-
توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.
.•: با تو تا کــنـج دنـج دل :•.
- شروع کننده موضوع baroon
- تاریخ شروع
اگه عمرم یه نفس بود،
واسه دیدار تو بس بود،
آخه عاشق تو بودم ... نبـــودم؟
اگه به تو نرسیدم،
اگه آخــــرش بریــدم،
ولی آرزومو دیدم ... نــدیــدم؟
از خــدا چیزی نخواستـــم جز یه عشق یادگاری،
پیشکـــش تــو که یــه روزی بتونــی تنهام بـزاری،
از تو هم چیزی نخواستم که به فکر من نباشی،
میدونـــی دلــــم نیومد پای عشق من فدا شی ...
اگه قسمتم نبودی،
ولی فرصتم که دادی؛
این دو روز آخر عمــری با تو باشم ...
شاید وقتی این شعرو میخونی که تو دنیای تو نیستم،
از خدام بوده که با تو آشنا شم ...
:گل:واسه دیدار تو بس بود،
آخه عاشق تو بودم ... نبـــودم؟
اگه به تو نرسیدم،
اگه آخــــرش بریــدم،
ولی آرزومو دیدم ... نــدیــدم؟
از خــدا چیزی نخواستـــم جز یه عشق یادگاری،
پیشکـــش تــو که یــه روزی بتونــی تنهام بـزاری،
از تو هم چیزی نخواستم که به فکر من نباشی،
میدونـــی دلــــم نیومد پای عشق من فدا شی ...
اگه قسمتم نبودی،
ولی فرصتم که دادی؛
این دو روز آخر عمــری با تو باشم ...
شاید وقتی این شعرو میخونی که تو دنیای تو نیستم،
از خدام بوده که با تو آشنا شم ...
taha moien
کاربر ويژه
گاهی بخاطرش ماندن را تحمل کن رفتن از دست همه بر می آید..
taha moien
کاربر ويژه
غربت رانبایددرالفبای شهرغریب جستجوکرد....همین که عزیزت نگاهش را به طرف دیگری کرد....توغریبی
هيچ چيز در دنيا جز تو برايم ارزش ندارد ...
ميخواهم تا زنده هستم در كنارت باشم،
ميخواهم تا فرصت باقيست محو نگاه زيبای تو باشم،
ميترسم بميرم و نتوانم تو را در آغوش بگيرم،
ميترسم تو نباشی و من تنها بميرم،
عشق برايم، تویی ...
و صدای نفس های هيچكس، جز تو برايم عشق نميشود،
و تو برايم مثل هيچ كس نمی شوی ...
پس با من بمان ...
:گل:ميخواهم تا زنده هستم در كنارت باشم،
ميخواهم تا فرصت باقيست محو نگاه زيبای تو باشم،
ميترسم بميرم و نتوانم تو را در آغوش بگيرم،
ميترسم تو نباشی و من تنها بميرم،
عشق برايم، تویی ...
و صدای نفس های هيچكس، جز تو برايم عشق نميشود،
و تو برايم مثل هيچ كس نمی شوی ...
پس با من بمان ...
آخرین ویرایش:
taha moien
کاربر ويژه
taha moien
کاربر ويژه
سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد
بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من
که بغض آشنای ابر گریه می خواهد
بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم
و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد
چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد
سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد
بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من
که بغض آشنای ابر گریه می خواهد
بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم
و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد
چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد
یه مدت میخام ول کنم زندگیرو
بذارم کنار عشق و دیوونگی رو
چشامو رو اونی که میخام ببندم
یه مدت با هیچی ، با هیشکی نخندم
یه مدت میخام لنگ چیزی نباشم
هراسون و دلتنگ چیزی نباشم
بترسن همه آدما از منی که
قراره یه مدت بشم یکی دیگه
یه کم فرصت و استراحت میخام
یه شب خواب شیرین و راحت میخام
میخام بچه شم باز تو این سن و سال
یه مدت جدا شم از این حس و حال
تو میدونی احوال خوبی ندارم
غروبم ،سکوتم، گمم بی قرارم
واسه اینکه خورشید چشمام بتابه
یه مدت باید بی توقف ببارم
ببخشید که آروم نمیگیرم از عشق
گریزونم از خنده و سیرم از عشق
بهت قول میدم باز ، بشم مثل اول
بازم واسه تو ، باتو میمیرم ، ازعشق
بذارم کنار عشق و دیوونگی رو
چشامو رو اونی که میخام ببندم
یه مدت با هیچی ، با هیشکی نخندم
یه مدت میخام لنگ چیزی نباشم
هراسون و دلتنگ چیزی نباشم
بترسن همه آدما از منی که
قراره یه مدت بشم یکی دیگه
یه کم فرصت و استراحت میخام
یه شب خواب شیرین و راحت میخام
میخام بچه شم باز تو این سن و سال
یه مدت جدا شم از این حس و حال
تو میدونی احوال خوبی ندارم
غروبم ،سکوتم، گمم بی قرارم
واسه اینکه خورشید چشمام بتابه
یه مدت باید بی توقف ببارم
ببخشید که آروم نمیگیرم از عشق
گریزونم از خنده و سیرم از عشق
بهت قول میدم باز ، بشم مثل اول
بازم واسه تو ، باتو میمیرم ، ازعشق
taha moien
کاربر ويژه
معنی دوستت دارم یعنی چه ؟
داشتن تو حتی لحظه ای به تمام عمر بی کسی ام می ارزد
مانند دیوانه ای در قفس که لحظه ای داشتن را در تمام رویاهایش باور می کند
وابسته تپش ها قلب عاشقت هستم که به روح ساکن من حیات می بخشد
سرسپرده برق نگاه توأم لحظه ای که مرا در آغوش گرمت مهمان کنی
تک ستاره شبای بی فانوسم شدی
روزی که از خدا تکّه ای نور طلب کردم
داشتن تو حتی لحظه ای به تمام عمر بی کسی ام می ارزد
مانند دیوانه ای در قفس که لحظه ای داشتن را در تمام رویاهایش باور می کند
وابسته تپش ها قلب عاشقت هستم که به روح ساکن من حیات می بخشد
سرسپرده برق نگاه توأم لحظه ای که مرا در آغوش گرمت مهمان کنی
تک ستاره شبای بی فانوسم شدی
روزی که از خدا تکّه ای نور طلب کردم