• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

معرفي كتاب

baroon

متخصص بخش ادبیات

این کتاب فوق العاده ست. مخصوصاً قسمت هایی رو که نگارنده در مورد اصول جنگاوری گفته باید خوند و همیشه به یاد داشت.
ممنون فاطمه ی عزیز برای انتخاب خوبت :گل:
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ممنون بارون جان
این کتاب مثل بقیه کتابهای پائولو کوئیلو برای من عجیب و پر رمز و راز و البته آموزنده ست
دلاور اشراق نبرد می کند ولی آیا در کتاب خشونت و خون می بینیم؟
من دلاور اشراق رو اصلا نتونستم جنگاوری نخراشیده تصور کنم بلکه در تمام مدتی که همراه با کتابم او را پسرکی حساس و مهربان تصور می کنم چون نویسنده خیلی به جنبه های روانی و روحیه دلاور اشراق توجه داره
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
وانهاده نوشته سیمون دوبووار

5d91f420efd4257317d265820ae7ed66.jpg


این کتاب رو بدین مردایی که در فکر خیانت به همسرانشون هستن بخونن:عصبانی:
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




IMAGE634570464760853923.jpg





لبخند سعدی به بازار تهران/از لحد رقص​کنان تا به قیامت بروم!
1.gif


غزلیات همراه با کنایه و طنز سعدی در این کتاب جمع آوری شده و با توضیح و تشریح کوتاهی درباره ابیات طنز، مخاطب امروزی سعدی، نکته سنجی و اخلاق​گرایی آن روزهای این شاعر پرآوازه و نامی ایران زمین را بهتر درک می​کند.


به گزارش خبرآنلاین، کتاب «لبخند سعدی» طنزآوری در غزل های سعدی به همت اسماعیل امینی و از سوی حوزه هنری استان تهران روانه بازار نشر شد. اسماعیل امینی، نویسنده این کتاب گفته است از آن‌جایی که تا به حال به نقش طنز در اشعار سعدی کمتر توجه شده بود، سعی کردم این گونه اشعار را از غزلیات استاد سخن، گردآوری و به چاپ برسانیم. تلاش کردم با تعمق در غزلیات سعدی و نشان دادن طنز در آثارش، توجه مخاطبان را به طنز اندیشمندانه این شاعر نام‌آور جلب کنم و به جامعه ادبی اشعار طنزگونه او را یادآور شوم.

امینی در مقدمه این کتاب که در 10 بند به برخی خصوصیات کتاب و اشعار منتخب سعدی علیه الرحمه پرداخته و کتاب را به رندان نکته سنج و شاعران و اهالی فرهنگ تقدیم کرده، نوشته است: وقتی سخن از طنزآوری سعدی است، اغلب به گلستان و بوستان اشاره می‌شود و از غزل سعدی چندان سخنی به میان نمی‌آید. من بر آنم مخاطبان خوکرده با حکایت‌گویی و تیپ‌سازی، برای دریافتن ظرافت‌های طنز بیش از هر چیز به نتیجه حکایت توجه دارند و شیوه سخن، کنایات، ارجاعات و اشارات و نکات پوشیده و فضاسازی طنز، مورد مورد توجه ایشان است، حال آن‌که بسیاری از نمونه‌های ارجمند طنز با همین هنروری‌ها شکل می‌گیرد. به ویژه در شعر سعدی که زیباترین جلوه‌گری‌های ظرفیت‌ها و ظرافت‌های زبان را در آن می‌توان یافت. این نکته که در روزگار سعدی با توجه به نگاه رندانه او چه مسائلی مد نظرش بوده است همواره توجه‌ام را به خود جلب می‌کرد. در ابتدا فکر نمی‌کردم حجم این کار زیاد شود اما نگاه سعدی نگاهی از جنس طنز است که در ادبیات او زیاد دیده می‌شود.

بنابراین گزارش، در صفحه 56 این کتاب غزلی از سعدی منتشر شده که امینی در پاورقی اینگونه توضیح داده است: این شیوه اظهار وفاداری و ارادت، نشانگر آشنایی سعدی با روحیات و ناز و عشوه های زیبارویان است که با بیانی طنز و پر از کنایه می گوید تا کام خود نگیرم نخواهم رفت...یعنی تجربه کافی دارم و هوادار قدیمی هستم و تازه کار نیستم! در بیت پایانی هم تصویری طنز آمیز ترسیم شده است...

تو مپندار کزین در به ملامت بروم
دلم اینجاست بده تا به سلامت بروم

ترک سر گفتم از آن پیش که بنهادم پای
نه به زرق آمده ام تا به ملامت بروم

من هوادار قدیمم بدهم جان عزیز
نو ارادت نه که از پیش غرامت بروم

گر رسید از تو به گوشم که بمیر ای سعدی
تا لب گور به اعزاز و کرامت بروم

ور بدانم به در مرگ که حشرم با توست
از لحد رقص کنان تا به قیامت بروم


«لبخند سعدی» تولید مرکزی آفرینش‌های ادبی حوزه هنری، با 424 صفحه و قیمت 8 هزار و 300 تومان منتشر شده است.



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



کتابی در روايت ديكتاتوری های قذافی

به گزارش خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا)، هشام مطر، نویسنده 41 ساله لیبیایی، رمان «در كشور مردان» را در سال 2006 میلادی منتشر كرد. این اثر كه نخستین رمان هشام مطر به شمار می رود، وی را به جایزه من بوكر رساند و نام وی را به عنوان نویسنده ای جوان بر سر زبان ها انداخت.

مطر كه هم اكنون در لندن زندگی می كند، داستان هایش را به زبان انگلیسی و فرانسه می نویسد و در این كتاب مخاطب را با دوره حكومت معمر قذافی، دیكتاتور تازه سقوط كرده لیبی، آشنا می كند و بدون درگیری مستقیم با مسایل سیاسی، در ورای روایت زندگی و رشد پسری 9 ساله، ظلم و ستم های قذافی را نشان می دهد.

مهدی غبرایی، مترجم كتاب، معتقد است این رمان، تا حدی داستان زندگی خودِ نویسنده است؛ فردی كه در دوره حكومت قذافی زندگی كرده و پدرش همواره درگیر مسایل سیاسی كشور بوده است.

راوی این داستان پسری 24 ساله است كه در مصر زندگی میكند و اساس داستان، بر شرح دوری از وطن و رابطه با مادر و پدر شكل می گيرد. راوی در این داستان، در كنار بیان غم دوری از پدر، به رابطه خود و مادرش می پردازد؛ مادری كه در نبود پدر خانواده، نقش مهمی در زندگی او داشته است.

به گفته غبرايی، در اين داستان، پدرِ شخصیت اول داستان كه به خارج از لیبی رفته، با فرهنگ غرب آشنا می شود و اين امر بر زندگی او تاثير می گذارد. از آنجايی كه اين شخصيت همواره درگیر مسایلی سیاسی، چون پخش اعلامیه بر ضد حكومت قذافی بوده، از خانواده اش دور شده و همين امر، يكي از دغدغه های راوی را شكل داده است.

در این داستان، فضای رعب آوری كه قدافی در كشور به وجود آورده و همچنین دیوار سكوتی كه گویی در اطراف كشور كشیده شده بود، به خوبی ترسیم می شود؛ زمانی كه هیچ خبری مخابره نمی شد و خبرنگاران خارجی اجازه ورود به كشور را نداشتند.

«در كشور مردان» اثری است در حدود 260 صفحه، كه به زودی با ترجمه مهدی غبرایی، به دست ناشر سپرده می شود.


 

baroon

متخصص بخش ادبیات





کتاب «کلمات قصار: پندها و حکمت‌ها» شامل بیانات امام خمینی(ره) در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، تربیتی و اعتقادی به زبان کرواتی منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران ‌(ایبنا)، معاونت امور بین‌الملل موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در راستای بسط و گسترش اندیشه‌های امام خمینی(ره) در جهان، کتاب «کلمات قصار: پندها و حکمت‌ها» را به زبان کروات منتشر کرد.

ترجمه این کتاب به زبان کروات توسط دکتر «سعاد کانسو» صورت گرفته و به همت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در زاگرب (پایتخت کرواسی) با مشارکت موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) منتشر شده است.

کتاب «کلمات قصار: پندها و حکمت‌ها» که تاکنون به بیش از 15 زبان زنده دنیا ترجمه شده، شامل فرازهای منتخب و برگرفته از متن بیانات، پیام‌ها و تالیفات امام خمینی(ره) در موضوعات مختلف اعتقادی، تربیتی، سیاسی، اجتماعی و... است.

چاپ نخست این کتاب در سال 1372 به همت موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) منتشر شد.


 

baroon

متخصص بخش ادبیات


«تحلیل گفتمان در تلویزیون» وارد کتابفروشی‌ها شد.


ترجمه فارسی محمد شهبا کتاب «تحلیل گفتمان در تلویزیون» تالیف نوریا لورنزو-داس، به همّت مرکز تحقیقات صدا و سیما منتشر شد. این کتاب در سال 2009 در آمریکا انتشار یافته بود.



دکتر محمد شهبا مترجم این کتاب به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: این کتاب توسط نوریا لورنز-داس تحلیلگر برنامه‌های تلویزیونی و سیاسی در آمریکا به رشته تالیف در آمده که در نوع خود کتاب مهمی است. مولف در این کتاب به بحث درباره این‌که در برنامه‌های تلویزیونی محتوا چگونه از کلام ملفوظ و غیر ملفوظ و زبان و بدن، انتقال می‌یابد می‌پردازد و این موضوع را در برنامه‌های گوناگون تلویزیونی چون مستند‌ها، مناظره‌های مختلف اعم از سیاسی و برنامه‌های ورزشی و دیگر برنامه‌ها بررسی می‌کند.

وی افزود: در آینده‌ای نزدیک ترجمه کتاب «روایت‌ها و راوی‌ها» نیز از من توسط انتشارات مینوی خرد وارد بازار خواهد شد. نویسنده این کتاب گریگوری کوری است که من پیش از این کتاب تصویر و ذهن او را نیز ترجمه کرده بودم. کوری در کتاب روایت‌ها و راوی‌ها به بحث درباره فلسفه‌ داستان از دیدگاه علوم شناختی می‌پردازد. یک بخش این کتاب درباره روایت‌گویی است بر اساس نظریه‌های تکامل و بخش دیگر هم درباره روایت در سینما است.

دکتر محمد شهبا مترجم و مولف کتا‌ب‌های سینمایی است و مرکز تحقیقات صدا و سیما پیش از این یک کتاب تالیفی از او را با عنوان «زيبایی‌شناسی عناصر بصری در برنامه‌های خبری و گفتگو محور تلويزيونی» منتشر کرده است.
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


«بوفالوی آمریکایی» سر از كتابفروشي‌هاي ايران درآورد.


«بوفالوی آمریکایی» نام یکی از نمایشنامه‌های معروف دیوید ممت است که به تازگی ترجمه جدیدی از آن به قلم داریوش مودبیان توسط نشر قاب منتشر شده است.



به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ممت این نمایشنامه را در سال 1975 نوشت، سالی كه هنوز این نویسنده جوان نامی آشنا در عرصه نمايشنامه‌نويسی آمريكا محسوب نمی‌‌شد. سپس با پافشاری و پيگيری‌‌های خود اين نمايشنامه را به روی صحنه برد و همین مساله باعث شهرت و محبوبيت او شد، به طوری که در طی دو سال یعنی از 1975 تا 1977 «بوفالوی آمريكایی» و ديويد ممت، بزرگترين جوایز ادبی،‌ هنری و تئاتری آمريكا را كسب كردند.

نام دیوید ممت با نمایشنامه‌هایی چون ‌«گلن‌گری‌گلن راس»، «اولئانا»، و «زندگی در تئاتر» و فیلمنامه‌هایی چون «پستچی همیشه دوبار زنگ می‌زند» و و کارگردانی چند فیلم به عنوان یکی از مطرح‌ترین نمایشنامه‌ و فیلمنامه‌نویسان دنیا مطرح است.

ترجمه جدید «بوفالوی آمریکایی» توسط داریوش مودبیان به سرانجام رسیده و نشر قاب در 160 صفحه آن را وارد کتابفروشی‌ها کرده است. این نمایشنامه پیش از این با ترجمه آراز بارسقیان منتشر شده بود.


 

baroon

متخصص بخش ادبیات


تاریخچه سینما ترجمه شد.


کتاب «تاریخچه سینما» تالیف ریچارد پلات با ترجمه رضا دادویی از سوی انتشارات سبزان وارد کتابفروشی‌های ایران شد.

دادویی مترجم این کتاب به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: ریچارد پلات یکی از مدرسان برجسته سینما در چند دانشگاه آمریکایی است که دقت نظر مناسبی بر مباحث تاریخی سینما دارد.

وی افزود: تحصیلات آکادمیک من نیز در زمینه سینما است، اما پس از خوانش این کتاب متوجه شدم که بسیاری از مسایلی را که در این کتاب شرح شده است در هیچ کتب سینمایی نخوانده بودم و همین نکته باعث شد که با شوق ترجمه این کتاب را به سرانجام برسانم.

دادویی در مورد مباحث جدیدی که برای نخستین بار در این کتاب مطرح می‌شود توضيح داد: آقای پلات درباره مسایلی چون تولد سینما و مخترعان آن، دستگاه‌های آپارات و انواع آن در طول تاریخ سینما و طرق مختلف نمایش فیلم در کشورها نکات جدیدی را مطرح می‌کند که در تاریخچه‌های دیگر سینما یا به آن پرداخته نشده یا کمتر پرداخته شده است.

کتاب «تاریخچه سینما» یکی از کتب مجموعه دانستنی‌های انتشارات سبزان است که در 111 صفحه و با قیمت سه‌هزار و 800 تومان به بازار کتاب عرضه شده است.


 

baroon

متخصص بخش ادبیات


روايت تولستوی از «حاجی مراد» به بازار كتاب ايران رسيد.


رمان «حاجی مراد» نوشته لئو تولستوی با ترجمه همايون صنعتی‌زاده منتشر شد.
نويسنده در اين اثر، خونريزی و جنگ را نكوهش می‌کند و داستان زندگی مردی را روايت می‌كند كه افكار تولستوی را تحت تاثير قرار داد.



به گزارش خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا)، رمان «حاجی‌مراد» در بین‌ سال‌های 1896 تا 1904 نوشته شد و دو سال بعد از مرگ نویسنده، یعنی سال 1912 به چاپ رسید. این رمان آخرین اثر تولستوی است و قهرمان داستانش حاجی مراد نام دارد؛ شخصیتی حقیقی كه تولستوی با او در ارتش تزار آشنا می‌شود و زندگی او را با تكیه بر تفاوت میان شرق و غرب ثبت می‌كند. حاجی مراد شخصیت سیاسی و اجتماعی مطرحی در زمانه خویش بود و به نظر می‌رسد تولستوی نخستین بار با داستان زندگی او در هنگام خدمت در ارتش آشنا شده باشد.

این نویسنده روسی در پایان عمر خویش و در حالی كه در بستر بیماری بود این رمان را نوشت و اصرار زیادی داشت كه آن را به پایان برساند، هرچند علاقه‌ای به انتشار آن نداشت. تولستوی در این رمان به مبارزه با ظلم و ستم برمی‌خیزد و از به پا كردن جنگ و خونریزی انتقاد می‌كند؛ هرچند شخصیت‌های منفی داستانش هموطنان خودش هستند.

علاوه بر موضوعی چون پایداری، كه محور داستان بر آن شكل گرفته، تولستوی در این اثر به تقدیرگرایی انسان‌ها می‌پردازد؛ موضوعی كه در بسیاری دیگر از آثار وی، چون «جنگ و صلح» هم دیده شده است.

این نویسنده مطرح روسی خود در منطقه داغستان و قفقاز در مقام افسری داوطلب حضور يافت و همین حضور دلیل اصلی نوشتن دو رمان به نام‌های «حاجی مراد» و «قزاق‌ها» شد.

در توضیح این كتاب آمده: «موضوع داستان با عقاید و ایمان تولستوی مغایرت دارد. تولستوی مسالمت، گذشت و عطوفت را حلال مشكلات جوامع آدمی می‌دانست. باورش این بود كه خشونت و خونریزی، در هر شرایطی كه باشد، گرهی را نخواهد گشود. با خونریزی و كشتن به هر نام و عنوان، مجازات، قصاص، شهادت، حفظ نظم و قانون یا انتقام، مخالف بود. داستان «حاجی مراد» درباره زیبایی، عظمت، جذبه و ابهت شهادت است. می‌توان گفت تولستوی كه نگارنده‌ای به شدت یكتاپرست بود، بر حسب اتفاق گذارش به بتخانه‌ای می‌افتد و در آنجا با صنمی روبرو می‌شود كه استادی و مهارت بی‌نظیرش در صورتگری نمی‌گذارد كه او از زیبایی صورت صنم در گذرد: داستان را نوشت، صورت را آفرید اما اجازه نداد آن را نشر كنند یا در نمایشگاه آثار او عرضه كنند.»

صنعتی‌زاده مترجم، نویسنده، ناشر و بنیانگذار چندین موسسه فرهنگی و اقتصادی در ایران، در سال 1304 در تهران به دنیا آمد و در سن 84 سالگی درگذشت. رمان «حاجی مراد» ترجمه‌ای است كه در زمان حیات صنعتی‌زاده امكان انتشار نیافت و حالا حدود دو سال بعد از مرگ مترجم وارد بازار كتاب ایران شده است.

«23 قصه» اثر لئو تولستوی، مجموعه دو جلدی «تاریخ هند» اثر پرسیوال اسپیر ، «شیراز در روزگار حافظ» نوشته جان لیمبرت از جمله آثاری هستند كه با ترجمه صنعتی‌زاده منتشر شده‌اند.

رمان «حاجی مراد» اثر لئو تولستوی با ترجمه همایون صنعتی‌زاده در 176 صفحه و به بهای چهار هزار و 800 تومان از سوی انتشارات «پنجره» روانه بازار كتاب ایران شده است. این اثر با ترجمه رشید ریاحی نیز منتشر شده بود.


 

rahnama

پدر ایران انجمن
کتاب تجسم خلاق
نویسنده شاگتی گواین
مترجم : گیتی خوشدل

کتابی است با مطالب شیرین که نیاز به تمرین نوشته هایش را دارد. اعجاز میکند.به راحتی می تواند شما را به اهدافتان برساند.
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
بار هستی برای بیست و دومین بار رویت شد




ترجمه‌ هرمز همایون‌پور از «بار هستی» میلان کوندرا به چاپ بیست‌ودوم رسید.




IMAGE634676762285425514.jpg


چاپ نخست رمان «بار هستی» نوشته‌ میلان کوندرا در زبان فارسی با ترجمه پرویز همایون‌پور سال 1365 از سوی نشر گفتار منتشر شده و حالا این رمان در نشر قطره به چاپ بیست‌ودوم رسیده است. این رمان با قیمت 6هزار تومان منتشر شده است.

رمان «بار هستی» یا «سَبُکیِ تحمل‌ناپذیر هستی» سال 1984 تألیف شده است. روایت آن در سال 1968 در پراگ ـ دوره زمانی موسوم به بهار پراگ ـ می‌گذرد. شخصیت اصلی رمان، «توماس» نام دارد. توماس که جراحی معروف است، انتقادات فراوانی به کمونیست‌های چک دارد و این موجب می‌شود که شغلش را از دست بدهد.


میلان کوندرا در سال 1975 کشورش را ترک کرد و در سال 1981 شهروند فرانسوی شد. او پس از سال 1990 که رمان «جاودانگی» را به زبان مادری‌اش منتشر کرد، تاکنون تمام کتاب‌هایش را به زبان فرانسوی نوشته‌ است. کوندرا در سال 2007 که جایزه‌ ملی ادبیات جمهوری ‌چک به او تعلق گرفت، حاضر نشد برای دریافت آن به پراگ سفر کند.

میلان کوندرا که متولد اول آوریل سال 1929 است، با رمان «شوخی» در سال 1967 شهرت یافت.
 

parastu

متخصص بخش گالری عکس
نام کتاب:چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

نویسنده:زویا پیرزاد

رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم، علاوه بر ارزش‌های ادبی و هنری خود‌، از این نظر نیز حائز اهمیت و شایسته بررسی است که نخستین رمان فارسی است که به دست نویسنده‌ای ارمنی نوشته شده، ماجراهایش در محیطی ارمنی‌زبان می‌گذرند و یکی از تم‌هایش مناسبات یک جامعه قومی بسته با جامعه بزرگ محاط بر آن است.




 

baroon

متخصص بخش ادبیات



تنهایی پرهیاهو (به چکی: Příliš hlučná samota)


عنوان کتابی از بهومیل هرابال نویسنده اهل چک است. او این کتاب را در فاصله سال‌های ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ نوشت و از آنجا که در کشورش ممنوع القلم بود اثر در سال ۱۹۷۶ به صورت مخفیانه منتشر شد. اولین انتشار اثر در کشور چک به سال ۱۹۸۹ برمی‌گردد. داستان، برخلاف بیشتر آثار هرابال، در دوره سلطه نظام کمونیستی رخ می‌دهد.


کتاب روایت تک‌گویی درونگرایانه یک کارگر پرس به نام آقای هانتا است. او در زیر زمینی مرطوب که انبار کاغذ باطله است روزگار می‌گذراند و کتاب‌هایی را که از سوی اداره سانسور به آن‌جا می‌آورند را خمیر می‌کند.آقای هانتا با خواندن این کتاب‌ها دنیا را به گونه‌ای دیگر می‌بیند.


به قصه‌ی عاشقانه»‌ی سی و پنج ساله اش که پا می‌گذاری، پر می‌شوی از کتاب. دنیایش در انبوه کتاب‌ها خلاصه شده _ و علی‌رغم اراده‌ی خودش دانشی به هم رسانده _ و آبجو _ آنقدر آبجو خورده که استخری با طول پنجاه متر یا به قد یک برکه‌ی پرورش ماهی می‌شود _ می‌نوشد تا به قلب آنچه می‌خواند بهتر راه یابد. او به مدد کتاب فهمیده است آسمان از عاطفه بی بهره است _ نه آسمان عاطفه دارد و نه انسان ِ اندیشمند _ کتاب را که می‌بیند با پیشبندش آن را پاک می‌کند، بازش می‌کند، عطر حروف چاپ شده اش را می‌نوشد، جملات زیبای کتاب را به دهان می‌اندازد و مثل آب‌نبات می‌مکد یا مثل لیکوری می‌نوشد. خواب‌هایش پر از کابوس کتاب است. برای کتاب‌هایش مراسم عشای ربانی به جا می‌آورد....

«تنهایی پر هیاهو» داستانی روانکاوانه_ فلسفی است، که از شخصیت هانتا و افکارش سخن می‌گوید. اما در این بین گاهی به موارد سیاسی_اجتماعی نیز اشاره می‌کند. «اگر کسی می‌خواست کتابی را خمیر کند، باید سر آدم‌ها را زیر پرس می‌گذاشت، ولی این کار فایده ای نمی‌داشت چون که افکار واقعی از بیرون حاصل می شود...تفتیش کننده‌های عقاید و افکار در سراسر جهان، بیهوده کتاب‌ها را می‌سوزانند...» که اشاره به ممنوعیت کتاب‌ها و خفقان فرهنگی ِ دوره ای از زندگی‌ نویسنده دارد. هانتا کارگری روشن‌فکر از کشور چک _ کشوری سوسیالیستی _ است و این عاملی می شود تا خواننده در ذهن از او یک فعال سیاسی بسازد.

بهومیل در داستان از طنز پنهانی بهره می‌گیرد؛ گویی نویسنده دخالتی در این طنز نداشته و روند داستان و خود شخصیت‌ها چنین موقعیت‌هایی را به وجود می‌آورند. طنز موقعیت.

انتخاب راوی ِ اول شخص، زاویه‌ی دید مناسبی برای خواننده ایجاد می‌کند و تمام لحظات تنهایی راوی برایش ملموس‌تر می‌شود.

بعضی از جملات مکرر تکرار می‌شوند که ترجیع‌بند داستان را می‌سازند. آنقدر که وقتی به «سی و پنج سال است که ...» برمی‌خوری خستگی سی و پنج ساله را در تن‌ات حس می‌کنی و جمله‌ی دیگر:« آسمان عاطفه ندارد.» نویسنده این‌گونه به روزها و سال‌های زندگی اشاره می‌کند که از پشت هم می‌آیند و می‌روند بی‌هیچ تغییری. هانتا تمام حواسش به عشقبازی با کتاب‌هاست و آسمان‌اش تکه ای خاکستری است از حفره‌ی بالای زیرزمین، زیرزمین نموری که در آن کار می کند. دنیای هانتا پر از کتاب است، پر از ولع خوانش کتاب‌، جمع آوری کتاب‌های قوی ادبی و فلسفی، اگر چه دنیای‌اش تکراری است اما این عشق به او شادی می‌بخشد، به زندگی‌ا‌ش روح می‌دهد و سرشاری عمیقی از خواندن کتاب‌ها. پرس کردن کتاب‌ها هم دنیایی دارد، او بهترین صفحات کتاب را برای پرس باز می‌کند. تنها راه نفس عمیق در آن زیرزمین نمور و پر از موش برای او کتاب است و بس. وقتی از پرس کتاب حرف می‌زند انگار آن‌ها آدم‌هایی هستند که دستگاه، جسم و روح‌شان را می‌بلعد و استخوان های‌شان را می‌شکند. سر و کله‌ی پرس عظیم‌الجثه‌ که پیدا می‌شود دنیای هانتا نیز تغییر می‌کند. به عشوه‌گری‌های کتاب‌ها اعتنایی نمی‌کند «نه، نه، به هیچ کتاب نباید نگاه کنی. مثل جلادی بی‌عاطفه باش». هانتا مشروب‌خوار قهاریست بطری‌ها را یکی پس از دیگری خالی می‌کند برای بهتر فکر کردن «سی و پنج سال هم هست که دارم بی‌وقفه آبجو می‌خورم. نه آن‌که از این کار خوشم بیاید. از میخواره‌ها بیزارم. می‌نوشم تا بهتر فکر کنم، تا به قلب آن‌چه می‌خوانم بهتر راه یابم...» و آنگاه که با آمدن دستگاه پرس عظیم الجثه پا به دنیای دیگری می‌گذارد مشروب‌خواری‌اش برای فرار است، برای فراموشی، برای دیدن دنیای زیبای کتاب‌ها در رویا.

اگر چه داستان یکسره از سر و صدا پر است_ فش فش جریان آب، هلهله‌ی سیفون کشیده‌ی توالت‌ها، قل‌قل آهنگین دستشویی‌ها و جریان کف آلود وان حمام‌ها... _ و خون و بوی عرق و نم، اگر چه اثر دست‌های خونی و مگس له شده را بر پیشانی هانتا کاملاً حس می‌کنی و موش‌هایی که در آن زیرزمین نمور زندگی می‌کنند و گاهی از آستین و لباس هانتا بیرون می‌زنند، اگر چه هانتا مدت‌ها حمام نمی‌رود و تمام این صحنه‌ها مو‌به‌مو جلوی چشمانت رژه می‌روند، اما جمله‌هایی که خون او را به جوش می‌آورد تو را نیز متلذذ می‌کنند، آن جمله از کتاب کانت:«دو چیز ذهن مرا مدام با اعجابی فزاینده و از نو، پر می کند: آسمان پرستاره‌ی بالای سرم و قانون اخلاقی درون وجودم» یا جمله ای از کتاب تئوری آسمان‌های کانت:« در سکوت شبانه، سکوت مطلق شبانه، وقتی که حواس انسان آرام گرفته است، روحی جاودان، به نام زبانی بی‌نام با انسان از چیزهایی، از اندیشه‌هایی سخن می‌گوید که می‌فهمی ولی نمی‌توانی وصف کنی." «تنهایی پر هیاهو» در تک گویی باقی نمی‌ماند. هانتا از مانچا، دختران کولی، کارفرما، کشیش و ... نیز سخن می‌گوید. نه صرفاً معرفی سطحی که آنها را چنان بیان می‌کند تا به شخصیت‌های چند بعدی تبدیل ‌شوند. قسمتی از داستان در رابطه با شخصیت مانچا چنین می‌گوید: «فکرم متوجه‌ی مانچا بود که بدون آنکه خودش بداند به چیزی تبدیل شده بود که به خواب هم نمی‌دید، که به حدی دست یافته بود که هیچ کس را به آن دسترسی نبود.» هانتا با اینکه بسیار تکرار کرده بود آسمان عاطفه ندارد، اعتراف می کند «نه، آسمان عاطفه ندارد، ولی احتمالاً چیزی بالاتر از آسمان وجود دارد که عشق و شفقت است، چیزی که من مدتهاست که آن را از یاد برده ام.» فصل هفتم به پایان می رسد و به اندوه تنهایی عمیق هانتا فکر می‌کنی بسیاری از جمله‌ها برایت نوستالژی خوش دوران کودکی است و به خوبی حس‌اش کرده ای؛ با او دیگر همراه شده‌ای که دوستانه به تو یادآوری می‌کند:« رفیق، از اینجا به بعد دیگر به امید حق رها شده‌ای. دیگر خودت هستی و خودت...»



پرویز دوائی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده‌است و متن فارسی آن در سال ۱۳۸۳ توسط نشر آبی (مجموعه کتاب روشن) منتشر شده‌است.
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

یه کتاب خیلی معروف و دلگوار :شاد:



وداع با اسلحه
اثر ارنست همینگوی






وداع با اسلحه [A Farewell to Arms]
رمانی از ارنست همینگوی (1899-1961) نویسنده امریکایی، که در 1929 منتشر شد.

جنگ جهانی اول، که در این کتاب از گوریتسیا (شهر کوچکی در شمال تریسته در منتهی‌الیه سرحد ایتالیا) به آن نگریسته شده است، چندان ترسناک به نظر نمی‌رسد و در انعکاس گنگ چند صدای توپ دوردست خلاصه می‌شود. ستوان فردریک هنری امریکایی، که بر اثر جوانی و لاقیدی و ذوق به ورزش در ارتش ایتالیا استخدام شده است، در میان آمبولانس های خود و تالار ناهارخوری و شراب و زن، زندگی بسیار مطبوعی دارد.

با نزدیک شدن تدریجی زمستان صدای توپ ها بسیار کمتر می‌شود و درخواست مرخصی هنری را برای تمام زمستان می‌پذیرند. هنری از این فرصت برای خوشگذرانی در شبه جزیره استفاده می‌کند. وقتی که دوباره به جبهه برمی‌گردد، با پرستاری انگلیسی آشنا می‌شود و تظاهر به دوست داشتن او می‌کند؛ در حالی که دروغ می‌گوید. پرستار هم تظاهر به باورکردن حرف او می‌کند؛ در حالی که چنین نیست! در خلال این احوال جنگ جان تازه می‌یابد. هنوز صحبت هنری با اطرافیانش راجع به جنگ تمام نشده است که می‌فهمد آنها چقدر از جنگ بیزارند. همان شب اول، وقتی که مشغول صرف شام مختصری از ماکارونی و پنیر با سربازان خود است، زخمی می‌شود. او را به بیمارستانی امریکایی در شهر میلان منتقل می‌کنند. هنری از اتفاق پرستار انگلیسی را دوباره در آنجا می‌بیند. بین او و پرستار نوعی همدستی به وجود می‌آید؛ به نحوی که هنری شروع می‌کند به دوست داشتن او. زانویش به تدریج معالجه می‌شود.
تابستان است. هنری پول دارد. تمرین راه رفتن می‌کند، اول با چوب زیر بغل و بعد با عصا؛ اما زیباترین تابستانها هم پایانی دارند. پرستار باردار است و هنری باید به جبهه برگردد.

در جبهه اوضاع به کلی تغییر کرده است و دیگر صحبت از بازی در بین نیست. همه سخت می‌جنگند. بیزاری و خستگی چنان است که خفقان می‌آورد و فلج می‌کند. کشیشی که برای محتضران دعا می‌خواند، از منظره‌های رنج‌آور جنگ خلق و خویی تلخ پیدا کرده است و تقریباً درحال طغیان است. سروان رینالدی، بهترین دوست هنری، شب و روز خود را به جراحی زخمی ها می‌گذراند. هنری می‌ترسد سیفلیس گرفته باشد. شراب همچنان مست می‌کند؛ ولی اوضاع را بهتر نمی‌کند. شوخی های همیشگی دیگر سرگرم‌کننده نیست و خشم می‌آفریند. ای کاش دست کم اتریشی ها با رسیدن زمستان از حمله منصرف می‌شدند؛ حتماً منصرف خواهند شد؛ اما هیچ معلوم نیست. خیلی کج‌خلق شده‌اند.

هنری را به منطقه کوهستانی منتقل می‌کنند؛ هنوز به آنجا نرسیده است که حرکتی برای عقب‌نشینی شروع می‌شود. هنری با سه راننده‌اش به گوریتسیا برمی‌گردند. خسته و از پا درآمده به آنجا می‌رسند. شهر از سکنه خالی است. هنری فقط چند کلمه‌ای که با عجله روی کاغذی نوشته شده است، روی دیوار ناهارخوری پیدا می‌کند. به او دستور داده‌اند که باقیمانده لوازم را تخلیه کند و به جایی منتقل سازد که قرار است ارتش دوباره در آنجا گرد آید. البته دستور دادن آسانتر از اجرا کردن است. در جاده چنان آشفتگی ای حکمفرماست (عقب‌نشینی معروف کاپورتو) که اتومبیل ها قدم به قدم پیش می‌روند. اگر دشمن دست به بمباران می‌زد، چه کشتاری می‌کرد. به نظر عاقلانه‌تر می‌آید که آدم بیراهه را در پیش بگیرد و این طور خودش را درمعرض خطر قرار ندهد. ولی یکی از آمبولانس ها به گل فرو می‌رود. سرجوخه‌هایی که به قصد زود رسیدن سوار آن شده‌اند، حاضر نیستند کمک کنند تا از گل بیرون بیاید و پا به فرار می‌گذارند. هنری در اوج خشم و برآشفتگی یکی از آنها را می‌کشد.

بیراهه‌ها نه به شهری می‌رسند و نه به جاده‌ای دیگر. مثل رودهایی که در ریگزار گم شوند، در میان مزرعه‌ها ناپدید می‌شوند. باید عقل را به کار انداخت و آمبولانس ها را رها کرد و پیاده رفت. گلوله‌ای بی‌هدف، یکی از مردان را که شاید بهترین فرد از سه سرباز همراه هنری بود، درو می‌کند. یکی دیگر از رفقایش، وحشتزده پا به فرار می‌گذارد و به سوی شمال می‌رود تا خود را تسلیم کند. ستوان هنری و راننده‌ای که برایش باقی مانده است، پس از مدتی راهپیمایی بی‌هدف، جاده بزرگ را پیدا می‌کنند. روی پلی، مردانی مسلح افسرانی را که شناسایی می‌کنند، بازداشت می‌کنند. آنها را به چمنزاری می‌برند و پس از چیزی شبیه به محاکمه، تیرباران می‌کنند. هنری درست وقتی که باید در این به اصطلاح دادگاه حضور یابد، با پریدن در رودخانه خودش را نجات می‌دهد.

از این لحظه به بعد، او قرارداد خود را با ارتش ایتالیا ملغا تلقی می‌کند. دیگر با این ارتش کاری ندارد. دست و پا می‌کند تا پرستار خود را، که تعطیلاتش را در استرزا می‌گذراند، پیدا کند. محلی که بی‌خیال انتخاب شده است، ولی موقعیتی عالی دارد، زیرا کافی است که برای عبور از مرز سوییس، آدم به انتهای شمالی دریاچه برسد.

قبل از آنکه هنری فرصت اجرای این نقشه را پیدا کند، پیشخدمت مهمانخانه‌ای که هنری با او دوست شده است، خبر می‌دهد که بازداشتش قریب‌الوقوع است و قایقی در اختیار او می‌گذارد. هنری مدت هفت ساعت با سماجت پارو می‌زند و در صبحگاه، به لنگرگاه بندر کوچکی می‌رسد. نزدیکتر می‌رود و لباس متحدالشکل سربازان سوئیسی را تشخیص می‌دهد.

از آن پس آرامش است و خوشحالی. زمستان لازمه تابستان است. ستوان سابق و پرستار سابق، به سان آدم و حوا، در خانه‌ای ییلاقی با خوشبختی در انتظار تولد فرزند خود هستند. اما فرزند در زایمان می‌میرد و مادر را هم می‌کشد.



سادگی بی‌خدشه این رمان، زیبایی کم‌نظیری به آن می‌دهد. هنر همینگوی در این است که موضوعی رمانتیک را به طرزی غیررمانتیک نقل می‌کند، و این نکته تناقضی بس گیرا به وجود می‌آورد که سخت‌گیرترین خواننده‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در اوایل 1917، هنری به عشق اعتقاد ندارد و جنگ به نظرش ورزشی سرگرم‌کننده می‌آید، اما در پایان همان سال، به حقیقت عشق و جنگ پی می‌برد.
هنر نویسنده درمحسوس گرداندن این تحول خاصه بدان سبب است که نه دست به تجزیه و تحلیل می‌زند و نه دست به نقل جمله‌های سنگین و پرمعنی، بلکه فقط به واقعیت و مطالب عینی و روزمره اکتفا می‌کند. اگر هنری تغییر کرده است، بدان سبب است که زیسته و آموخته است.

رمان بدان اکتفا می‌کند که آنچه او می‌بیند به ما نشان دهد و ملاحظات او را منعکس کند. خواننده، قهرمان داستان را گام به گام دنبال می‌کند و نرم نرم، بدون آشفتگی، به جایی می‌رسد که او را دوست بدارد و خود را جای او بگذارد.

سرانجام باید گفت سبک همینگوی چنان نرم و هموار است که هیچ تلاش و تقلایی را نشان نمی‌دهد. این سبک که در آن زمان انقلابی تلقی می‌شد، نویسندگان بسیاری، به خصوص امریکاییان را تحت تأثیر قرار داد. همه ی آنها کوشیدند در حد توان خود از همینگوی تقلید کنند، ولی بیهود بود. چون همینگوی شگردهایی خاص خود دارد که برخلاف معمول، به نوشته‌هایش طبیعی بودنی ستایش‌انگیز می‌بخشد. گفتگوها و سرگذشت ها در یکدیگر حل می‌شوند و به صورتی زلال، به گونه‌ای تحسین برانگیز زلال، جریان می‌یابند.




سیروس ذکاء
فرهنگ آثار
سروش
 

ZahRa-Gh

متخصص بخش
√ معرفی کتاب

عنـوان : دختر پرتقالی / نویسنده : یوستاین گاردر / مترجم : مهوش خرمی پور / انتشارات : کتاب سرای تندیس



1341649225722788_large.jpg



 

ZahRa-Gh

متخصص بخش
عـنـوان : روی ماه خداوند را ببوس / نویسنده : مصطفی مستور / انتشارت : نشر مرکز / برگزیده ی جشنواره ی قلم زرین

1340308281159227_large.jpg


 

ZahRa-Gh

متخصص بخش
عـنـوان : سـال بـلـوا / نـویـسـنـده : عـبـاس مـعـروفـی / نـشـر : انـتـشـارات قـقـنـوس

1339871210861085_large.jpg


 

ZahRa-Gh

متخصص بخش
عنوان : یاد شعرهای شیرین دبستان / نویسنده : اکبر قره داغی / نشر : انشارات بهجت


1339785262781212_large.jpg


 

ZahRa-Gh

متخصص بخش
عنوان :کوری / نویسنده: ژوزه ساراماگو/ مترجم : اسدالله امرایی / نشر : انتشارات مروارید /. برنده جایزه نوبل 1998 /.

1339758182773847_large.jpg


 
بالا