• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

هر شعری که دوست داری اینجا بنویس...

South Boy

متخصص بخش فوتبال
[FONT=Vazir, times, serif]درتنهايي خود لحظه ها را برايت گريه کردم


[FONT=Vazir, times, serif]در بي کسيم براي تو که همه کسم بودي گريه کردم


[FONT=Vazir, times, serif]در حال خنديدن بودم که به ياد خنده هاي سرد و تلخت گريه کردم


[FONT=Vazir, times, serif]در حين دويدن در کوچه هاي زندگي بودم که ناگاه به ياد لحظه هايي که بودي و اکنون نيستي


[FONT=Vazir, times, serif] ايستادم و آرام گريه کردم


[FONT=Vazir, times, serif]ولي اکنون مي خندم آري ميخندم به تمام لحظه هاي بچگانه اي که به خاطرت اشک هايم را


[FONT=Vazir, times, serif] قرباني کردم...



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



می شود اندوه را در دیده ما بو کنی؟
رخنه ای در تارک این قلب تو در تو کنی؟
میشود آیا
تمامم را که همچون سایه است
در میان، چون شمع گیری
یک نظر سوسو کنی؟
می شود آیا
چو ساحل
نرم و آرام و بسیط
بر گذار موج ما آغوش گردی؟
خو کنی؟





 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
بــــــه درد هــــــم اگر خوردیم قشنگ اســــــــت


یــــــه شانــــه یــــار هــــم بــــودیـــم قشنگ است


در ایــــن دنــــــیا کــه پایانش مـــــــــــرگ اســـــــــت


بـــــرای هــــــم اگــــــــر مـــــــردیـــــــم قشنگ اســـت


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

sinareza

متخصص بخش ادبیات
این قطار

به هیچ‌کجا نمی‌برد تو را

پیاده شو!


ما در شهرِ اسباب‌بازی‌ها زنده‌گی می‌کنیم.
 

khorde-shishe

متخصص بخش فوتبال
برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...

عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت

این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ،

نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم

تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ،

به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام...

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،

به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم....

به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،

به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است

بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است

در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام

خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار

تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ،

تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم

نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ،

بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم....

نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ،

تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ،

نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی...

قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ،

زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
هر کس به تمنایی
رفته‌ است به صحرایی

ما را که تویی منظور
خاطر نرود جایی . . .
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
لا به لای ساز نفسهایت

پنهان می شوم

اشک می شوم

تا بمانم ...تا نرانی مرا

من " آه " می کشم و تو " انگ " می زنی

و این غم انگیز ترین " آهنگ " دنیاست...!
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
سخت است که مِی نوش کسی دیگر بود
[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]شمع شب خاموش کسی دیگر بود
[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]"با یاد کسی که دوستش می داری..."
[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]...یک عمر در آغوش کسی دیگر بود!!!
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
برهنه ات می کنند تا بهتر شکسته شوی
نترس گردوی ِ کوچک
آنچه سیه می شود
روی ِ تو نیست.
 

khorde-shishe

متخصص بخش فوتبال
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم:ناراحت:
 

khorde-shishe

متخصص بخش فوتبال
تکرار
پی تکرار اهنگ عشق و و زندگیم
پی تکراری که مدام می کشد بر من رخ خویش را
نوشته هایم همه به تحلیل رفته اند
این تکرار دیگر شده جزئی از وجودم
دلم با هر نغمه ای اواز نمیخونه
اما با کوچک ترین ماسه ای می شکند
تکرار پشت تکرار آینه ها در فرارند
توی این اینه ها خودم را می بینم که از خودم در فرارم
شب سرد و تیره ای نشسته در اینجا
باز ان طناز دشنه به دست خونین فشان
گذشت در پی تکرار های من
باز تکرار ، آه باز تکرار نشسته بر دلم
در گوشه چشمم قطره سرخی شروع به لغزیدن کرده
باز تکرار ، تکرار گریه ها و غم پنهان من
اینجا سرد و است و تاریک
هندزفری بر گوش و مدام تکرار آهنگ غمگین
در پی تکرارهایم که قلم می لغزد بر صفحه
اشکهایم می چکد ، می چکد ....
( بی تو دنیا را نمیخوام )
این شده تکرار سروده های ترانه من
افسوس نیست ، نیست در پی تکرار های من
افسوس که حتی قلم نیست همراه من
در پی تکرار زندگیم ، تکراررررررررررر
( دل نوشته های بی سر و ته خورده شیشه ):ناراحت:
 
آخرین ویرایش:

sinareza

متخصص بخش ادبیات
دهانم پر از حرف نگفته است...
ولي حيف كه با دهان پر نميشود حرف زد...!
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زیمن
پایوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به حز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
من منتظرم

بعد از بهار تابستان مي آيد و بعد از آن پاييز ..

و آخر سر هم
زمستان ..

ولي
من باز هم منتظر ميمانم

منتظر فصل
پنجم

فصلي كه تو مي آيي ..
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
دل گیجه گرفته ام

در صفر مطلق ذوب میشوم

وقتی....

به کفش هایت

کنار

کفش هایش فکر میکنم..
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


ای دوست شاد باش که شادی سزای توست
این گنج، مزد طاقت رنج آزمای توست

صبح امید و پرتو دیدار و بزم مهر
ای دل بیا که این همه اجر وفای توست

این بادخوش نفس به مراد تو می وزد
رقص درخت و عشوه ی گل در هوای توست

شب را چه زهره کز سر کوی تو بگذرد ؟
کان آفتاب سایه شکن در سرای توست

خوش می برد تورا به سر چشمه ی مراد
این جست وجو که در قدم رهگشای توست

ای بلبل حزین که تپیدی به خون خویش
یاد تو خوش که خنده ی گل، خون بهای توست

دیدی دلا که خون تو آخر هدر نشد
کاین رنگ و بوی گل همه از نافه های توست

پنهان شدی چوخنده در این کوهسار و باز
هر سو گذار قافله های صدای توست

از آفتاب، گرمی دست تو می چشم
برخیز کاین بهار گل افشان برای توست

با جان سایه گرچه درآمیختی چو غم
ای دوست شاد باش که شادی سزای توست




 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
روزها ميگذرد

هفته ها خاک شدست

من و بيشه سبزيم!

لحظه ها پاک شدست

مي رویم از ياد ها

از دل رويا ها،

مي روید خاطره ها

شکل يک کابوسم

در خيال ساز ها

خانه ام تاريکيست

در سکوت رازها

ميروم تا همرنگ برگ پاييزي شوم

از درخت مي افتم، ازدل، از نگاه
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
غروبا تو چشم مردم
‚ كه دارن می رن به خونه
یه ترانه هست كه هیچوقت ‚ كسی اون رو نمی خونه
غروبا تو دل مردم پر از حرف نگفته
قصه ی
این همه دیو و این همه زیبای خفته
بگو به جز تو چه كسی رفیق بغض لحظه هاس ؟
میون این همه سكوت ‚ آوازه خون ما كجاس؟
چه بی حیا می چرخن ‚ عقربه های ساعت
پشت چراغ قرمز‚ پیر می شن این جماعت
غروبا تو راه خونه ‚ آدما رو خوب نگاه كن
واسه دلتنگی این شهر ‚ یه ترانه دست
و پا كن
كی باید غزل بخونه ‚ توی بن بستای بسته ؟
كی باید آینه باشه ‚ واسه این دلای خسته ؟
بگو به جز تو چه كسی رفیق بغض لحظه هاس ؟
میون این همه سكوت ‚ آوازه خون ما كجاس؟
چه بی حیا می چرخن ‚ عقربه های ساعت
پشت چراغ قرمز‚ پیر می شن این جماعت
 

mahdis

متخصص بخش سرگرمی و طنز

قسمت اين بود که من با تو معاصر باشم
تا در اين قصه ی پر حادثه حاضر باشم
حکم پيشانی ام اين بود که تو گم شوی و
من به دنبال تو يک عمر مسافر باشم
تو پری باشی و تا آنسوی دريا بروی
من به سودای تو يک مرغ مهاجر باشم
قسمت اين بود ، چرا از تو شکايت بکنم ؟!
يا در اين قصه به دنبال مقصر باشم ؟
شايد اينگونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده ی اسم خوش شاعر باشم
شايد ابليس تو را شيطنت آموخت که من
در پس پرده ی ايمان به تو کافر باشم

دردم اين است که بايد پس از اين قسمتها
سالها منتظر قسمت آخر باشم !!
 
بالا