[FONT=tahoma]جان و جهان ز عشق تو رفت زدست کار من من به جهان چه میکنم چونکه از این جهان شدم؟
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 28 #201 جان و جهان ز عشق تو رفت زدست کار من من به جهان چه میکنم چونکه از این جهان شدم؟
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , August 12 #203 مجتبی حاج طالبی روزها بی تو فقط رنگ غروب است بیا گله هامان همه در سینه رسوب است بیا این روا نیست بمیریم و نبینیم تو را به خدا لحظه دیدار تو خوب است بیا
مجتبی حاج طالبی روزها بی تو فقط رنگ غروب است بیا گله هامان همه در سینه رسوب است بیا این روا نیست بمیریم و نبینیم تو را به خدا لحظه دیدار تو خوب است بیا
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , August 12 #204 هم مگر همره این زخمه ی تند تو کنم دلی از گریه سبکبار در این تنگ غروب شفیعی کدکنی
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , August 17 #205 یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم فاضل نظری
D Darya متخصص بخش گفتگوی آزاد 2013 , August 17 #206 سرم اي ماه بد امان نوازش بگـــذار تا در آغوش تو سوز غزلي ساز كنم ابتهاج
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , August 17 #207 رو سر بنه به بالين تنها مرا رها كن ترك من خراب شبگرد مبتلا كن
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , August 26 #208 لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت: آری که اینسان دشمنی - یعنی که خیلی دوستم داری دلت می آید آیا از زبانی این همه شیرین تو تنها حرفِ تلخی را همیشه بر زبان آری! نمی رنجم اگر باور نداری عشقِ نابم را که عاشق از عیار افتاده در این عصرِ عیاری محمدعلی بهمنی
لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت: آری که اینسان دشمنی - یعنی که خیلی دوستم داری دلت می آید آیا از زبانی این همه شیرین تو تنها حرفِ تلخی را همیشه بر زبان آری! نمی رنجم اگر باور نداری عشقِ نابم را که عاشق از عیار افتاده در این عصرِ عیاری محمدعلی بهمنی
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , August 26 #209 fatemeh گفت: لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت: آری که اینسان دشمنی - یعنی که خیلی دوستم داری دلت می آید آیا از زبانی این همه شیرین تو تنها حرفِ تلخی را همیشه بر زبان آری! نمی رنجم اگر باور نداری عشقِ نابم را که عاشق از عیار افتاده در این عصرِ عیاری محمدعلی بهمنی کلیک کنید تا باز شود... خيلي قشنگ بودبه قول دشمنان برگشتي از دوست نگردد هيچكس با دوست، دشمن
fatemeh گفت: لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت: آری که اینسان دشمنی - یعنی که خیلی دوستم داری دلت می آید آیا از زبانی این همه شیرین تو تنها حرفِ تلخی را همیشه بر زبان آری! نمی رنجم اگر باور نداری عشقِ نابم را که عاشق از عیار افتاده در این عصرِ عیاری محمدعلی بهمنی کلیک کنید تا باز شود... خيلي قشنگ بودبه قول دشمنان برگشتي از دوست نگردد هيچكس با دوست، دشمن
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , August 28 #211 دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس چشمه منم در نگر از مي و ساغر مپرس مولانا
س سپیــدار کاربر ويژه 2013 , August 28 #212 با این عطش تا چشمه دیگر دیر خواهد شد دریا که باشی هم دلت تبخیر خواهد شد
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , September 1 #213 دل چو خالی شود از عشق به دورش انداز شیشه بی باده چو گردید، شکستن دارد "غافل مازندرانی"
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , September 1 #214 قوت شرح عشق تو نيست زبان خامه را گرد در اميد تو چند به سر دوانمش سعدي
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , September 3 #215 شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , September 3 #216 اي شب جدايي كه چون روزم سياهي اي شب كن شتابي آخر ز جان من چه خواهي اي شب
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , September 4 #217 گفته بودند به گلشن گل بی خار نیابی در شگفتم گل من کز چه سبب خار ندارد؟! (سیمین بهبهانی)
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , September 4 #218 اين همه ناله هاي من نيست ز من همه از اوست كز مدد مي لبش بي دل و بي زبان شدم
س سپیــدار کاربر ويژه 2013 , September 5 #219 دلم می نالـد از درد جدایی خدایا چاره ای صبری و راهی چه شبها در فراغش گریه کردم تو خود شاهد بر این دیر اشنایی
دلم می نالـد از درد جدایی خدایا چاره ای صبری و راهی چه شبها در فراغش گریه کردم تو خود شاهد بر این دیر اشنایی
س سیاوش عشق کاربر ويژه 2013 , September 5 #220 بس تجربه کردیم در این دیر مکافات با درد کشان هر که در افتاد ور افتاد
