• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

گفتگوی آزاد

rahnama

پدر ایران انجمن
پیشنهاد به مدیران و اعضای انجمن :
لطفا سعی کنید روزانه حداقل یک تایپیک و 5 پست نوشته داشته باشید.تا سایت ایران انجمن منبع غنی از اطلاعات بشود.علمی , آموزشی , تفریحی.





.
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
پیشنهاد به مدیران و اعضای انجمن :
لطفا سعی کنید روزانه حداقل یک تایپیک و 5 پست نوشته داشته باشید.تا سایت ایران انجمن منبع غنی از اطلاعات بشود.علمی , آموزشی , تفریحی.





.

سلام آقا هوشنگ
من فعلا نتم آخرين نفسهاش رو ميكشه ... چون ميخوام برم از يه شركت ديگه اشتراك بگيرم...:کمک: بنابراين كمك كنيد و جاي منم پست بديد مرسي...:13:
راستي يه چيز ديگه... ديگه از اين دخملتون سراغي نميگيريد؟ :عصبانی: نميگيد اين آيدا مرده يا زنده است...:تعجب:
129fs4252631.gif

سراغ همه رو ميگيريد و حال همه رو ميپرسيد جز من....
148fs542321.gif

من با شما قهرم...
198.gif
 

rahnama

پدر ایران انجمن
آیدا جان شما بحدی عزیزی که در کلام من نمی گنجد. این سایت و این انجمن با بودن شما عزیز , رونق دارد. موفقتر باشی.
در مورد اون مسئله هم بر روی چشمام.




.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
زمین خوردن، شکست خوردن نیست،
از زمین بلند نشدن، شکست خوردن است.

آبراهام لینکلن







.
 

eliza

متخصص بخش
اینم یک سوال ویژه ازبچه های ویژه
راستشو بگینااا:نیش::نیش::نیش::نیش::نیش:​
7 نوع متفاوت از عشق ! شما جزو کدام دسته اید ؟

مورا کلي وبلاگ نويس معروف انواع عشق را در هفت نوع متفاوت دسته بندي کرده که در قسمت زير با هم مي خوانيم:​

1- عشق اميدوارانه يا عشقي که براساس خوش بيني زياد بوجود آمده است:
زمانيکه عاشق مي شويم ، تصور مي کنيم که آن فرد زندگي مان را متحول خواهد کرد ، ممکن است آن فرد به ما کمک کند تا ناراحتي و غصه هاي خود را فراموش کنيم و به ما آرامش هديه کند ، اما بيشتر اين نوع عشق ها در ظاهر آرام و منطقي به نظر مي رسند.​

2- عشق نجات دهنده :
در اين قسمت ما به خاطر اين عاشق فردي مي شويم که ما را از تنهايي نجات مي دهد. به اين نوع عشق ، عشق ناجي گفته مي شود ؛ در اين مرحله نيز مانند قسمت قبل فرد سعي مي کند حقايق را ناديده گرفته و به خود اميد واهي بدهد.​

3- عشق به خاطر از خود متنفر بودن :
در اين مرحله ما به خاطر اين عاشق مي شويم که شخص مورد علاقه ما با مابدرفتاري مي کند چرا که ما هم اعتقاد داريم که شايسته آن بدرفتاري ها هستيم. نمونه اين آدم ها ، افراد بدزبان ، پرخاشگر و يا کساني هستند که از طرف مقابل شان سوء استفاده جنسي مي کنند. اين دقيقا با عشق واقعي در تضاد است.​

4- عشق خريدني :
در اين قسمت ما براي اين عاشق شخصي مي شويم که فکر مي کنيم اين عشق باعث مي شود زندگي ما داراي مفهوم و ارزش بيشتري شود . اين عشق تقريبا مشابه عشق اميدوارانه است ، اما ممکن است اين نوع عشق شديدتر باشد ، شايد به خاطر اين باشد که ديگر تحول و دگرگوني که در زندگي ما بوجود مي آيدفقط ظاهري نيست.​

5- عشق کاربردي :
ما در اين مرحله زماني عاشق مي شويم که متوجه مي شويم علايق و آرزوها و هدف هاي فردي مشابه هدف هاي ماست. فکر مي کنيم ممکن است اين فرد به ما کمک کند تا سريع تر به هدف هاي مشترک مان برسيم.​

6- عشق متضاد:
اين قسمت ما به خاطر اين که فرد مورد نظر ما شخصيت مرموز و غير قابل فهمي دارد عاشقش مي شويم. او کارهاي عجيبي انجام مي دهد که ما را سرگرم مي کند و براي ما جالب است. اين فرد شخصيتي دارد که دقيقا متضاد با شخصيت خود ماست و ما به همين دليل عاشقش مي شويم. اين عشق در نقطه مقابل عشق حقيقي قرار دارد.​

7- عشق حقيقي:
و در اين قسمت ما زماني عاشق فرد مقابل مان مي شويم که شخصيت خودمان را در وي مي بينيم. او فردي است که علايق و آرزوها و اخلاقي مانند ما دارد.​

:گل::گل::گل::گل::گل::گل::گل::گل:

 
آخرین ویرایش:

rahnama

پدر ایران انجمن
7- عشق حقيقي:
و در اين قسمت ما زماني عاشق فرد مقابل مان مي شويم که شخصيت خودمان را در وي مي بينيم. او فردي است که علايق و آرزوها و اخلاقي مانند ما دارد.




.​
 

eliza

متخصص بخش
5- عشق کاربردي :
ما در اين مرحله زماني عاشق مي شويم که متوجه مي شويم علايق و آرزوها و هدف هاي فردي مشابه هدف هاي ماست. فکر مي کنيم ممکن است اين فرد به ما کمک کند تا سريع تر به هدف هاي مشترک مان برسيم


(گرچه عشق حقیقی را بیشتر دوست دارم ولی تاحدی شبیه همونه)
 

سنجاقي

متخصص بخش گفتگوی آزاد
بچه ها من تا 10 مهر نيستم....
مراقب خودت باشيد...
هواي همديگر رو داشته باشيد...
جاي منو هم خالي كنيد....
خب حلالم كنيد .... هيچكي از يك ثانيه بعدش خبر نداره... ولي اگه كسي ازم ناراحت شد منو ببخشه... شايد مردم....
به اميد برگشتن دوبارم...
دوستتون دارم... تا 10 مهر خداحافظ....
148fs542321.gif
129fs4252631.gif


dancegirl2.gif
4lqqtqv.gif
 

rahnama

پدر ایران انجمن
آیدای :گل:
از ناراحتی نمی خواستم چیزی بنویسم ولی طاقت نیاوردم تا 10 مهر واقعا جایت خالی خواهد بود.






.
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
::هوس::

براي من نوشته ، گذشته ها گذشته ... تمام قصه ها هوس بود .
براي او نوشتم ، براي تو هوس بود ... ولي براي من نفس بود .
نوشته هرچه بود تموم شد .
نوشتم عمر من حروم شد .
نوشته رفته اي زيادم .
نوشتم شمع رو به بادم .
نوشته در دلم هوس مرد .
نوشتم دل توي قفس مرد .

كاشكي خبر نداشتي ديوونه ي نگاتم .
يه مشت خاك ناچيز افتاده اي به زير پاتم .
كاشكي صداي قلبت نبود صداي قلبم .
كاشكي نگفته بودم تا وقت جون دادن باهاتم .
كاشكي نبسته بودم زندگيمو به چشمات .
كاشكي نخورده بودم به سادگي فريب حرفات .
لعنت به من كه آسون به يك نگات شكستم .
به اين دل ديوونه راه گريزو ساده بستم .
 

rahnama

پدر ایران انجمن
پیشرفت روزانه سایت را به ادمین گرامی و عزیزان دیگر انجمن برای چندمین بار تبریک عرض میکنم.:گل:
 

rahnama

پدر ایران انجمن
سایتی را دیدم جالب . فروم بود. یکی تایپیک میرنه و بقیه مسخره اش میکردند.جالبه نه؟
واقعا آفرین بر اعضای سایت ایران انجمن.:گل:
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
فقط يك لحظه دلچسب
دلم براي شب امتحان تنگ شده
پا فشاري براي حل مسئله هاي فيزيك
و روزهايي كه برنامه هفتگي جدايشان مي كرد
دلم يك سير خواب راحت ،
بعد درس خواندن هاي سخت مي خواهد
و يك جمعه واقعي ،
بعد از يك هفته طولاني
دلم شنبه هاي كار را مي خواهد و
دل تنگِ نيمكت هاي خراشيده از زخم خودكار
دلم فقط يك لحظه دلچسب مي خواهد
لحظه اي كه در ميان روز هاي مدرسه گمش كرده ام


.........

واقعا دلم برای دوران تحصیلم تنگ شده ... :دلتنگ:

برای دبستانم ...
برای راهنماییم ...
برای دبیرستانم ...

برای موشک درست کردن توی حیاط مدرسه ... برای آب بازی کردن هااا ... برای تقلب ها ... برای یواشکی خراکی خوردن توی کلاس ... برای اردو رفتن هااا ... برای مریض شدن ها و تب کردن های شب امتحان ...برای جشن های بیخودکی مدرسه .... برای همه خنده ها و سرخوشی های دوران مدرسه دلم تنگ شده




http://forum.p30parsi.com/showthread.php?t=10528&page=36#ixzz10G5hsaIY
 

rahnama

پدر ایران انجمن
می خواهم فقط بنویسم از :
عشق زیبائی شادی شور محبت دوستی همکاری گذشت طراوت گل پروانه خنده لبخند بازی امید آرزو روشنائی ادب احترام فداکاری همیاری صفا صداقت و.........:گل:
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
:نیش:این شما و این هم گزارش روز اول دبیرستان جولیا بانو:نیش:


قابل توجه خوانندگان محترم متن ذیل دارای اشتباهات املایی!:نیش:صحبت هایی با لحن خودمانی:نیش:(اشتباه خودمون!:نیش:)بید!(اینم اولیش!:نیش:)از نقل قول داستان ذیل(زیر !ذیل!هر چی):نیش: در تاپیک غلط املایی ها به شدت دوری کنید:نیش:
با تشکر جولیا_هیمه
:نیش:(پرنسس جولیا ی خودمون:نیش:)

بله:نیش:شب قبل که داشتم فکر میکردم فردا چی ببرم؟:نیش:داداش و اجیم گفتن تشریف:نیش: ما هم که از خدامونه:نیش: هر چند حسمون میگفت تشریف تنهایی کافی نیست :نیش: موقع مدرسه که میشه نکه همه چیم نو میشه!!!:نیش:!(زحمت کشیدم:نیش:) روز اول مدرسه چیزای نومو که میپوشم خیلی خوشم میاد! :نیش:((ساعت هفت صبح :نیش:)) از اونجایی که مانتوی امسالم نوک مدادیه:نیش: کیفم سیاه :نیش:کفشم سیاه و چادرم رنگی گل گلی وااای گلاشم قرمزه دلتون بسوزه:نیش:(گفتم یکم بخندیم جدی نگیرید یه وقت اخه کیه که چادر رنگی بپوشه بره بیرون؟؟؟:نیش:)گفتم کیفمم حالا ببینم چیجوری میشه با لباسام...:نیش:کسی خونه نبود جز منو اجی و مامان!:نیش:هیچ کدوم مسخره نمیکنن پس بریم سراغ بیجنبه بازی!!!:نیش:کیفمو پوشیدم تو خونه باهاش ول چرخیدم :نیش:!یذره بی جنبه بازی در اوردم:نیش: بعدش کیفو گذاشتم کنار:نیش: مامانم گفت چراااااا شیک شده بودی:نیش: منم که از خدامه!:نیش:کیفو برداشتم همونجور که خالیه انداختم رو کولم رفتم مدرسه :نیش:فوشای اجیمم خوب گوش کردم یه وقت یادم نره به دردم میخوره یه روز:نیش: ..اقا رفتیم تو حیاط مدرسه همه کیفاشون رو کولشون رومو بر گردوندم اجیمو ضایع کنم دیدم فرار کرده:نیش: کیف نمیبردم احساس میکردم مثل داداشم که همیشه اخراج بود و کیف نمیبرد دارم میرم منم رو پشت بوم مدرسه دراز بکشم!!:نیش:((توضیحات :برادر بنده کل سال اخراج تشریف داره:نیش:(البته این اخرین سال بود دیگه!! :نیش:معمولا همیشه با خودش خودکار فرانسوی(فکر کنم!!:نیش:)میبره بعد با اون میره در بالا پشت بومو وا میکنه:نیش: با دوستش که مثل خودش اخراجه میشنن اون بالا میخوابن زیر اسمون وای خوش به حالشون:نیش:((این داستان را لطفا در جایی تعریف نفرمایید مخصوصا برا داداشم که پخ پخ میشم:نیش:))
حالا اینا به کنار بریم سر داستان اصلی
:نیش:
دیروز نزدیک بود بخوابم سر کلاس
:نیش:صبح ساعت پنج بزور بیدار شدم:نیش: ساعت هشت مدرسه بودم:نیش:نگو مدرسه دیروز برای اولی ها شروع شده بوده :نیش:من هی از ساعت هفت به اجیم میگفتم اماده شو الان دیرم میشه :نیش:هی میگفت بابا من میدونم من صبحی بودم ساعت هشت تازه زنگو میزنن:نیش: نگو باید 7 و نیم تو مدرسه باشیم!:نیش:تازه فکر میکردم امروز چهارشنبس :نیش:وای همه کتاب اورده بودن من دست خالی رفته بودم:نیش: خوب شد بزور کیفمو برای تزئین برده بودم :نیش:خالیییی هیچی توش نبود !:نیش:!جز چادرم که تو کلاس گذاشتم توش با یه دفترچه و خودکار و لقمم و لیوانم اهااااااااا یه اینه هم گذاشته بودم مقنعم کج نشه ضایه بشم یه وقت !!!:نیش: کلا افتضاح بازاری بود!:نیش:رفتم پرسیدم کلاس چیم:نیش:؟طرف هی از رو اسمم رد میشد هی میگفت نمیدونم :نیش:منم گفتم خودم فهمیدم مرسی:نیش: رفتم سر صفم که کلاس 1/5 باشه :نیش:و بله همه اونجا غریبه بودن دریغ از یک اشنا!!!:نیش:زنگ تفریح یکی از هم مدرسه ای های پارسالو دیدم:نیش: بله اونم فکر میکرد امروز چهارشنبس :نیش:و الی اخر که بدو بدو از مدرسه زدیم بیرون:نیش: ببینیم اجی خانوم کجاست؟:نیش:نگو رفته تو مدرسه داره ول میچرخه:نیش: انگار نه انگار اومده منو ببره:نیش: بعدش که پیداش کردم گفت از دست یکی از معلما قایم شده...:نیش:که اگه ابجیمو ببینه و بفهمه که من ابجی ابجیمم:نیش: صد در صد صفرم بهم نمیده:نیش: و لج میکنه :نیش:و گفت که چرا هر کی یه چی پوشیده و مدیرتون کیه؟معلمات کیان؟و الی اخر :نیش:اون هی میپرسید من هی در حال خمیازه کشیدن جوابشو میدادم:نیش: وای زنگ مدرسمون اصلا خیلی خفس!!!:نیش:نمیشه شنیدش!!!:نیش:هر وقت میدیدم ملت دارن میرن تو راه رو اونم بدون هیچ صف و نظمی!!!!:نیش:منم دنبالشون ...:نیش:از کنار کتابخونه که میگذشتم نزدیک بود درو بشکونم بپرم تو کتابخونش:نیش: از بس که پر از کتابه تازه تعریفشم قبلا از اجیم شنیدم بودم :نیش:معلما اومدن هیچ کدومشون اسمامونو نپرسید جز یکی! ..:نیش:سر کلاس هی حواسم میرفت رو انیمه ها:نیش: یا با همکلاسی ها نزدیک بود ژاپنی بحرفم جلو خودم میگرفتم :نیش: دیگه عادتم شده بدون اینکه بدونم رو یه زبون دیگه سوئیچ(؟؟؟؟؟)میکنم:نیش: بعد اومدیم خونه بدو پا کامی داداشمو پرت کردم اونور:نیش:(درستش اینه که رفت از اتاق بیرون تا منو دید فهمید کامی رو میخوام:نیش:))بعد مانتو و کیف و چادرو در اوردم پرتیدم رو تخت:نیش: مامانی اومد فشم داد گفت روز اولته هاااا؟؟؟؟؟؟:نیش:منم گفتم باشه الان برشون میدارم :نیش:و لباسام تا شب که اتوشون کردم برا بار دوم رو تخت موندن!:نیش:الانم که تازه از دومین روز مدرسه برگشتم!:نیش:
خوب بله
:نیش:!!! امیدوارم از خوندن گزارش های خسته کننده ی من:نیش:خسته نشده باشید:نیش:چقدر حرفیدم :نیش:

یوهاهاهاهاها همتون هوای مدرسه کردین نه؟؟؟
:نیش:من حاضرم جامو باهاتون عوض کنم!:نیش:نوبتی شنبه یکی یکشنبه یکی و الی اخر...:نیش:خوب کی حاضره جاشو با من عوض کنه؟؟؟؟:نیش:




:گریه:

اگر پرنسس جولیا براشون مقدوره پنج شنبه جاشون رو با این مریم بانو عوض بنمایند ...:دل شکسته:

من مدرسه میخوام خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا :شکلک غش کرده:
 
بالا