• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

معرفي كتاب

Maryam

متخصص بخش ادبیات
ژان کریستف/ رومن رولان

908_orig.jpg


ژان کریستف[Jean-Christophe].رمانی مفصل ودوره­ای [رمان چند جلدی که در آن سخن از حوادث مربوط به یک شخصیت داستانی است] از رومن رولان(1) (1866-1944)، نویسنده­ی فرانسوی، که در فاصله­ی سالهای 1904 تا 1912 در هفده جزوه، در کاییه دو لا کنزن انتشار یافت؛ نویسنده قبلاً در کاییه دو لا کنزن، از سال 1898 به بعد چندین نمایشنامه به اضافه­ی زندگی بتهوون خود را منتشر کرده بود و در طی انتشار جزوه­های ژان کریستوف هم زندگی میکلانژ خود را در همین نشریه به چاپ رسانید. ژان کریستوف سپس در ده مجلد انتشار یافت. زمینه­ی اساسی رمان را زندگی ژان کریستوف تشکیل می­دهد او که موسیقی­دان و فرزند موسیقی دانانان است، در یکی از شهرکهای آرام راینلاند به دنیا می­آید، جهان شگفت انگیزی که اندک اندک در اطراف خود کشف می­کند، آگاهی او از موسیقی و توانایی خود، هنرآموزی­اش در زمینه­ی موسیقی تا روزگار نوجوانی، نخستین عشقهایش و بالاخره آشنایی تدریجی او با رنج و بی عدالتی، موضوع سه کتاب اول، یعنی «سپیده­دم»، «صبح­دم» و «نوجوانی»، است. نویسنده در کتاب چهارم، تحت عنوان «عصیان»، که شامل سه بخش «شنهای روان»، «در شن فرورفتن» و «رهایی» است، بر بتهایی که سنت کهن آنها را قدسیت بخشیده است می­شورد، شرافت و بی آلایشی مطلق آرمانهای قهرمان خود را نشان می­دهد. ولی، ژان کریستف در محیط تنگ اطراف خود، که البته قدر او را نمی­شناسند، می­پژمرد. در آرزوی زندگی آزدانه­تر و افقهای گشاده­تری است. رؤیای سفر به فرانسه را در سر می­پرورد. روزی خود را درگیر در دعوای میان دهقانان و سربازان می­کند و افسری را می­کشد، و ناگزیر به پاریس پناه می­برد. سالهای اقامتش در پاریس موضوع سه کتاب دیگر است که عنوان کلی آنها «ژان کریستف در پاریس» و عنوان هر یک به ترتیب «هفته بازار در میدان»، «آنتوانت» و « در خانه» است. در اینجا شاهد مبارزات بسیار سخت و نومیدیهای قهرمان هستیم که می­کوشد راهی در میان محافل هنری و فکری پایتخت برای خود بگشاید. دوستی پیدا می­کند به نام اولیویه ژانن(2) دو جوان چون می­بینند که با یکدیگر قرابت روحی و اشتراک آرمان دارند تصمیم می­گیرند که با هم زندگی کنند، و تا ازدواج اولیویه از یکدیگر جدا نمی­شوند. این وصلت نافرخنده که چند سال بعد به جدایی زن و شوی می­انجامد، موضوع کتاب بعدی به نام «دوستان» است. ولی، این کتاب و همچنین کتابهای «بوته­ی سوزان» و «روز نو» متعلق به دوره­ای است که عنوان کلی «پایان سفر» را بر خود دارد. اولیویه در طی یک شورش جان خود را از دست می­دهد؛ ژان کریستوف که او نیز در این شورش شرکت داشت ناگزیر به سوئیس می­رود که در آنجا از فرط رنج و نومیدی دوره­ی آشفتگی عمیقی را می گذراند. حادثه­ای مشکوک و ماجراهای عاشقانه­اش با آنا براون (3) او را تا آستانه­ی خودکشی پیش می­برد؛ ولی، او با تمامی سلامت اخلاقی نیرومند خود مقاومت می­کند و در تنهایی زندگی کوهستانی فرو می­رود. در آنجاست که سرانجام تعادل را که مدتها بود از او گریخته بود باز می­یابد. او از «بوته­ی سوزان» گذشته وصدای خدا را شنیده است؛ روحش پس از این همه توفان آرام می­گیرد. سرانجام، دوستی بلند عاشقانه­ای که در دل نسبت به زنی احساس می­کند که در جوانی خود او را می­شناخت و کشف تعادل و نور مدیترانه­ای به او امکان می­دهد که محبت خود را سخاوتمندانه نثار اطرافیان خود کند و سرود شادی برای زندگی و برای مرگ سر دهد. رومن رولان که صلح طلبی ثابت قدم است (چندی بعد، در جنگ 1914-1918 آن را نشان می­دهد) در پایان اثر خود آن را تقدیم می­کند به : «انهای آزاد- همه­ ملتها- که رنج می­برند، پیکار می­کنن، و پیروز خواهند شد.» در مقدمه­ی مجلد آخر چنین می­گوید: «من غم­نامه­ی نسلی را که روی در زوال دارد نوشتم. من هیچ نکوشیدم که عیبهایش را و هنرهایش را، اندوه سنگینش را و غرور آشفته­اش را، تلاشهای قهرمانانه­اش را و درماندگی­هایش را پنهان کنم»؛ و می افزاید: «مردان امروز، جوانان، ما را زیر پا لگدمال کنید و پیش بروید. بزرگ­تر از ما و نیکبخت­تر از ما باشید.»
بنابراین، این اثر مانند پیامی است از نسلی به نسل بعد، و رومن رولان خواسته است که تمام تجربه­های زندگی خود را در آن عرضه کند؛ خواسته است که بینشی کامل، هم انتقادی و هم غنایی، از جهان فکری فرانسه و اروپا از پایان قرن نوزدهم تا سالهای نخستین قرن بیستم به دست دهد و همه­ی شور و شوقها و همه­ی ایدئولوژی­هایی را که مایه­های جنب و جوش این عصر بوده و همه­ی وقایعی را که این شور و شوقها و ایدئولوژیها پدید آورده است از مد نظر بگذراند.
پیچیدگی این اثر و همچنین ابهام آن ناشی از همین قصد بلند پروازانه است. بعضی از قسمتهای آن، مانند کتاب پنجم که چیزی جز شرح مشاجرات قلمی آن زمان نیست، تازگی خود را به کلی از دست داده است؛ همچنین فقراتی از اثر که به بحث درباره­ی مسائل اجتماعی و اخلاقی و حتی هنری می­پردازد. ولی، با وجود این ضعفهای آشکار، این رمان، از آغاز تا انجام، خواننده را، با نسیم روحانی تند و جان­بخشی که در او می­دمد، تحت تأثیر قرار می­دهد. در آن موضوعاتی به چشم می­خورد که در نزد نویسنده بسیار گرامی است: علاقه­ی پر شور او به صداقت مطلق، نفرت او از همه گونه پستی و تزویر، شور قهرمانانه­ی او برای عمل و بالاخره احترام او به موسیقی. ژان کریستوف مظهر نبوغی است که با همه­ی اشکال حقارت انسانی مبارزه می­کند و برای پیش بردن موفقیت آمیز مقصود همه گونه رنج و از خود گذشتگی را می­آفریند و به جان می­پذیرد، و از میان همه­ی آزمونهای زندگی، از رنج گرفته تا عشق و شادی، می­گذرد؛ زیرا اینها عین زندگی­اند، و آن چه بیش از هر چیز مهم است این است که باید زندگی کرد. سبک سخن این اثر جایی ضعیف و جایی پر اطناب است، ولی، با این همه، در بسیاری جاها سرشار از زندگی و درخششی تحسین انگیز است، تا آنجا که صفحات بسیار زیبایی می­یابیم که نسیم غنایی نیرومندی به آنها جان می­دمد. ژان کریستوف بسیار پرخواننده بود و توفیق عظیمی در فرانسه و شاید بیشتر از آن در خارج از فرانسه به دست آورد.
اسماعیل سعادت. فرهنگ آثار. سروش.
1. Romain Rolland
2. Oliver Jeannin
3. Anna Braun

 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
زندگی بتهوون/ رومن رولان


500_orig.jpg


زندگی بتهوون [vie de Beethoven]. این، نخستین و مشهورترین اثر از سه زندگی­نامه­ای است که رومن رولان(1)(1866-1944)، نویسنده­ی فرانسوی، نوشته است تا «انسان­ها بتوانند نفحه­ی قهرمانان را تنفس کنند». زندگی بتهوون، که در 1903 منتشر شد، به درستی مهیج­ترین اثر رولان تلقی می­شود و شامل داستان زندگی بتهوون و گزیده­ای از نوشته­ها و نامه­ها و اندیشه­های اوست. در این اثر، زندگی مردی بیان شده که همواره رنج برده است: از کودکی غم­انگیز فقیرانه­اش تا بیماری درازی که او را به پای مرگ کشاند. این زندگی گویی داستانی از آرزوی شادمانی است که سرنوشتی متناقض، سرسختانه بدان خیانت ورزیده است؛ سرونوشتی که با بیمارهای مداوم و بی رحمانه، با آن ناشنوایی که در بیست و پنج سالگی او را مبتلا ساخت و تا پایان عمر شکنجه­اش داد، روی نمایاند. و «آن هنگام که بتهوون زیباترین آثار خود را می ساخت به منتها درجه رسید و او را «محبوس در چهاردیوار درون خود» و تنها، آن گونه که به ندرت برای کسی پیش می­آید، بی هیچ عشقی، و تا آخرین لحظه غوطه­ور در فقری شدید، بر جای گذارد. رومن رولان عاشقانه به بیان مصیبت چنین زندگی ای پرداخته و تمکین بتهوون را در پذیرفتن سرنوشت خود، حال آنکه در عمق وجودش و در تمامی آثارش توفندگی عصیان احساس می­شود. رومن رولان، در این کتاب، تعریفی تازه از قهرمانی به دست می دهد«تنها کسانی را قهرمان می­نامم که گشاده دل­اند»؛ در نتیجه، به بتهوون در مقام انسان و به حسنهای او جایگاهی برتر اختصاص می­دهد، تا به بتهوون در مقام مونسیقی­دانی بزرگ. در عصری که «هنر برای هنر» را ستایش می­کردند، رومن رولان، به عکس، اهداف «معنوی» هنر را باور داشت و از آن سخن می­گفت. زندگی نامه­ی بتهوون از نزدیک، اما بی هیچ توقفی، داستان مهم ترین قطعات ساخته­ی بتهوون را دنبال می­کند؛ منبع الهام و منشأ و مورد سیاسی آنها را ذکر می­کند. همین قطعات موسیقی است که باید برترین و قطعی­ترین دلیل قهرمانی را، که به بتهوون امکان داد تا از سرنوشت خود نیرومندتر باشد، به خواننده نشان دهد.
مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش.
1.
Romain Rolland
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
رؤیا/ امیل زولا


775_orig.jpg


رؤیا [Le Reve] رمانی از امیل زولا (1) (1840-1902)، نویسنده فرانسوی، که در 1888 انتشار یافت. حکایت دختری سرراهی به نام آنژلیک (2) است که رؤیای عشق در سر می‌پروراند، در نومیدی به آن می‌رسد و می‌میرد. این اثر جزو سلسله رمانهای خانواده روگون ماکار است که میان زمین و دیو درون جای می‌گیرد. آنژلیک بینوا فرزند نامشروع یکی از روگون‌ (3)ها است که به پرورشگاه بچه‌های سرراهی سپرده شده است؛ تصویر فوق‌العاده‌ای که اینجا از خانواده‌ای در زمان امپراتوری دوم به دست داده است،‌ این اثر کوچک را به صورت یکی از کم‌نظیرترین کارهای زولا درآورده است. در یک شب زمستانی، دخترکی به زیر طاق‌نمای یک کلیسای بزرگ پناه می‌برد؛ تازه برف باریدن گرفته است. آنژلیک از خانه دایه خود گریخته، زیرا با او بدرفتاری می‌شده است. زن و شوهری به نام هوبِر (4) او را به فرزندی می‌پذیرند، به او پیشه گلدوزی یاد می‌دهند. دختر در خانه‌ای آرام، در میان رداها و تزئینات مقدس، درباره زندگانی که آرزو می‌کرده است داشته باشد فکر می‌کند؛ زندگانی سراسر زیبایی. عشق به صورت نقاشی به نام فلیسین اوتکور (5)، که در همان کلیسای بزرگ کار می‌کند، بر او ظاهر می‌شود. نقاش بزرگ‌زاده‌ای است که بر اثر یک سرخوردگی به این سلک درآمده و اسقف شده است. اسقف، به سبب تفاوت طبقه اجتماعی،‌با ازدواج با او مخالفت می‌کند. آنژلیک از این بابت سخت می‌رنجد و بیمار می‌شود. اسقف که متأثر شده است، در عین اینکه او را سرزنش می‌کند، به ازدواج با او رضایت می‌دهد. آنوقت به نظر می‌رسد که آنژلیک به زندگی بازمی‌گردد و پس از چندی مراسم ازدواج مذهبی او صورت می‌گیرد؛ منتها نمی‌تواند تاب چنین سعادتی را بیاورد و در آغوش فلیسین از دنیا می‌رود. این کتاب سرشار از پاکی فوق‌العاده است: هرچند این پاکی در موضوعات آثار زولا نمودِ اندکی دارد، یکی از خصایص عمیق منش زولا شمرده می‌شود. اگر بخواهیم جدالی را که او با مفاسد اجتماع دارد توضیح دهیم، باید به همین پاکی رجوع کنیم. ولی پیچش نسبتاً تصنع‌آمیزی این نقاشی ظریف و کاملاً روحانی را، که نویسنده از طریق آن می‌خواسته است نشان دهد از یک خانواده منحط و به دور از تقوا هم ممکن است موجودی پاکیزه به دنیا آید، مخدوش می‌کند.
از این رمان زولا نمایشنامه‌ای غنایی، در چهار پرده و هشت صحنه، با موسیقی آلفرد برونو (6) (1857-1834)، آهنگساز فرانسوی، و «لیبرتو» لوئی گاله (7) (1835-1898) ساخته شده است که در 1891 در پاریس نمایش داده شد. موسیقیی که برونو برای این کتاب ساخته است، تا آنجا که ممکن است از طبیعت‌گرایی به دور و مانند موضوع در پرده و شاعرانه است. موسیقی بسیار آرام و هماهنگ آن، به شیوه گونو (8) و ماسنه (9) نزدیک است؛ با وجود این، عرفان مبهمی که به خود می‌گیرد خبر از امپرسیونیسم (10) و سمبولیسم (11) می‌دهد که داشت ظهور می‌کرد. چنین است هیئت کلی این مجموعه که مهمترین ‌مایه‌های آن، همانگونه که در آهنگهای واگنر (12) می‌بینیم، مطابق با قواعد «پولیفونی» (13) بسط می‌یابد، منتها به طور ساده با لحنی ملایم تکرار می‌شود. خود «تم»ها، که پیوسته با همسازی کامل یا تنافرهای رقیق شکل گرفته‌اند، چیزی اسرارآمیز و تداعی‌انگیز دارند؛ چنانکه از همان «جمله» آغازین می‌توان آن را دید. فضای خلسه‌ای که پیوسته زن قهرمان داستان را در میان دارد، با هم‌آوازیهای نیمه مذهبی و نیمه ملی بیشتر تقویت می‌شود؛ با این همه، آن فضا به سبب عناصر ملودرامی که کمابیش با آن یکپارچه‌اند به هم می‌خورد. لحن فوق‌العاده «تم»ها، که چندان گسترش پیدا نمی‌کنند و لطفی هم ندارند، بسیار زود به یکنواختی می‌انجامد. از اینرو، ارزش اثر از نظر موسیقی ناچیز است. با وجود این تا جایی که سلیقه‌های زمان خود را بیان می‌کند اثری است جالب توجه.


جهانگیر افکاری. فرهنگ آثار. سروش.

1.Emile Zola 2.Angelique 3.Rougon 4.Hubert 5.F.Hautecoeur
6.Alfred Bruneau 7.L.Gallet 8.Gounod 9.Massenet 10.impressionnisme
11.symbolisme 12.Wagner 13.polyphonie
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
ژرمینال/ امیل زولا


362_orig.jpg


ژرمینال[Germinal] رمانی از امیل زولا(1)(1840-1902)، نویسنده­ی فرانسوی، که در 1885 منتشر شد. این سیزدهمین کتاب از دوره­ی خانواده­ی روگون ماکار، یکی از مشهورترین آثار نویسنده است. زولا خود چنین اظهار می­دارد که ماجرا بر سر یک اعتصاب است، «قیام حقوق بگیران و فشار به جامعه­ای که یک لحظه از هم می­پاشد و، در یک کلام، مبارزه­ی سرمایه و کار. اهمیت کتاب در این است، و می­خواهم که ناظر بر آینده باشد و مسئله­ای را مطرح کند که مهم­ترین مسئله قرن بیستم خواهد بود.» ماجرا در حوضه­ی زغال سنگ شمال فرانسه می­گذرد که زولا از مارس 1866 تا آوریل 1867، درمونسو(2)، نامی ابداع شده، از آن دیدن کرده است. اتین لانتیه (3)، یکی از پسران ژروز ماکار(4) آسوموار- که در کارگاه راه آهن لیل(5) کار می­کرد، به جرم کشیده زدن به رئیس خود اخراج شده است. او در معدن وورو، (6) در گروه مائو (7) استخدام می­شود. اتین در کار و زندگی سخت دشوار معدنچیانی سهیم خواهد شد که سرمایه­ی آنها را «بلعیده» است، مینوتور (8) تازه­ای که اسطوره­ی آن ساختار حکایات را شکل می­دهد. معدنجیان نسلهاست که به این بردگی تن در داده­اند.اتین، که از جایی دیگر آمده و دارای طبیعتی پر خروش است، عصیان می­کند. با رهبر سوسیالیستهای لیل تماس می­گیرد وجزوه­ها و کتابهایی می­خواند و پاره­ای از نظریه­ها را تحلیل نکرده می­بلعد و مبارزه با شرکت معادن را سازمان می­دهد. اتین یک صندوق کمک تأسیس می­کند. اما، پیش از آن که سرمایه­ی کافی برای پایداری معدنچیان جمع­آوری شود، با شرکت خود اعتصاب را بر می­انگیزد. معدنچیان پس از دو ماه و نیم مبارزه و رنج مجبور می­شوند که کار را از سر گیرند، اما به خود متکی شده­اند و فهمیده­اند که مبارزه امکان پذیر است. چالش­ها برگشت ناپذیر شده است و سپاهیان به روی اعتصاب کنندگان تیراندازی کرده و کشته­هایی بر جا گذاشته­اند. همان طور که در آخرین صفحه­های رمان ابراز شده است، پیروزی سرمایه‌ای صرفاً ظاهری است. اتین در یک صبح بهاری، در سپیده­دم نمادین دوران نو، به پاریس می­رود؛ می­رود تا مبارزه­های تازه­ای در پیش گیرد.
این رمان، در وهله­ی اول، مستندی درباره­ی کار و زندگی معدنچیان است که زولا آن را اساساً از طریق یک خانواده، خانواده­ی مائو، به تفصیل توصیف می­کند. زولا به آنزن(9) رفته، به عمق یک چاه معدن فرود آمده، صد برگ یادداشت در محل برداشته است، و با دقت اوضاع کار و زندگی بیماریها وآداب و آیین­ها و جشن­ها.. را در تصویری به قدر کافی درست و صادقانه ارائه داده است، به طوری که معدنچیان برای نخستین بار خود را در رمانی باز می­شناسند: هیئتی از معدنچیان، با فریاد «ژرمینال! ژرمینال!»، در تشییع جنازه­ی زولا شرکت می­کند. تصویری که نویسنده از تنش­های میان سرمایه و کار یا میان خرده­­ سرمایه­داری و کلان سرمایه­داری به دست می­دهد از نظر تاریخی درست است. زولا، که میل به حقیقت دارد، خلاف خطابه­های پدرمأبانه­ی بورژواها یا «انسان دوستی بازی­ها» ی آرام­بخش چپ، عمل می­کند: زولا، از طریق شبکه­ای از استعاره­های حیوانی و دستگاه محکمی و تضادها میان زندگی بوروژواها (به ویژه خانواده­های انبو و گرگوار (12) و زندگی معدنچیان، دشواری وضعیت معدنجیان را که سرمایه­داری آنها را به زندیگ و کار حیوانی در جهنم اعماق زمین فرو برده است محسوس می­گرداند. زولا، از نظر انسانی، جانب داری استثمار شدگان را می­کند. اما، وضعیتی که به تصویر می­کشد، جامعه­ای که از هر جهت و هر سمت تحت تنشهای بسیار شدید و هر لحظه در معرض انفجار است (یکی از محرکهای مکرر رمان این است: «باید توپشو در کرد!»)، زولا را می­ترساند. او ظهور توده­ها و نیروی آتی آنها را حس می­کند. و در مقابل، سرمایه­داری آزمند و مطمئن به خود و ناآگاه از تحول تاریخی را نشان می­دهد. در نتیجه، سخنان آشوب انگیز متداول در آن دوران را از سر می­گیرد، دورانی که شاهد چندین انقلاب و از جمله انقلاب «کمون»(13) بود: اسطوره­ی شب بزرگ و این اندیشه که مبارزه­ی طبقاتی تنها به ویرانی تمدن و به وحشیگری می­انجامد. زولا، از نظر معنا، نام مونسو را بر اساس نام مونسو-له-مین(14) می­سازد، که همان وقت اعتصابهای خونین واعمال هرج و مرج طلبانه­ای در آنجا سازمان داده بود. مونسو، همچنین، آتش زیر خاکستر زایده­هاست، آتشی زیر خاکستر که در حال تکوین است و جامعه را شعله­ور خواهد ساخت. این ترس در شکل ارائه جنبش کارگری و رهبران آن نیز به چشم می­خورد که زولا کم و بیش صرفاً نزاع­ها و مبارزه­های (بسیار واقعی) آن را میان گرایشهای مختلف ترسیم می­کند و بیشتر اوقات دانشی جا نیفتاده را به آنها نسبت می­دهد. اما، او نیز به همراه آنها، و مانند معدنچیان، خود را به دست رؤیای جامعه­ی دادگستری می­سپارد. اتین، اگر چه جنایتکار فطری توصیف شده است ولی نهایتا قهرمانی واقعی و مبارزی انقلابی می­شود. بدین ترتیب، رمان به سوی آینده در حرکت است.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش.


1. Emile Zola 2. Montsou 3. Etienne Lantier 4. Gervaise Macquart 5. Lille 6. Voreux 7. aheu
8.Minotaure 9. Anzin 10. Deneulin 11. Henneveau 12. Gregoire 13. Commune
14. Montceau-les-Mines
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
سکه‌سازان/ آندره ژید


983_orig.jpg


سکه‌سازان [Journal des Faux-Monnayeurs]. اثری از آندره ژید (1) (1869-1951)، نویسنده فرانسوی، که در 1926 انتشار یافت. نویسنده قصد خود را در تقدیم‌نامه کتاب بدین‌سان آشکار می‌کند: «من این دفترمشقها و بررسیها را به دوستم ژاک دولاکرتل (2) و همه کسانی تقدیم می‌کنم که به مسائل مربوط به این حرفه ‌علاقه‌مند هستند.» دنباله آن از صلابت کمتری برخوردار است. ژید، در کارگاه، در حالی که پرده نقاشی را درگوشه‌ای نهاده است، با رنگها کار می‌کند. شخصیتها را از تابلو بیرون می‌کشد، از این کار لذت می‌برد و نگران است، آنها را هرطرف می‌چرخاند و در پی کشف جوهر، حرکات وخصلت یگانه آنهاست. ژید که در اینجا حتی‌الامکان کمتر رمان‌نویس است و نمی‌تواند مدت زیادی بازیی را ادامه دهد که در آن خود را کمتر از آنچه می‌آفریند واقعی تصور کند، طوری از شخصیتهای خود حرف می‌زند که گویی آنها را می‌شناسد و این برای آن است که بهتر بتواند آنها را به خود جلب کند. به نوعی از آنها تملق می‌گوید، سرجایشان قرار می‌دهد، امتحانشان می‌کند و خود را متقاعد می‌کند که واقعاً وجود دارند؛ خود را کنار می‌کشد تا بگذارد شخصیتهای رمان بهتر نفس بکشند. برای آنکه به آنها امکان دهد که خارج از قلمرو ذهنش عمل کنند، دوباره خلقشان می‌کند، سعی می‌کند که آنها را درک کند، حتی‌الامکان اظهار همدردی می‌کند تا آنها را از حجب و حیا و ملاحظات رازپوشی ناچیزشان برهاند. کمتر از هرچیز به ملاحظات روانشناختی توجه دارد. بیشتر کوشش می‌کند که نشان دهد تا اثبات کند. ژید این عالم جالب را که در آن هراخلاقی را مضحک می‌یابد ولی نمی‌تواند از آن فرار کند، عاشق شخصیتهایی است که خود خلق کرده است و در نتیجه نسبت به آنها احساس غیرت می‌کند. از این حیث می‌توان گفت که برای آنها بیش ازحد باهوش است و آنها این مطلب را احساس می‌کنند. او با آنها و همزمان با آنها می‌اندیشد. آزادی آنها آزادی اوست. کلمات «باید» «ضروری است» مدام از قلمش جاری است. ژید برای آنکه به عمق راز آنها پی ببرد، هرگونه کنجکاوی را به کنار می‌گذارد، خود را بی‌هدف به دست حوادث می‌سپارد. به قدری وحشت دارد از اینکه نتواند افکارش را که شاهد زنده آنهاست، از جسمی به جسم دیگر متبدل سازد. تعمداً از طرحهای اولیه خود عدول می‌کند، به ردیابی فشارهای می‌پردازد، باعث تمرد یا اطاعت شخصیتهای آفریده خود می‌شود. این کتاب کوچک یک بازی قایم‌موشک یا بهتر بگوییم بازی چشم‌بندی است. در اینجا نویسنده است که چشمانش را می‌بندد تا بگذارد شخصیتهایش بازی کنند و مخصوصاً آنها و خودش را فراموش کند: جسم آنها و چهره آنها و هرچیزی را که روح آنها را پنهان می‌کند فراموش کندچرا که میخواهد صدای آنها را بهتر بشنود. این جد و جهد جالب توجه است زیرا ژید هرچه بیشتر سعی می‌کند که نادیدنی یا نابینا باشد، بیشتر مشهود یا شایان توجه می‌شود. انسان گمان می‌کند که مشغول خواندن اثر لابرویر (3) است: «اولیویه (4) سخت مواظب بود تا از چیزی که نمی‌داند حرف نزند.» در مورد آخرین نکته دفتر دوم چه باید گفت: «اما در هرحال بهتر است که بگذارم تا خواننده هرطور که دلش می‌خواهد فکر کند- ولو مخالف من باشد.»
یادداشتهای روزانه سکه‌سازان یکی از باارزش‌ترین تجربه‌ها در زمینه تغییر قواعدی است که دیگر کهنه شده بود.


مرتضی کلانتریان. فرهنگ آثار. سروش.

1.Andre Gide 2.Jacques de Lacretelle 3.La Bruyere 4.Olivier
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
مائده‌های زمینی/ آندره ژید


1017_orig.jpg




مائده‌های زمینی [Les nourritures terrestres]این کتاب آندره ژید (1869-1951)(1)، نویسنده فرانسوی‌که در 1897 منتشر شد، بدون شک مشهورترین اثر این نویسنده است. دو قسمت از این کتاب، یعنی «سرود انار» و «منالک»(2)، قبلاً در مجلات منتشر شده بود. قسمت اول در مجله سانتور(3) و قسمت دوم در ارمیتاژ(4). با این همه، آندره‌ ژید در مقدمه چاپ 1927 نوشت که این کتاب مدت درازی ناشناخته مانده بود و در «مدت ده سال فقط پانصد نسخه از آن به فروش رفت». شاید نفوذ و تأثیر عجیبی که مائده‌های زمینی به مدت پنجاه سال، به خصوص در نسل جوان، داشت موجب تعجب گردد. این تأثیر بیشتر اخلاقی بود تا استحسانی. اگر در بسیاری از نویسندگان فرانسوی،‌ از مونترلان(5) گرفته تا آلبرکامو(6)، اثری از مائده‌های زمینی می‌یابیم،‌ شکی نیست که این تأثیر،‌ به علت این که مائده‌های زمینی کتاب شبانه‌روزی چندین نسل جوان بوده است، غالباً‌باطنی و شخصی جلوه می‌کند.
چنین پیداست که تأثیر مورد بحث با رعایت مو به موی دستوری که "ژید" ‌در پایان کتاب ‌ به خواننده مطلوب خود می‌دهد، صورت گرفته باشد: «ناتانائل(7)، اکنون کتاب مرا دور بینداز، از آن رها شو، مرا ترک کن.» مائده‌های زمینی که مرکب از هشت کتاب و مقدمه‌ای کوتاه و یک سرود و یک تخلص است،‌ اثری آموزشی شمرده می‌شود که "ژید" در آن، نه تنها ترک کتاب خود را به خواننده توصیه می‌کند، بلکه به او می‌آموزد که خود را نیز ترک کند و گریبان خود را از قید برخی دستورهای فکری رها سازد تا هم جهان و هم خویشتن را، در پرتو تجربیات و نوعی شهود شخصی بهتر بشناسد: «ای کاش کتاب من به تو بیاموزد که به خویشتن بیشتر توجه کنی.... بعد همه چیز را بیشتر از خودت دوست می‌داری.»
در کتاب "ژید" جوانی را مخاطب قرار می‌دهد که « هنوز ملاقاتش نکرده است». به تقلید از تورات، او را ناتانائل می‌نامدپس برای او استادی می‌آفریند که او را "منالک" می‌نامد. اما این خود "ژید" است که قهرمان اصلی کتاب است. اگر "ژید" ترجیح داده است که به کتاب خود شکلی شاعرانه و تغزلی بدهد از بقیه آثار وی، که در همان تاریخ انتشار مائده‌های زمینی یا سالهای پس از آن منتشر شده‌اند، معلوم می‌شود که او همه اندیشه‌های خود را در این کتاب تخیلی جا داده است. روزنوشت‌های شخصی "ژید" در شرح حال خودش با عنوان "اگر دانه نمیرد" و آثار دیگری همچون "مخالف اخلاق"، "آمینتاس" ‌همه شامل بخشهایی از "مائده‌های زمینی" هستند.
‌ آنچه به این کتاب، ارزشی انسانی می‌دهد‌ همین اتخاذ موضع شخصی و صمیمیت نیمه آشکاری است که از خلال سبکی فاضلانه به چشم میخورد. بی‌شک هنگامی که "ژید" در همان مقدمه سال 1927 می‌گفت در این کتاب نباید نوعی «تقدیس» امیال و غرایز دید بلکه باید آن را «مدحی از تعلق ناپذیری» دانست،‌ حق داشت.
جا دارد جمله‌های مشهوری از قبیل :« ناتانائل، شور و شوق را به تو خواهم آموخت» یا «بکوش تا اهمیت در نگاه تو باشد تا در آن چیزی که می‌نگری» یا «ناتانائل همدلی نه، عشق!» را به خاطر بیاوریم و بدین گونه، دریابیم که "ژید" همواره بر ضرورت کوشش شخصی و متعهد ساختن کامل خویشتن تکیه می‌کند. شیفتگی آغشته به اندیشه‌های وحدت وجودی که در این کتاب به چشم می‌خورد‌ خالی از تعلق‌ناپذیری و عاری از ترک هرگونه تن‌آسانی مادی و یا فکری، ‌ نیست. اگر بخواهیم مقام نخست را به تجربیات شخصی "ژید" بدهیم باید اول از تأثیر "نیچه" و "گوته" سخن بگوییم و سپس،‌ نوعی تمایل به شرق را در اشعاری که به شکل غزل یا قصیده در متن مائده‌ها جا داده شده‌اند،‌ نمی‌توانیم نادیده بگیریم. لکن برای فهم کامل این کتاب باید متنهای مهم تورات (از قبیل غزل غزلهای سلیمان، جامعه کتاب‌) و بسیاری از بخشهای انجیل که کودکی "ژید" از آنها تغذیه شده است را به یاد داشته باشیم.
باید مد نظر داشت که قبل از هر چیز مائده‌های زمینی اثر نویسنده‌ای متخصص در معارف متقدم یونان و روم است به معنایی که قرن شانزدهم در برخی از واکنشهای خدانشناسانه به این کلمه داده بود.
باید یادآوری کنیم که ژید در معرفی مجدد کتاب خود به خوانندگان، در مقدمه سال 1927، حدود مائده‌های زمینی را مشخص کرد و با این کار قصد داشت ‌ با قرار دادن کتاب در موقعیت خود و توجیه دقیق‌تر آن از اهمیتش بکاهد.
نباید فراموش کرد که مائده‌های زمینی در حقیقت، اثر کسی است که دوره نقاهت را می‌گذرانده و در عصری نوشته شده است که‌«ادبیات به سختی حالت تصنعی به خود گرفته بود و بوی ماندگی می‌داد». و ژید درست در همان زمانی که این کتاب را می‌نوشت، آزادیی را که کتابش مطالبه می‌کند، از دست داده بود.
ژید، در این مقدمه، به خصوص اصرار دارد که مبادا او را در این اثر محبوس کنند، زیرا مدت مدیدی است که خودش از آن جدا شده است. این کتاب، در دوران نویسندگی او مرحله‌ای و لحظه‌ای بیش نیست. این توضیح ژید که اندکی از «موفقیت دیر به دست آمده ولی درخشان مائده‌ها» به هراس افتاده بود و از تفسیرهای کم و بیش خارج از اندازه‌ای که از آن می‌شد دچار شگفتی شده بود، کاملاً در شأن وی بود و وسواس و نگرانی وجدانی مفرط او را در قبال مسئولیت نویسنده و رهبری فکری نشان می‌دهد.
.
· سی و هشت سال بعد،‌ یعنی در 1935، ژید به نوشتن مائده‌های تازه [ Les Nouvelles nouritures] پرداخت که بعداً جزو مائده‌های زمینی به چاپ رسید. مائده‌های تازه کار مرد پا به کهنسالی گذاشته‌ای است و حاکی است از همه حسرت و آرزویی که ممکن است در قبال «شور و شوق» وجود داشته باشد. لکن،‌ کنجکاوی و عطش چیزهایی تازه،‌ و اشتهای شناختن به هیچ رو کاستی نپذیرفته است. در این کتاب عصیان علیه عقل‌گرایی،‌ جستجوی طرز زندگی،‌ بیان خودجوش اندیشه‌ها، دعوت به آزاد بودن،‌ همراه با میل مفرط به خوشبختی مردم است.
· آزمایشی که ژید در این دوره با کمونیسم داشت – و منجر به مسافرت به اتحاد جماهیر شوروی شد بی‌شک عاری از میل جهانی بودن ژید نیست. «رفیق، زندگی را آنچنان که دیگران به تو پیشنهاد می‌کنند نپذیر... از روزی که به فهم این نکته آغاز کنی که مسئول همه بدیهای زندگی خدا نیست بلکه مردمان‌اند،‌ دیگر از بدیها سهمی نخواهی داشت.» جملگی آثار ژید بیش از آن در این طریق رهسپار است که بتوان این جمله مائده‌های تازه را از آن جدا ساخت. از این گذشته، مائده‌های تازه به هیچ‌رو وحدت و یکپارچگی مائده‌های قدیمی را ندارد. گویی از این پس طنز بر شور و شوق چیره شده است.

سیروس ذکاء. فرهنگ آثار. سروش.

1.Andre Gide 2.Menalque 3.Le Centaure 4.L''''Eemitage 5.Montherlant 6.A. Camus 7.Nathanae

 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
دخمه ­های واتیکان/ آندره ژید



721_orig.jpg



دخمه­های واتیکان[Les Caves du Vatican]. رمانی از آندره ژید (1)(1869-1951)، نویسنده­ی فرانسوی، که در 1914 منتشر گردید. شهرت این کتاب بیشتر مدیون یکی از شخصیت­های آن به نام لافکادیو(2) است که قهرمان «عمل بیهوده» است. داستان به پنج فصل بلند تقسیم شده است. در دو فصل اول، شاهد اختلاف بین آنتیم آرمان دوبوا(3)، زیست شناس متفنن و بی دین با باجناقش کنت ژولیوس دو بارالیول(4)، رمان نویس بازاری و کاتولیک متعصب، هستیم که نامزد انتخاب شدن به عضویت فرهنگستان است. پس از ایمان آوردن ناگهانی آنتیم، ژولیوس که از رم به پاریس برگشته است، از سوی پدر پیر و محتضر خود، مأمور می­شود که درجستجوی جوان نوزده­ساله­ی اهل رومانی به نام لافکادیو ولوئیکی(5) برآید. مرد بحث از توجهی که به او می­کنند کنجکاو می­شود، و عاقبت می­فهمد که کنت ژوست آژنور(6) دوبار الیول پدر اوست. با پیرمرد علیل گفتگویی تأثر انگیز انجام می­دهد و، در نتیجه، وارث قسمتی از ثروت کلان وی می­شود. طی همان روز، لافکادیو بر حسب تصادف، کاری قهرمانی برای نجات کسی انجام می­دهد که باعث آشنایی وی با ژنویو(7)، دختر بزرگ ژولیوس، می­شود. در فصل سوم، در ایالت گاسکونی(8) در شهر پو(9) هستیم که گروهی تبهکار بین المللی در آنجا فعالیت می­کند. این گروه شایع کرده­اند که پاپ قربانی دسیسه­ی تنفرانگیز لژهای فراماسونی شده است و در دخمه­های واتیکان یا، بهتر بگوییم، در دخمه­های قصر سنت آنژ(10) زندانی شده است و جای او را کسی که بسیار شبیه اوست اشغال کرده است: اشخاص ساده لوح و خوش باور بسیاری، این دروغ شگفت انگیز را باور کرده­اند. یکی از مأموران این گروه پروتوس(11) ماجراجوست که نام حقیقی­اش بر هیچ کس معلوم نیست. او همشاگردی دبیرستانی لافکادیو است. پروتوس نفوذ ناسالمی در روح و فکر لافکادیو دارد و حتی دوست دختر خود را به نام کارولا(12) برای او به ارث گذاشته است. باجناق دیگر ژولیوس، به نام آمده فلوریسوار (13) مانند سرباز جنگهای صلیبی، شهر پو را برای رفتن به رم و کمک به پاپ ترک می­کند. مرد بینوا به مهمانخانه­ی بدنامی کشیده می­شود و در آنجا، در حالی که کاملاً از کرده­ی خود پشیمان است، تحت تأثیر طنازی کارولا واقع می­شود. کارولا به او علاقه­مند می­شود و می­خواهد از او حمایت کند، ولی پروتوس، از ترس اینکه با وجود ساده­لوحی­اش، به این دروغ بسیار آشکار پی ببرد، با فریبکاری مراقب اوست. این وضع ممکن بود، چنان چه آمده یک روز در خط آهن بین رم و ناپل کشته نمی­شد، خیلی طول بکشد. او قربانی جنایت «بیهوده» لافکادیو می­شود. لافکادیو، به سبب ولادت نامشروع خود و نیز به علت تربیت نابسامانی که داشته است، آماده­ی پذیرش هر گونه عصیانی است و سرانجام، از «عمل بیهوده» برای خود مکتب عرفانی وحشتناکی ساخته است. همان طور که چندی پیش در پاریس، زیر نگاه ژنویو، تسلیم میل خود به عملیات قهرمانی شده بود، اینک نیز با همان بی قیدی تسلیم وسوسه­ی جنایت می­شود، ولی بلافاصله درعمل خود زندانی می­شود، زیر پروتوس، در حال تعقیب ، او را دیده است که مرد بدبخت را از در قطار به بیرون هل داده و اکنون با علایمی اسرار آمیز او را دچار اضطراب ساخته است. سرانجام، پروتوس به لافکادیو می­گوید که برای نجات خود یک راه بیشتر در پیش ندارد و آن عبور به «آن طرف» و شریک جرم او شدن است.
لافکادیو، وحشت­زده این پیشنهاد را رد می­کند.
در خلال این مدت، مرگ آمده، حوادثی نامنتظر به وجود آورده است: ژولیوس دو بارالیول، که تحت تأثیر برادر اهریمنی خود دچار بحران وجدانی خطرناکی شده، به سبب او به داشتن ایمان استوارتری برانگیخته شده است. ولی آنتیم، بر خلاف او، در این ماجرا جز فرصتی برای اینکه ایمان آوردن خود را تکذیب کند و به عقاید قبلی خود برگردد نمی­بیند. کارولا، به گمان اینکه پروتوس قاتل آمده است، دچار وحشت می­شود و پروتوس بلافاصله به اتهام دو قتل توقیف می­شود. لافکادیو از این خبر منقلب و دچار تشویشی عمیق می­گردد: او خیال کرده بود که فقط بازی می­کند، اما اکنون با هراس پی می­برد که موضوع جدی­تر از آن است که او گمان کرده بود. حالا که آمده­ی بینوا مرده است، در وجدان لافکادیو تمام ارزش انسانی خود را بازیافته و او را دچار شکنجه­ای تحمل ناپذیر ساخته است. به علاوه، لافکادیو، با صداقت و وفاداری خود، حس می­کند که در زندان گذاشتن پروتوس عملی نفرت انگیز و نادرست است، ولی از معرفی خود هراس دارد و دچار شرمساری است. ژولیوس هنگامی که لافکادیو راز خود را نزد او فاش می­سازد، فقط می­تواند یک راه به او نشان دهد و آن اینست که به ایمان و مذهب روی آورد. همان شب، ژنویو عشق و شفقت واضطرابش را به لافکادیو اظهار می­کند و این موضوع، بی تصمیمی و تردید لافکادیو را شکنجه آورتر می­کند.
بیهوده است که در این کتاب به جستجوی «واقعیت» برآییم که به عقیده­ی برخی در رمان نویسی ضرورت دارد. خود نویسنده این کتاب را یک «سوتی»(14) [نوعی نمایشنامه کمدی هجایی که بازی کنان آن لباس­های مضحک می­پوشند و نماینده­ی مردمانی احمق­»اند که کنایه از مردم زمانه است] نامیده است. بنابراین؛ غیرمنطقی و استثنایی بودن در اینجا قاعده­ محسوب می­شود. این اثر در واقع نوعی هجو نامه و حکایت سرگرم کننده به معنی وسیع کلمه است که در آن نتایجی که ممکن است برخی از آرمان­های کلی، اندیشه­های جزمی و اعتقادات و فرضیات اواخر قرن نوزدهم میلادی در زندگی عملی داشته باشد، با روشن­بینی خیره کننده و طنزی ظریف، و به خصوص با فقدان مسرت انگیز هر گونه پیش داوری، مورد مطالعه و پی­گیری قرار گرفته است. نوعی خشکی در نمایش حوادث لطمه­ای به این کتاب وارد نیاورده است، زیرا خشکی قاعده­ی این گونه آثار است؛ به همین جهت این اثر بیان کامل خود را در سبکی می­یابد، با صلابتی کلاسیک، آمیخته به طنز و همراه با هوشمندی کاملی که زندگی و جنبش فوق­العاده­ای به هر یک از صفحات کتاب می­بخشد. خود ژید نمایشنامه­ای بسیار گیرا و جالب توجه از این کتاب ساخته است که در 1951 انتشار یافت و در تماشاخانه­ها به روی صحنه آمد.
سیروس ذکاء. فرهنگ آثار. سروش.
1. Andre Gede
2.Lafcadio
3. Anthime-Armand Dubois
4. Julius de Baraglioul
5. Wluiki
6. Juste Agenor
7. Genevieve
8. Gascogne
9. Pau
10. Saint_Ange
11. Protos
12. Carola
13. Amedee Fleurissoire
14.Sotie
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
دَرِ تنگ/ آندره ژید


709_orig.jpg



دَرِ تنگ [La Porte etroite]. رمانی است به قلم آندره ژید (1) (1869-1951)، نویسنده فرانسوی، که در 1909 انتشار یافت. سرگذشتی آغشته به صفایی دلنشین و احساسی عمیق، و تقریباً اعتراف‌نامه ژروم‌ (2)، قهرمان داستان است. وی که پدرش را در اوان کودکی از دست داده است، تحت سرپرستی مهرآمیز مادر خود و زن سالخورده‌ای که دوست خانواده است، بزرگ می‌شود. انس و الفت لطیفی به دو دختر دایی بوکولن (3)، پیوندش می‌دهد و عشق مفرطی در دل او نسبت به دختر دایی بزرگتر، آلیسا (4)، برانگیخته می‌شود. محیط دلپذیر خانوادگی، که بسیار بسته و سخت پارسایانه است، به سبب فرار فضیحت‌بار مادام بوکولن، زیر و رو می‌شود. آلیسا از این واقعه بیشتر از دیگران غمگین می‌شود و احساسات مذهبی‌اش از آن لحظه شدت خاصی پیدا می‌کند. روحش به پناه بردن به روحانیتی منقطع از جهان، متمایل می‌شود. ژروم عاشق، با سایه‌ای از اضطراب، وی را در این فضای لطیف دنبال می‌کند. اگرچه آلیسا پسرعمه‌اش را با تمام وجود دوست می‌دارد و در مطالعه‌ها پا به پای او می‌رود و با صفا و خلوصی ژرف با وی زندگی می‌کند، ژروم، با درد و غمی خاموش، چنین می‌پندارد که دختر از وصلت با وی سر باز می‌زند. مداخله دوست دوران کودکی‌اش آبل (5) (پسر کشیش وونیه (6))، که جوان را به گرفتن قول صریحی از آلیسا سوق می‌دهد، بحران دردناکی پدید می‌آورد. آبل چنین می‌پندارد که ژولیت‌ (7)، خواهر کوچک آلیسا، دوستش می‌دارد؛ در صورتی که ژولیت نیز نشان می‌دهد که دلبسته ژروم است. آلیسا این امر را بهانه‌ای برای فداکاری و ازخودگذشتگی می‌سازد. اما، حتی چندی بعد هم که ژولیت شفا می‌یابد و از راه تسلیم و رضا همسر آرام و آسوده باغبانی می‌شود و مادر خوشبخت خانواده‌ای است، در برابر عشق خود مقاومت می‌کند. با آن حال روحی که پیدا کرده است در خود فرو می‌رود و به قول خودش، در آن حالت روحی، خویشتن را از لحاظ روحانی چندان به محبوبش نزدیک می‌بیند که می‌تواند از حضور جسمانی او چشم بپوشد. ژروم از خودگذشتگی وی را حدس زده است و از آن سخت غمگین است. اما او هم با همین اندیشه‌ها بزرگ شده است و قدرت بیرون آوردن آلیسا را از این راه ندارد. دختر، که از درد درون رو به تحلیل نهاده است، می‌میرد. نامه‌هایش که در خلال سرگذشت آورده شده است، و چندصفحه‌ای از یادداشتهای خصوصی‌اش که جوان پیدا کرده است، نشان می‌دهد که گرفتار چه شکنجه درونی‌ای بوده است. «خدایا! بگذار تا من و ژروم با هم و به وسیله یکدیگر به سوی تو پیش برویم و در سراسر زندگی چون دو زایری راه بپیماییم که گاهی یکی به دیگری می‌گوید: برادر اگر خسته‌ای به من تکیه بده و دیگری جواب می‌دهد تو را در کنار خویش دیدن بس است. اما نه، راهی که تو نشان می‌دهی، راهی تنگ است، چندان تنگ که دو نفر نمی‌توانند کنار هم در آن راه بروند.» در این سرگذشت محکومیت افراط غیرانسانی در رعایت اخلاق مبتنی بر قشری مذهبی را به سهولت می‌توان دید. اما ژید، در اینجا به عنوان نویسنده از تعصب احتراز می‌کند. در واقع، «این فرار به سوی والایی» را محترم می‌داند و در عین حال، خشونت و قساوت غیرانسانی آن را خاطرنشان می‌کند. نباید فراموش کرد که محور این فاجعه، فاجعه تأثربار ژروم است که نه توانایی دارد که در فضیلت دشوار آلیسا با او برابری کند، و نه توانایی دارد که به شیوه روزگار نوجوانی آبل ووتیه، آلیسا را به سوی خود جلب کند؛ یعنی هنگامیکه راه خود را با انتشار کتاب بسیار فضاحت‌باری با عنوان «گستاخیها» «انتخاب» کرده بود. موضوع این سرگذشت، به آن گونه‌ای که در خاطرات دیگر ژید (اگر دانه نمیرد) دیده می‌شود، تا اندازه زیادی حسب حال خود نویسنده است. نویسنده همه معلومات این درام خیالی را از محیط نوجوانی خودش گرفته است و این موضوعها را با قلمی به غایت ظریف و یا بی‌طرفی سخت‌گیرانه‌ای شرح می‌دهد. از هرگونه داوری خودداری می‌کند و به این اکتفا می‌کند که ارزش مثالی و جنبه انسانی سرگذشت را روشن کند. سبک ژید در این سرگذشت، بسیار روشن و بی‌آرایه است؛ بی‌گمان می‌توان این اثر را کاملترین و کلاسیک‌ترین سرگذشت ژید به شمار آورد.

عبدالله توکل. فرهنگ آثار. سروش.

1.Andre Gide 2.Jerome 3.Bucolin 4.Alissa 5.Abel 6.Vautier 7.Juliette
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
همه نام‌ها/ ژوزه ساراماگو

3649_orig.jpg


"همه نام‌ها"، داستان آقا ژوزه است، منشی بایگانی کل. و این یعنی کسی که بیشترین کار را می کند و البته پایین ترین حقوق را هم می گیرد.
آقا ژوزه، به عنوان یک تفریح سالم، شب ها برگه های ثبت احوال شخصیت های مهم شهر را از بایگانی کش می رود و از آنها رونویسی می کند. شبی بر حسب اتفاق، برگه مشخصات زنی ناشناس را هم از بایگانی بر می دارد. وقتی مشخصات زن را می بیند ناگهان به این فکر می افتد که باید زن را پیدا کند. بالاخره پس از گذشتن 250 صفحه از کتاب، می فهمد که زن خودکشی کرده و قبرش را پیدا میکند. آقا ژوزه شبی را تا صبح بر قبر زن می گذراند. صبح، چوپانی که گوسفند هایش را در قبرستان می چراند، فاش می کند که همیشه سنگ گور های این قطعه را عوض می کند تا خود کشی کرده ها، لااقل در گور خود از دست زنده ها آسایش داشته باشند.
"همه نام‌ها" و "کوری" مثل دره و قله یک کوه هستند. دنیای تاریک و بی‌رحم کورها در "کوری"، چنان ماندگار است که خواننده را تا چند وقت به این فکر وا می‌دارد که اگر آدم‌های دور و برش کور بشوند، با او چه رفتاری خواهند کرد. اما درست در نقطه‌ی مقابل، اگر تا صفحات پایانی "همه نام‌ها" از خود بپرسید که ساراماگو چه می‌خواسته بگوید، احتمالا جواب مناسبی پیدا نخواهید کرد.
مترجم کتاب معتقد است که "همه نام‌ها" تقلیدی است از کتاب "کمدی الهی" اثر "دانته". این شباهت مربوط است به فصل گورستان رفتن آقا ژوزه که تقریبا 10 صفحه از 300 صفحه کتاب را به خود اختصاص داده است. شاید ساراماگو تمام تلاشش را کرده که "همه نام‌ها" یک رمان فلسفی از آب در بیاید. و البته تاریخ پر است از تلاش‌های بی‌ثمر.
بیشتر صفحات کتاب را خیلی سریع گذراندم و البته این سرعت، نه ضربه‌ای به سیر مطالعه کتاب زد، نه آه و افسوسی از طرف من را موجب شد. با این حال از جمله و شاید تنها بخش زیبای کتاب، پاراگراف‌های گفتگو است.
پاراگراف‌هایی که بدون علایم کمک‌کننده‌ی دستوری و بدون مشخص کردن شخص گوینده نوشته شده‌اند. این سبک نوشتن گفتگوها، حکم امضای ساراماگو را دارد و امثال آن در کوری هم زیاد دیده می‌شود. با وجود عدم کشش داستان، لذت خواندن این گفتگوهای معماگونه، خواننده را تا آخر داستان می‌کشاند.
 

loser

کاربر ويژه
ما در عکس زیر باران گم شده بودیم

86.jpg
این کتاب که به قول خود نویسنده یه کتاب جنگ زده است - به منایی که در ابتدای کتاب بهش اشاره می کنه- در واقع مجموعه نامه هایی است که گاها بسیار زیبا و در حد شاهکار می ره و در جاهایی بسیار سطحی به نکته های بزرگ نگاه می کنه . اما در نهایت کتابی هست که در خاطره هاتون همیشه ازش یاد می کنین و در موقع خوندن کمی از داستان ها و روایت های این روزهای کتاب ها و فیلم ها فاصله می گیرید .
 

loser

کاربر ويژه
به خدای ناشناخته

thumb_cqkuktvg.jpg
جان اشتاین بک

رمانی زیبا که بارها ارزش خوندن داره
خیلی ها جان اشتاین بک رو با موش ها و آدم ها می شناسن چون این کتاب تو ایران دیگه چاپ نمی شه . این کتاب و بخونین تا اشتاین بک رو از این به بعد با این کتاب بشناسین
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
فرزند پنجم

6218936.jpg

نویسنده : دوریس می لسینگ (1919 ایران- ملیت بریتانیایی)
مترجم : مهدی غبرائی
نشر : ثالث
167 صفحه

دیوید و هریت زن و شوهر جوانی که در یک مهمانی با هم آشنا شده اند با تلاش زیاد موفق به خرید خانه ای بزرگ در حومه شهر لندن می شوند. آنها تصمیم دارند که صاحب 8 بچه شوند. (با وجود مخالفت سایرین) خانه بزرگ آنها در هر تعطیلی مملو از جمعی از دوستان و فامیل است. این دو در 6 سال اول زندگیشان صاحب 4 بچه سالم و زیبا می شوند و زمانی که تصمیم می گیرند که فاصله بچه دار شدنشان را کمی به تاخیر بیاندازند مهمان ناخوانده ای وارد زندگیشان می شود. با ورود بن به عنوان فرزند پنجم که از همان دوران جنینی غیر عادی است آرامش و آسایش این خانواده دستخوش تغییرات بزرگی می شود...
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
دو دنیا

9644481976.jpg

نویسنده : گلی ترقی (1318 تهران)
انتشارات : نیلوفر
215 صفحه

کتاب با 7 داستان کوتاه شکل گرفته است:

اولین روز : نویسنده از حال و گذشته اش می گوید. او اکنون در بیمارستان روانی در حومه پاریس بستری است.دکتر به او پیشنهاد کرده که خاطراتش را بنویسد.
خانم ها : بر میگردد به زمان کودکی. از دو خواهری که مهمانشان بودند می گوید. خانم گرگه که آدم رک گویی ست و خانم ناز که ادای مسلمان واقعی را در می آورد.
آن سوی دیوار : باز هم از دوره کودکی خود می گوید. زمانی که در یک محله کثیف و در خانه یکی از فامیلهایشان به کلاس پیانو می رفته او از خانواده ای ثروتمند است.
گل های شیراز : باز هم دوره کودکی. در زمانی که به کلاس رقص می رفته و با دوستانش به دوچرخه سواری می رفت.
فرشته ها : در پاریس. چند سال بعد از نقلاب. روایت زندگی دوستش آتش افروز و آقای "ر".
پدر : خاطراتی را از پدرش بازگو می کند. چگئنگی خرید خانه توسط پدر در شمیران، مریض پدر و فوتش.
آخرین روز : و بالاخره خروج از بیمارستن و راهی خانه شدن


کتاب خیلی خوبی بود. داستانها را خیلی گرم و صمیمی تعریف کرده و نثرش هم فوق العاده روان بود.
ظاهرا خانم ترقی کتابی با نان خاطره های 1پراکنده داند که این کتاب یک جورایی جلد دومش هست. به نظر من خانم ترقی می توانستند این کتاب رو نه به عنوان یک مجموعه داستان، که به صورت یک رمان در آورند.
توضیح دیگه این که دو داستان گل های شیراز و ان سوی دیوار در دوره سوم جایزه هوشنگ گلشیری به عنوان داستان های برگزیده انتخاب شدند .

جملاتی از کتاب :
"موسیقی یک جور عبادت است. آدم را یک جور به خدا نزدیک می کند."

"بعضی زخمها هستند که جوش نمی خورند. مزمن می شوند و با گذشت زمان عمیق تر می شوند."

"چگونه می شود غریبه ای را دوست داشت و همراه او به سوی سرنوشتی ناشناخته رفت ؟"
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
فرانی و زویی
(Franny and Zooey)

franny_and_zooey.jpg
b9abcf5ac1875b178074c681fc5666254.jpg

نویسنده : جی. دی. سلینجر (1919 - 2010 آمریکا)
مترجم : میلاد ذکریا
نشر : مرکز
185 صفحه

خانواده 9 نفره گلس که از 7 فرزند به همراه پدر و مادرشان تشکیل شده اند همگی فرزندانی باهوش و زیبا هستند که چندین سال متوالی برنامه رادیویی با نام بچه های حاضر جواب را در آمریکا اجرا می کرده اند. فرانی و زویی، پسر ودختری که دوتا از این هفت نفر هستند. کتاب از دو قسمت شکل گرفته. در قسمت نخست کتاب شاهد گفتگوی بین فرانی با دوست پسرش - لین - هستیم که لین متوجه دگرگونی عجیبی در فرانی می شود. در قسمت دوم با زویی نیز آشنا می شویم که این داستن تا پایان در خانه خانواده گلس و همراه با فرانی و زویی و مادرشان بسی و خاطراتی از بچه های دیگر خانواده ادامه پیدا می کند. اما خط سیر اصلی داستان در مورد فرانی است که به فلسفه شرق علاقه زیادی دارد و مطالعه زیادی در مورد آن انجام داده است. و با خواندن کتابی جدید دچار یک نوع تناقض شدید روحی معنوی در دانسته های خود می شود....
سیمور برادر بزرگتر نیز چند سالی است که خودکشی کرده است. (داستان روزی رویایی برای موز ماهی در مورد همین خودکشی است) بچه ها از سیمور تاثیر زیادی گرفته اند..

خیلی خوب بود. یعنی فوق العاده قوی نوشته شده بود. راستش اصلا انتظار نداشتم که کتابی از سلینجر بخوانم که با فلسفه شرق، معنویات و مسیح در ارتباط باشه. برام جالب بود. تنها نکته ضعف این کتاب به نظرم ترجمه نه چندان خوبش بود که بعضی جاها اذیت می کرد. شنیدم امید نیک فرجام هم این کتاب رو ترجمه کرده با توجه به ترجمه خوبی که قبلا از آقای نیک فرجام دیدم فکر کنم بهتر باشه که اون ترجمه را بخوانید. که توسط انتشارت نیلا چاپ شده است.
و اینکه داریوش مهرجویی فیلم پری را بر اساس داستان این کتاب ساخته است.

جمله ای کتاب :
"هر اعتراضی هر چه قدر که بلیغ باشد، تنها تا جایی خوب است که کاربرد داشته باشد."
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
سرگذشت یک غریق

(Racconto di un naufrago)


9788852013164.jpg


نویسنده : گابریل گارسیا مارکز (1928 کلمبیا)
مترجم : رضا قیصریه
انتشارات : نیلوفر
146 صفحه

در سال 1955 رزمناو کالداس از نیروی دریایی کلمبیا بر اثر توفان در دریای کارائیب غرق شده و همگی هشت سرنشین آن مفقود می شوند. بعد از چند روز جستجو هیچ کدام از ملوانان پیدا نمی شوند بنابراین مرگ ملوانان مفقود شده را رسما اعلام می کنند. ولی ده روز بعد از واقعه یکی از آنها به نام لوئیس آلخاندرو ولاسکو در حال مرگ در ساحل شمال کلمبیا پیدا می شود. او بعد از تعریف کردن اتفاقاتی که در دریا برایش افتاده بود به یک قهرمان تبدیل می شود. مارک بعد از مصاحبه ای که با او ترتیب می دهد و آن را در روزنامه ال اسپکتادور بوگوتا منتشر می کند سپس کتابی از این خاطره ارائه می دهد.
1310577789.jpg

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
سرگذشت یک یوگی
(Autobiography of a yogi)


BKSRPYAutobiographyOfYogi200.jpg
12688.jpg


نویسنده : پاراهامسا یوگاناندا (1893-1952 هندوستان)
مترجم : گیتی خوشدل
نشر : پیکان
605 صفحه
کتاب سرگذشت پاراهامسا یوگاناندا، یکی از بزرگترین یوگی های سرزمین هند است که توسط خودش نوشته شده است. نام اصلی اش موکوندا لعل گوش بوده که در سال 1893 در گوراکپور هند به دنیا آمده است. او در این کتاب به شرح حوادث و معجزاتی می پردازد که در طی سالهای عمرش مشاهده کرده و یا از استادانش شنیده است. پدر و مادرش از شاگردان لاهیری ماهاسایا که از یوگی های بزرگ هند بوده می باشند. او زمانی که پسر بچه ای بود مادرش را از دست می دهد. مادر در هنگام مرگ از زبان استادش از یوگی شدن پسرش موکوندا خبر می دهد. موکوندا در همان زمان می خواهد با فرار به هیمالیا استادی برای خود پیدا کند که توسط برادر بزرگترش به خانه باز گرداننده می شود. اما خیلی زود او در یکی از شهرهای نزدیک کلکته استادش را که در مراقبه می دیده است پیدا می کند. او در سال 1915 توسط استادش به نظام رهبانیت می پیوندد (راهب می شود) و استاد نام او را به یوگاناندا تغییر می دهد. یوگاناندا با دایر کردن آموزشگاهی به آموزش یوگا می پردازد. او در سال 1920 مامور می شود تا به آمریکا رفته و یوگی را از غرب به شرق گسترش دهد. او 15 سال موفقیت آمیز را در آمریکا می گذراند و در سال 1935 به هند باز می گردد. در همین سال از سوی استادش لقب پاراهامسا به وی اعطا می شود. بعد از چند ماه او به آمریکا باز می گردد و در سال 1952 بعد از اتمام سخنرانی اش در کالیفرنیا چشم از جهان بسته و به مرحله ی "ماهاسامدهی" یعنی آرامش بزرگ می رسد. نکته جالب اینکه جسمش بعد از مرگ تا مدتها بدون اینکه به مرحله ی فساد و زوال برسد در گورستانی نگهداری می شود. شری یوکتشوار استاد پاراهامسا است که از او به عنوان استاد حکمت نام می برند. لاهیری ماهاسایا، استاد یوکتشوار بوده که از او نیز به عنوان استاد یوگا (اتصال) نام می برده ند. همچنین باباجی استاد لاهیری را استاد کبیر نامیده اند که چند صد سال عمر دارد و در دامنه کوه هیمالیا زندگی می کند.
واژه یوگا از ریشه سانسکریت "یوج" به معنای پیوستن و اتحاد و اتصال است. یوگی نیز شخصی است که با یوگا برای مراقبه با پروردگار می پردازد. در کتاب بهاوادگیتا که برای تعلیم یوگا به کار می رود آیین کریا یوگا وجود دارد که همان آیین "آتش راستین" است.

مهاتما همه ی ادیان جهان را مطالعه کرده است و می گوید: به همه ی کتاب های آسمانی اعتقاد دارم به همه ی استادان احترام می گذارم... بهتر است هر کس به حقایق نهفته در دین و آیین خویش پی ببرد زیرا بنیاد همه ادیان یگانه و دگرگونی ناپذیر است.

عالی بود. در زمینه عرفان به نّظرم یکی از بهترین و پر سود ترین کتابهایی است که تا بحال خوانده بودم. کتاب رو به پیشنهاد دوستی خواندم و از این پیشنهادش بسیار ممنونم.
جملاتی از کتاب :
"مادامی که به رایگان هوای این کره را تنفس می کنید موظف هستید شادمانه خدمت کنید"

"هیچ وقت به شیوه ای آمرانه کسی را از کاری باز ندار"


"چون روزه دارید مانند ریاکاران ترشرو مباشید"
"همه ی بیماریهای انسان ناشی از تخلف از قوانین کیهانی است. "

"یوگی کسی است که یکی از فنون علمی را به منظور وصول به حق به کار می بندد. یوگی تمرین های معنوی کاملا آزمون شده ای را در پیش می گیرد."

"جسم انسان همچون باتری است که با استفاده از اراده خود می توان آن را شارژ کرد"

"کلمه یا اوم (Aum) همان آوای ربانی آبهای بسیار است. تموج نور به عنوان تنها ماده متشکله آفرینش."

"همه چیز این جهان مثل شن و شکر دارای منش های متفاوت است. مانند مورچه های فرزانه باش که فقط شکر را برمیدارند و شن را بر جای خود می نهند"


 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
اژدهاکشان

1988602.jpg


نویسنده : یوسف علیخانی (1354 میلک از توابع الموت قزوین)
نشر : آموت
172 صفحه

کتاب مجموعه 15 داستانی کوتاه است. داستان ها در روستایی به نام میلک اتفاق می افتد. البته داستانها به نظر توهمی هستند. تمامی داستانها به زبان محلی نوشته شده اند (به عبارتی مربوط به ادبیات بومی است).
کتاب برنده جایزه ادبی جلال آل احمد و نامزد جایزه هوشنگ گلشیری شده است. با این که این کتاب مورد تحسین چند تا ازنویسنده های برجسته کشور و منتقدین قرار گرفته است اما چنگی به دل نمی زنه و من اصلا خوشم نیومد. با آقای علیخانی در نمایشگاه بین المللی کتاب آشنا شدم و سه گانه ایشون رو گرفتم و این اولین کتاب از اون سه گانه است. امیدورم از بقیه کتابا خوشم بیاد.
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
5.jpg


نام نویسنده: جی.پی. واسوانی
نام مترجم: فریبا مقدم

کتاب بسیار آرامش دهنده ایه! مربوط به معنویت و پالایش روح هست
سعی می کنه توکل کردن به خدا و آرامش داشتن را یاد خواننده بده
قشنگه! خوندنش خیلی می ارزه

قسمتی از کتاب:

یک روز مردی را ديدم که کارمند يک ادارهء دولتی بود و درآمدش کفاف خرج زندگی اش را میداد،اما او هميشه میگفت به پول بيشتری احتیاج دارد.از وی پرسيدم:«با حقوقت چه کار میکنی؟»گفت:«نصف آن را به مصرف میرسانم و نصف دیگر را برای روز مبادا پس انداز میکنم.»پرسيدم:«روز مبادا؟»گفت:«بله،کی میداند،هيچکس از فردا خبر ندارد،شايد تصادم کنم و برای بقيه عمرم فلج شوم.شايد سخت مريض شدم و نتوانم کار کنم.آن وقت چه کسی از من مراقبت خواهد کرد؟»گفتم:«کسی هست که از تو مراقبت خواهد کرد.»پرسيد:«چه کسی؟ من که کسی به فکرم نمی رسد»گفتم آن کس که پدر و مادر همهء ماست.«او»به پرنده ای که روی درخت نشسته است و به ماهی دريا غذا میدهد،آيا تورا فراموش خواهد کرد؟«او»نياز مورچگان و حشرات را فراهم میکند.آيا «او»از کسی که به «او» توکل میکند غافل میماند؟»
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
107490_280x382.jpg


این کتاب به ما یاد می ده چطور با استفاده از قانون جذب به آرزوها می توان رسید

دو جمله از کتاب:

تو با نگاهی دقیق به باورها و خود پنداره ات می توانی برای از بین بردن هر عقیده منفی و محدودی تلاش کنی.

وقتی زندگی تو با هدف- شور و شوق و حقیقت درون خودت هم طراز و هماهنگ باشد کائنات هم در هر جنبه ای از تلاش و تقلا تو را حمایت می کنند.
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
2463Resaleye-Delaavare-Eshragh.jpg


نام کتاب : رساله دلاور اشراق
نویسنده : پائولو کوئیلو
ترجمه : دکتر محمود سلطانیه

نویسنده سعی داره مفاهیم و شیوه زندگی را به شیوه ای رمزآلود (البته برای من که اینگونه بود) از طریق دلاور اشراق به ما بیاموزه. دلاور اشراقی شخصی ست در حال نبرد که در زندگیش هدف داره.
در قسمتی از کتاب که خاطرم نیست کجا بود جمله ای به ذهنم مانده که خیلی جالب بود. البته شاید اینی که من می گم عین جمله نباشه چون خاطرم نیست کجای کتاب نوشته بود و البته حال ندارم دنبالش بگردم:نیش: جمله: "دلاور اشراق سعی نمی کند مطرح باشد. او مطرح است."

قسمتی از کتاب:
دلاور اشراق این اندرز قدیم را شنیده است: اگر پشیمانی می کشت. او می داند پشیمانی سبب مرگ می شود. روح خطاکار را به آرامی می خورد و او را به نابودی می کشاند. دلاور نمی خواهد به این شیوه بمیرد و هنگامی که در رفتار خود بدسرشت و خبیث می شود چرا که او نیز پر از ایراد است بدون آزرم پوزش می طلبد و اگر فرصت یابد با تمام توان می کوشد بدی های خود را جبران کند.
 
بالا