• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

:: مشاعره ی مشروط ::

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
باران

مثل باران چشم هایت دیدنیست

شهر خاموش نگاهت دیدنیست

زندگی معنی لبخند های توست

خنده هایت بی نهایت دیدنیست
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

به تماشا سوگند
و به آغاز کلام

و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه‌ای در قفس است...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



صحرای جان! به نم نم
باران سلام کن
باران! تو هم برو به بیابان سلام کن

دارد بهارِ روحِ گل از راه می رسد
پاشو تمام قامت
و با جان سلام کن
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
گر صفای مروه خواهی خاک یثرب سرمه ساز


ور هوای کعبه داری از بیابان درگذر




حکم و حکمت هر دو با هم کی مسلم گرددت

حکمت یونان طلب وز حکم یونان درگذر

 

دختر مهتاب

متخصص بخش آموزش خیاطی
دردایره قسمت مانقطه تسلیمیم
حکم آنچه توفرمایی لطف آنچه توبنمایی:گل:
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

مــــــا را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر
دوست
به هوای سر کویش، پر و بالی بزنم ...



مولانا
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
قفس تنگ فلک، جای پرافشانی نیست
یوسفی نیست در این مصر که زندانی نیست

صائب تبربزی

 

Darya

متخصص بخش گفتگوی آزاد
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی
که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست

نی نی ای باد مرو حال من خسته مگوی
تا غباری ننشیند به دل خرم دوست

هر کسی را
غم خویشست و دل سعدی را
همه وقتی
غم آن تا چه کند با غم دوست
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

ما چون دو دریچه، رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم

هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز اینده

اکنون دل من شکسته و
خسته ست
زیرا یکی
از دریچه ها بسته ست

نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر،
که هر چه کرد او کرد
 

Narsisa

کاربر ويژه
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده‌ است

این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ است
 

Darya

متخصص بخش گفتگوی آزاد
پريشان كن سر زلف سياهت شــــانه اش با من
سيه زنجير گيسو بـــاز كن ديوانـــــــــه اش با من

كه مي گويـد كه مي نتوا ن زدن بي جـام وپيمانه
شراب از لــــعل گلگونت بده پيمـــــــانه اش با من

 

Narsisa

کاربر ويژه
ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
دیوانه هم نندیشد آن که اندر دل اندیشیده ام
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


رفتی ولی كجا؟ كه به
دل جا گرفته‏‎ای

دل جای توست گرچه دل
از ما گرفته‌ای

 
بالا