مشاعره سرعتی

[ahmadfononi]

ما در دو جهان غیر خدا یار نداریم
جز یاد خدا هیچ دگر کار نداریم

درویش فقیریم و در این گوشه دنیا
با نیک و بد خلق خدا کار نداریم
​

 

[سیبری]

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند

 

[معصومه بانو]

دانی که نوبهار جوانی چه سان گذشت؟
زود! آنچنان که تیر از کمان گذشت

نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد
نیم دگر به غفلت و خواب گران گذشت

 

[baroon]

توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز
وگرنه سینه و لوح مزار هر دو یکی است

 

[fatemeh]

تــو بــه رخــسـار آفـتـابـی و مـه
مـا هـمـه ذره در هـوای تـویـیـم

تـا تـو زیـن پـرده روی بـنـمـایـی
​

مــنـتـظـر بـر در سـرای تـویـیـم


مولانا​

 

[ahmadfononi]

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید
​

 

[سیبری]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

 

[معصومه بانو]

درها اگر بسته شود زین خانقاه شش دری
آن ماه رو از لامکان سر درکند در روزنم

مولانا​

​

 

[baroon]

می‌شوند از سردمهری، دوستان از هم جدا
برگ‌ها را می‌کند فصل خزان از هم جدا

 

[fatemeh]

از منزل کفر تا به دین یک نفس است
وز عالم شک تا به یقین یک نفس است

ایـن یـک نفس عـزیز را خـوش مـیدار
کز حاصل عمر ما همین یک نفس است




​

حکیم عمر خیام نیشابوری​

 

[ahmadfononi]

تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست
نگاه من به دل پاک و جان طاهر توست

فقط نه من به هوای تو اشک می ریزم
که هر چه رود درین سرزمین مسافر توست
​

 

[معصومه بانو]

تلخی لحن من از تلخی کام است مرنج

خون به دل دارم و از دست غمم حوصله نیست

 

[baroon]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه؟


دوستای عزیزم ساعت 1 شد و وقت خداحافظیه. از حضور تک تکتون خوشحال و ممنونم.:گل: شب بخیر و فرداتون سپید :19:


تاپیک بسته شد. ×

 

[fatemeh]

هرکسی کام دلی آورده از کویت به دست


ماهم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد​

 

[دختر مهتاب]

در آسمان نه عجب گربه گفته حافظ
سرود زهره به رقص اورد مسیحارا​

​

 

[Maryam]

ای آفتاب آهسته تر بر بام قصرش زن قدم

ترسم صدای سایه ات خوابست بیدارش کند...

 

[دختر مهتاب]

در دایره وجود موجود علیست
اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست
گرخانه اعتقاد ویران نشدی
من فاش بگفتمی که معبود علیست
مولانا​

​

 

[Ali]

آن کیست که خدایان همه مبهوت سرایش هستند مبطوط علی گه سره دربار خانانش

 

[fatemeh]

شاعر از کوچه مهتاب گذشت
لیک شعری نسرود
نه که معشوقه نبود
نه که شعری نسرود
کوچه مهتاب خیابان شده بود

 

[TAHEREH]

ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا