تا به کی باید رفت از دیاری به دیار دیگر نتوانم نتوانم جستن هر زمان عشقی و یاری دیگر کاش ما ان دو پرستو بودیم که همه عمر سفر می کردیم از بهاری به بهار دیگر.
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برا ی شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه چاهی
در انتهای خود به قلب زمین می رسد
و باز می شود بسوی این مهربانی مکرر ابی رنگ
یک پنجره برای من کافیست!