• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مشاعره سرعتی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

baroon

متخصص بخش ادبیات


تنها نه‌ایم در ره دور و دراز عشق

آوارگی چو ریگ روان همعنان ماست
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
تا به کی باید رفت از دیاری به دیار دیگر
نتوانم نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما ان دو پرستو بودیم که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهار دیگر.

"فروغ فرخزاد"

 

ahmadfononi

معاونت انجمن
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر

ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
 

معصومه بانو

متخصص بخش خانه و خانواده

يکي مي پرسد اندوه تو از چيست؟
سبب ساز سکوت مبهمت کيست؟
برايش صادقانه مي نويسم
براي آنکه بايد باشد و نيست
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


تسلیم می‌کند به ستم ظلم را دلیر

جرم زمانه ساز، فزون از زمانه است
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم / روزی سراغ وقت من آیی که نیستم





شهریار


 

ahmadfononi

معاونت انجمن
می برم این روزها نام ترا آرام تر
تا بمانم در شمار عاشقان گمنام تر

نیستی فرصت برای درد دل کردن کم است
درد دل باشد برای دردهایی عام تر
 

معصومه بانو

متخصص بخش خانه و خانواده
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برا ی شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه چاهی
در انتهای خود به قلب زمین می رسد
و باز می شود بسوی این مهربانی مکرر ابی رنگ
یک پنجره برای من کافیست!
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


تشنه چشمان را ز نعمت سیر کردن مشکل است

دشت اگر دریا شود، ریگ روان سیراب نیست
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

تا پاکی و سادگی مرا پیش ببر
تا کلبه ی بی ریای درویش ببر

ای لهجه ی خیس ابرها! ای باران!
دستان مرا بگیر و با خویش ببر


 

ahmadfononi

معاونت انجمن
راهی کربلا دل رسوا نمی شود
این نامه جز به دست تو امضا نمی شود

ای روح حیدری تو در جان مصطفی
بی تو جمال جلوه زهرا نمی شود
 

سیاوش عشق

کاربر ويژه
لطیفه‌ای است نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداریست
 

معصومه بانو

متخصص بخش خانه و خانواده
تو را نگاه می کنم


خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!


بیدار شو


با قلب و سر رنگین خود


بد شگونی شب را بگیر


تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود


زورق ها در آب های کم عمقند...


خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!


جهان این گونه آغاز می شود:


موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند


(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی


وخواب را فرا می خوانی)


بیدار شو تا از پی ات روان شوم


تنم بی تاب تعقیب توست!


می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم


از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب


می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!

 

baroon

متخصص بخش ادبیات

ترک عادت، همه گر زهر بود، دشوارست
روز آزادی طفلان به معلم بارست
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ترتیب: معصومه بانو- سیاوش- بارون- فاطمه-احمد- سیبری

هــــــرگاه دلـــت یاد کسی کرد و فرو ریخت

آن گاه به یاد آر که من نیز به یاد تو چنینم


@سیبری

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا