مشاعره سرعتی

[Ali]

آن کیست که همه مبهوت جمالش هستند آن کیست که در قامتش قرص ماهست

 

[دختر مهتاب]

تا نیست نگری ره هستت ندهند




وین مرتبه با همت پستت ندهند​

 

[fatemeh]

دل كه رنجيد از كسي خرسند كردن مشكل است
شيشه بشكسته را پيوند كردن مشكل است

كوه را با آن بزرگي ميتوان هموار كرد
حرف ناهموار را هموار كردن مشكل است​

 

[Maryam]

تا من بدیدم روی تو ای ماه شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم

 

[دختر مهتاب]

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم ​

 

[fatemeh]

ملال پنجره را، آسمان به باران شست
چهار چشم غبارینش، از غباران شست

از این دو پنجره اما، از این دو دیده ی من،
مگر ملال تو را می شود، به باران شست؟




​

حسین منزوی​

 

[دختر مهتاب]

​

​

تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس

​

​

ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک​

​

 

[fatemeh]

کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم

کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم




​

حمید مصدق

 

[دختر مهتاب]

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش

که گناه دگری برتو نخواهند نوشت​

 

[fatemeh]

تا که بودیم،نبودیم کسی
کشت ما را غم بی همنفسی

تا که رفتیم همه یار شدند،
خفته ایم و همه بیدار شدند

 

[Maryam]

دوستان شرح پریشانی من گوش دهید
داستان من و حیرانی من گوش دهید

 

[fatemeh]

دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا​

 

[دختر مهتاب]

اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل​

کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی

 

[aliwinter]

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم


وین یکدم عمر را غنیمت شمریم


فردا که ازین دیر فنا درگذریم


با هفت هزار سالگان سر بسریم

 

[fatemeh]

من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من می گوید:
"گرچه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است"
​

​

​

 

[Maryam]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه!

 

[دختر مهتاب]

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی​

​

استاد شهریار​

​

 

[fatemeh]

يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم​

پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت

 

[دختر مهتاب]

تاتوانی دلی بدست اور
دل شکستن هنرنمی باشد

 

[fatemeh]

دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است
روزن دل بر گشا حاضر و هشیار باش

​

عطار​