سعدي اين منزل ويران چه كني جاي تو نيست رخت بربند كه منزلگه احرار آنجاست
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 15 #181 سعدي اين منزل ويران چه كني جاي تو نيست رخت بربند كه منزلگه احرار آنجاست
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , July 20 #182 ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 20 #183 شهر به شهر و كو به كو در طلبت شتافتم خانه به خانه در به در جستمت و نيافتم
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , July 20 #184 شد ز غمت خانه ی سودا دلم در طلبت رفت به هر جا دلم آه که امروز دلم را چه شد؟ وایِ دلم وایِ دلم وا دلم
شد ز غمت خانه ی سودا دلم در طلبت رفت به هر جا دلم آه که امروز دلم را چه شد؟ وایِ دلم وایِ دلم وا دلم
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 20 #185 اگر غم را چو آتش دود بودي جهان تاريك بودي جاودانه در اين گيتي سراسر گر بگردي خردمندي نيابي شادمانه
چ چاووش متخصص بخش ادبیات 2013 , July 20 #186 آنقدر با آتش دل ساختم تا سوختم بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم سلام
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , July 20 #187 ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز
چ چاووش متخصص بخش ادبیات 2013 , July 20 #189 به خود بالیدن گردون هوایی در قفس دارد خلا میزاید ازکیفیت آبستن مینا میی در چشم داریم الوداع ای رنج مخموری که امشب موج اشکی بردهام تا دامن مینا
به خود بالیدن گردون هوایی در قفس دارد خلا میزاید ازکیفیت آبستن مینا میی در چشم داریم الوداع ای رنج مخموری که امشب موج اشکی بردهام تا دامن مینا
D Darya متخصص بخش گفتگوی آزاد 2013 , July 20 #190 عاقلان راضي به شعر از اهل حکمت کي شوند تا گهر يابند، مينا کي خرند از گوهري
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 20 #191 هوا بس نا جوانمردانه سرد است آه دمت گرم و سرت خوش باد سوالم را تو پاسخ گوي در بگشاي
چ چاووش متخصص بخش ادبیات 2013 , July 20 #192 ای پشت تو گرم کرده سنجاب و سمور یکسان به مذاق تو چه شیرین و چه شور از جانب عشق بانگ بر بانگ و تو کر وز جانب حسن عرض در عرض و تو کور
ای پشت تو گرم کرده سنجاب و سمور یکسان به مذاق تو چه شیرین و چه شور از جانب عشق بانگ بر بانگ و تو کر وز جانب حسن عرض در عرض و تو کور
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 20 #193 عشقت رسد به فرياد گر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخواني در چهارده روايت
چ چاووش متخصص بخش ادبیات 2013 , July 20 #194 فریاد ز دست فلک بی سر و بن کاندر بر من نه نو بهشت و نه کهن با این همه نیز شکر میباید کرد گر زین بترم کند که گوید که مکن
فریاد ز دست فلک بی سر و بن کاندر بر من نه نو بهشت و نه کهن با این همه نیز شکر میباید کرد گر زین بترم کند که گوید که مکن
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 20 #195 من از دست کمانداران ابرو نمی یابم گذر کردن به هر سو بهشت است آنکه من دیدم نه رخسار کمند است آنکه وی دارد نه گسیو
من از دست کمانداران ابرو نمی یابم گذر کردن به هر سو بهشت است آنکه من دیدم نه رخسار کمند است آنکه وی دارد نه گسیو
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , July 26 #196 کمند مهر چنان پاره کن که گر روزی شوی ز کرده پشیمان به هم توانی بست
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 26 #197 چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که گر روزیبرآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , July 27 #198 می کند باد مخالف، شور دریا را زیاد کی نصیحت می دهد تسکین دل آزرده را؟
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 27 #199 دل را به کف هرکه نهم باز پس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , July 28 #200 دیوانه كنی هر دو جهانش بخشی دیوانه ی تو هر دو جهان را چه كند؟