مشاعره سرعتی

[Reza Sharifi]

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کارتست من همه جور تو می‌کشم

 

[دختر مهتاب]

مرو چو بخت من ای چشم مست یار به خواب

که در پی است ز هر سویت آه بیداری

 

[معصومه بانو]

یک عمر دیده بر ره و یک عمر انتظار

عمرم به سر رسید و نشد یار، یار من

 

[baroon]

ریحانه جان بعد از معصومه بانو بیا :52:


نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

 

[baroon]

صبـــــــــــــــــــــــــر کنید :نیییییش:​

 

[baroon]

به ترتیب :

معصومه بانو - ریحانه - بارون - محمدرضا - احمد

 

[معصومه بانو]

مدعی گوید که با یک گل نمی آید بهار...................من گلی دارم که دنیا را گلستان می کند

 

[دختر مهتاب]

دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست


توان به دست تو دادن گرش نکو داری

 

[baroon]

بچه ها محمدرضا رفت شام بخوره:15:. ادامه بدید:39:


یک عمر دیده بر ره و یک عمر انتظار

عمرم به سر رسید و نشد یار، یار من

 

[ahmadfononi]

به نام خدا

اینم اولین پست من توی این مشاعره :


نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود بسنگ محنت سودن

 

[معصومه بانو]

نقّاش صنع، ابروی جانان کمان کشید

از آن کمان، ناوک مژگانم آرزوست
​

 

[دختر مهتاب]

تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی

خاکیم همه چنگ بساز ای
ساقی بادیم همه باده بیار ای ساقی

 

[baroon]

یک نفس دل درون سینه فارغبال نیست

حال مرغان قفس را دیده ام، این حال نیست

 

[ahmadfononi]

تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن

 

[معصومه بانو]

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر..............که این حدیث ز پیر طریقتم یاد است

 

[دختر مهتاب]

تو را که هر چه مراد است در جهان داری

چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

 

[baroon]

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند

ماشالله سرعـــــــــــــــــــــت:13::داغ:​

 

[ahmadfononi]

در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست

 

[معصومه بانو]

تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت

تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت

تا به کی با ضربه های درد باید رام شد

یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد

بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار

خسته از این زندگی با غصه های بی شمار

 

[دختر مهتاب]

ره می زنی صهبای ما ای وای تو ای وای ما
شرمت نشد بر همرهان ، تیر از کمان ها می کنی؟