هر شعری که دوست داری اینجا بنویس...

[shakira]

چــه فرامــوشـــی سنگـینـــی ...

سـیـبـــــی از شــاخه فـــرو مــی افـــتـد ...


:گل:​

 

[nafasss]

مثل اتیش تو صحرا
یاکه طوفان توی دریا
مثل ظلمت توی شبها
جون به لب موندمو تنها
​

 

[salar69]

چـقـدر خـوبـه

یـکـی بـاشـه

یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه

سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش

آرومـت کـنـه

حـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه

عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه

چـقـدر خـوبـه

چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه

غـصـه نـخـوری هـا

من کــ♥ ـــنـــ ♥ ـــارتـــــــ ♥ ـــــــــم....

 

[shakira]

همه جا دکان رنگ است، همه رنگ می فروشند

دل من به شیشه ماند، همه سنگ می فروشند

به کرشمه نگاهی، دل ساده لوح ما را

چه به ناز می ربایند، چه قشنگ می فروشند ...


:گل:​

 

[salar69]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]

غریبه بود...
​

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]

​

آشنا شد...
​

​

عادت شد...عشق شد...هستی شد...
​

​

روزگار شد...
​

​

خسته شد...
​

​

بی وفا شد...
​

​

دور شد...
​

​

بیگانه شد...
​

​

حسرت شد...
​

​

اما !
​

​

فراموش نشد...!.​

 

[shakira]

خیلی سخته ...

کسی رو نداشته باشی که بی منت بغلت کنه،

بی منت براش گریه کنی،

بی منت پشتت باشه،

بی منت دوستت داشته باشه،

بی منت رفیقت باشه ...

خیلی سخته ...​

​

:گل:

 

[majnooneleyli]

من اینک باز می گویم
کلامم را
و شعرم را
برایت راز می گویم
تو ای نیلوفر زیبا
تو ای تنها و بی همتا
چنان در سحر زیبای کلامت
مانده ام متفون
چنان با حرف حرف شعر تو
جدا گشتم از این گردون
که دیگر هیچ حرفی جز کلام
دوستت دارم
نمی دانم
نمی خواهم
نمی خواهم دگر این گیتی پست دغل پرور
که دیگر من تو را دارم
به استقبال تو این بی زبون آمد
برایت هدیه ایی دارد
اگر چه کوچک و کم قدر
که شاید در نظر آید
و آن جانی ست ناقابل
که در پیش تو قربان است
یکی شکرانه کوچک
برای عهد و پیمان است​

​

​

​

 

[majnooneleyli]

[h=2]جای خالی زندگی

[FONT=Vazir,times,serif]یک دنیا حرف برای تو دارم ، یک دنیا پر از حرفهای نگفته، یک دنیا پر از بغض های نشکفته. با منی ، هر جا و اینک آمده ام تا مثل همیشه سنگ صبور روزهای دلتنگی ام باشی!
[FONT=Vazir,times,serif]دلم به وسعت یک آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ، مأوایی نیست ، حتی سایبان روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست.
[FONT=Vazir,times,serif]من آمده ام! اینجا ، کنار دلواپسی های شبانه ات،‌ کنار شعله ور شدن شمع وجودت ،اما نمی دانم چرا دلم آرام نمی گیرد...
[FONT=Vazir,times,serif]دلم گرفته، دلم سخت در سینه گرفته، با تمام وجود تو را می خوانم ؛ از تو چیزی نمی خواهم جز دریای بی ساحل وجودت را، جز دستهای مهربانت را، جز نگاه آرامت ، قلب پاکت را که اندک زمانی است در سیل باد خودم گم کرده ام.
[FONT=Vazir,times,serif]این شبها حضورت را در کلبه خیال خویش می آورم، وجودت را با تمام هستی باقیمانده در نهانخانه قلبم نهان می کنم ، چشم هایم را باز نمی کنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر روی پلک های بسته ام حک کنم ، اما باز هم جای تو خالی است...
​

 

[salar69]

[h=2]یک وقت هایی... [FONT=tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif] می دانی؟
یک وقت هایی باید

رویِ یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است

و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت...

باید به خودت استراحت بدهی...

دراز بکشی...

دست هایت را زیر سرت بگذاری،

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند...[FONT=tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]

 

[MR.Black]

رپ هم میشه نوشت (بالای 18 نمینویسم)؟

 

[rezatak6]

بهش فکر کن

نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت که جان برادر کار کرد

 

[الهه خورشید]

جزر و مد های زیادی آمده اند و رفته اند

مـــــــوج در مـــــــوج

امـــــــــا نمی دانم چرا

هنوز هم بر تن خیس ســــاحل

نام تــــــــــو را می بینمـــــــ ...!

 

[الهه خورشید]

[h=3] [h=3]مرا از حادثه ها ترسی نیست
ترس من دیدن ِ آن حادثه ایست
که تو را خواهد برد [h=3] ترس من لبخند ِ خداحافظی ایست که لبانت را
شاد خواهد کرد [h=3] مرا از حادثه ها ترسی……هست
مرا صندلی ِ خالی ِ تو
مرا یاد های خیالی ِ تو
مرا بودن ها و نبودن هایت
می ترساند….می لرزاند [h=3] من از این حادثه ها می ترسم، می میرم
تو اگر می خواهی زودتر بروی
بی حادثه باش….

 

[الهه خورشید]

بیا آخرین " شاهکارت " را ببین
مُجسمه ای با چِشمانی بــاز
خیره به دور دّست
شاید شّرق...
شاید غّرب..
مصلوب یک عِشـ♥ـق
مفعول یک تاوان
خِرده هایش را باد دارد میبّرد...
و او فّقط
خاطراتّش را بّغل گرفته
بیا و آخّرین " شاهکارت " را ببین
مُجسمه ای ساخته ای
به نامِ

" تو

 

[الهه خورشید]

درسایه ی دلشکستگی پیرشدم

غم خوردم وباغمت نمک گیرشدم

تا آمدم آشنای قلبت باشم

گفتی که من از غریبه ها سیرشدم

 

[الهه خورشید]

نتـــــــــرس . . .

اگـــــــر همــــــــ بخـــــواهمــــــــ
از ایـــن دیــــــــوانـه تـر نمیــشومـــــــــ !
گفـــــته بودمــــــــ بی تـــو سخــــت میگــــــذرد بـی انـصـافــــــــ !
حـــــرفمــــــ را پس میگــیرمـــــــــ
بــی تــــــو انگـــــــار اصـلا نمـیگــــــذرد!

 

[الهه خورشید]

گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن !
به رفتن که فکر می کنی ،
اتفاقی میفتد که منصرف می شوی !
می خواهی بمانی ،
رفتاری می بینی که انگار باید بروی !
این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است !

 

[کیمیا]

زندگی سیبی است
گاز باید زد با پوست

 

[YASAMIN JOON]

زندگی سه چیزبیشترنیست 1.به اجباربه دنیاامدن 2.باغم زیستن 3.باآرزومردن

 

[YASAMIN JOON]

درسکوت دادگاه سرنوشت عشق برماحکم سنگینی نوشت گفته شددلداده ها ازهم جدا وای براین حکم و قانون زشت