tahoma, new york, times, serif] درعصرهای انتظار

[FONT=tahoma, new york, times, serif]به حوالی بی کسی قدم بگذار

[FONT=tahoma, new york, times, serif]خیابان غربت را پیدا کن و

[FONT=tahoma, new york, times, serif] وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو

[FONT=tahoma, new york, times, serif] کلبه ی غریبی ام را پیدا کن

[FONT=tahoma, new york, times, serif] کنار بید مجنون خزان زده

[FONT=tahoma, new york, times, serif] و کنارمرداب آرزوهای رنگی ام

[FONT=tahoma, new york, times, serif] درکلبه را باز کن و

[FONT=tahoma, new york, times, serif] به سراغ بغض خیس پنجره برو

[FONT=tahoma, new york, times, serif]حریر غمش را کنار بزن

[FONT=tahoma, new york, times, serif]... مرا می یابی


 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
شب تنهايي من تاريك است..
چشمه آب به سويي ديگرغم نشسته به سر بالينم...
نفس گرم چراغم شده آه...
پنجره بسته بماند...
جغد آوازي خواند...
كه سحر آن سوترشب تنهاي مرا كس ندانست كه تب دار كه بود...
يك ستاره زده از دور نشان...
راه من تاريك استراه من گم شده بوي اقاقي در باغ...
راه من رفتن ياس و ميخك..
شب دلگيري باغ و شب پروانه بدون شمع استشب تنهايي من...
واي دلم...
بي رنگ استشب تنهايي من...
قاصدك چرخي زد..
دور بيتابي من...
نرم و آهسته و لبريز سخنقصه اي ميداند...
غصه اي ميخواند...
سربه بالين خيالي دورم...
نفسم تنگ شده..
شهر بيرنگ دلم بوسه به درگاه غم و درد شده..
شمعداني سركي ميكشد از پنجره بسته دلسرنگردان سويم...
نگهت در نگهم خيره نكنشايد از راه دراز قطره اي مانده بر اين چشممبي خجالت ..
بي شرم...
كه فرو ريزد بر بوسه ياد خيسشگل من خيره نشو بر چشمم..
بگذاريد به اواز بلند...
سر كشم جام سرشكي شبنمسركشم جام قشنگ شبنم...
شب تنهاي مرا..
نرم و آهسته بخوان..
كه شبي تا خود پيداي نهان لبخند..
كه شب ياد تو بود...
ياد از رفتن پيوند گل نيلوفر...
يك شب بي پيكر...
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
دیدم در آن كوير درختي غريب را
محروم از نوازش يك سنگ رهگذر
تنها نشسته اي
بي برگ و بار زير نفسهاي آفتاب
در التهاب
در انتظار قطره باران
در آرزوي آب
ابري رسيد
چهر درخت از شعف شكفت
دلشاد گشت و گفت
اي ابر اي بشارت باران
آيا دل سياه تو از آه من بسوخت؟
غريد تيره ابر
برقي جهيد و چوب درخت كهن بسوخت
چون آن درخت سوخته ام در كوير عمر
اي كاش
خاكستر وجود مرا با خويش
مي برد باد
باد بيابانگرد
اي داد
ديدم كه گرد باد
حتي
خاكستر وجود مرا با خود نمي برد
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
دیدم در آن كوير درختي غريب را
محروم از نوازش يك سنگ رهگذر
تنها نشسته اي
بي برگ و بار زير نفسهاي آفتاب
در التهاب
در انتظار قطره باران
در آرزوي آب
ابري رسيد
چهر درخت از شعف شكفت
دلشاد گشت و گفت
اي ابر اي بشارت باران
آيا دل سياه تو از آه من بسوخت؟
غريد تيره ابر
برقي جهيد و چوب درخت كهن بسوخت
چون آن درخت سوخته ام در كوير عمر
اي كاش
خاكستر وجود مرا با خويش
مي برد باد
باد بيابانگرد
اي داد
ديدم كه گرد باد
حتي
خاكستر وجود مرا با خود نمي برد
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


کفشهایم را که به پا کنم
راهم پیدا میشود
برای ماندنم اصرار نکن ...
جاده ی روبرویم
روان تر از تعارف های آبکی توست!
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
کاش کسی مرا صدا نمی زد
در عبور جاده ها
تا به سلامت جان به در برم
از هجوم واژه ها
کاش می شد فصل دلتنگی را
از چوب خط زندگی حذف کرد
کاش کسی نمی گفت آی زن
پیرهن خاطراتت پوسید
نمی گفت گوشواره شعر هایت
تک مانده در گوش روزگار
کاش می شد کسی صدا نمی زد نامم را
آی بانو
واژه هایت بوی شرجی بودن و نم دارد
کسی نمی گفت هرگز
چشم هایت به کتابی زل زده
که هر گز هیچ کس دست خطی روی آن ننوشت
کاش مثل کاغذ که به رقص در می آید با باد هوا
من به رقص فریاد می شدم در صدا
کاش کسی مرا صدا نمی زد
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

سرشارم
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوس هایی مملو آدمیانی که به تعطیلی می‌روند
قلبی که روی دست بهار مانده است
کف‌های پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال می روند

سرشارم از شکایت سنگ‌ها وقتی که در ترنم رودخانه ترک می خورند;
سرشارم از برف، از ترنّم انگور، نور
و در انتظارم
از بُن تاریکی آفاقم را روشن کنی
من برخیزم
و در درخشش روزی دیگر
باقی زندگی را پی گیرم





 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
صدای قــلــــب نیست ...

صدای پای تو است كه شب ها در سینه ام می دوی ....!!

كافیست كمی خسته شوی .....

كافیست كمی بایستی ....!
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
رهايم کردی در گودالی از احساس نگفته و ندانستی که چه بی رحمانه غرق میشوم . . .
دستم را به نشانه کمک به سویت دراز کردم ولی فقط با چشمانی خیس ؛
و ذهنی که در فکر دیگری بود ، مرا نظاره گر بودی . . .!!
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
ببین من عاشق را ....

ببین که چگونه عاشقانه در پی تو هستم....

ببین که چگونه شب و روز به یاد تو هستم و تنها آرزویم
رسیدن به تو است...
لحظه ای به من نظری بینداز ....
ببین که تنهاتر از من هیچ تنهایی نیست ، مرا باور کن ، تنها تویی
در قلب تنهایم!
این قلب تنها ، لحظه به لحظه به یاد تو هست...
ببین مرا که از همه عاشقترم ، عاشق تو و آن قلب مهربانت ....

از همه دیوانه تر منم ، این منم که دلم میخواهد و آرزو دارم تو برای من باشی !

دلم میخواهد تا ابد برای من باشی و تنها عشق جاودانه ام باشی ....
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
همیشه هر آغازی پایانی هم داره و چقدر تلخه که بخوای جلو رسیدن این پایان رو بگیری ولی نتونی... چقدر تلخه یه نفر رو دوست داشته باشی ولی نتونی بهش بفهمونی...

باورم نمیشه تو همونی هستی که میگفتی همیشه باهات میمونم... تو همونی هستی که فکر میکردم اگه هیچکس رو نداشته باشم میتونم دلخوش به داشتن تو باشم...و چقدر زود این دلخوشی تموم شد..... با اینکه رفتی و می دونم دیگه برات مهم نیستم ولی هنوزم دوست دارم..... تو خیلی خوبی... پس چطور بهت بگم که بی وفایی کردی؟!!...

نمی تونم بگم دوستت دارم هایی که میگفتی، همه ی اون حرفای قشنگت دروغ بود... همه ی اینا رو به گردن روزگار میندازم.... تو دروغگو نیستی، بی وفا نیستی، تو فرشته ای پس زندگی به من دروغ گفت... دلخوشی های دروغین رو زندگی به من داد....

حالا که رفتی ازت نمی خوام که برگردی... ازت نمی خوام دوسم داشته باشی... حتی ازت نمی خوام توی خلوتت به من فکر کنی... چون می دونم دیگه جایی تو خلوتت ندارم... می دونم اگه به من فکر کنی برات مایه ی عذابم چون منو دوست نداری....

من که نمی خوام تو عذاب بکشی نمی خوام ناراحت باشی... پس از خودم میگذرم و با تنهایی کنار مییام تا اینکه بمیرم... ولی نمی خوام تو تنها باشی.... اگه یه ذره فقط یه ذره احساس تنهایی میکنی کاش خیلی زود یکی پیدا شه که بتونه برات یه همدم و همراز باشه و نذاره تنها باشی...
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]امشب دلم ميخواهد

به كسي بگويم"" دوستت دارم.""

تو نهراس و آنكس باش.

بگذار با هر آنچه در توان دارم

همين امشب به تو ثابت كنم كه دوستت دارم.

بگذار برايت نقش آن دلباخته اي را بازي كنم كه

لحظه اي دور از محبوب خويش زندگي را نميتواند.

بگذار همچون معشوقي كه براي وصال معشوقش

جان ميدهد برايت جان دهم.

بگذار همين امشب پيش پايت زانو بزنم

و تو را ستايش كنم.

بگذار در تاريكي به تو لبخند بزنم.

نگذار زمان از دستم برود

و تو را درنيابم.

ميخواهم بينديشي كه همين امشب

غير از من كسي ديوانه تو نيست

هرچند كه جاهلانه فكري باشد.

كمي بيشتر با من

و همين امشب بگذار خيال كنم

كه جز تو كسي نيست.

همين يك امشب را بگذار نقش بازي كنم.

[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif] نقش حقيقت را.[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif] همان كه دور از تو بارها روبه روي آينه تمرين كرده ام.
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز
دست خودم نیست

اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای
به خدا بدان که این دست خودم نیست!

اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست!

دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم.

دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم!

به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم!

دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی........
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
همیشه چیزی از یاد می رود
وقتی در آسمان غرقی
تا گوهری به چنگ آری
فرش زمین خویش را
زمینه اش آبی ، گلهایش ستارگان
ناچار
از یاد می بری
همیشه چیزی از یاد می رود
وقتی امید چشم تو در راه های دور
پرواز می کند
که آشیانه بگیرد
نزدیک تر درخت را
هرگاه با تو غمخوار
از یاد می بری
همیشه چیزی از یاد می رود
در آن زمان که جنگل خلقی را
با نغمه های باران
پاس و سپاس داری
گلبوته ای که می خشکد
در گوشه و کنار
از یاد می بری
همیشه چیزی از یاد می رود
 
بالا