• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

از دل تا قلم

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
آي آدماي تو ساحل
اونايي كه توي آفتاب, پشت به نور نشسته‌ايد

توي دريا يك نفر
داره از موج زيادي غرق ميشه
صداي ناله شو مگه نمي‌شنويد؟!
پشت دريا شهري است
مي‌دونم!
شايد او نيز راهي آن شهر است
شايد او قايق از تور تهي را نتوانسته مهيا بكند
شايد هم آن پرياني كه سر از آب بدر آوردند
دل اورا بردند
يا كه او رهگذري است
چشم خود مي‌شويد
با نماد پاكي
و به دنبال گل معرفتي است
« پي قد قامت موج »
شايد او نيز اهل كاشان است
آشنا با شب بو
با كاج
و كنون با دريا
صبر كن!
به گمانم او رفت
ديگر پيدا نيست
من كه باور دارم
شهر خود يافته است
و كنون
دور از اين بلوا
از اين آشوب
پشت يك پنجره‌ي باز
به خورشيد, به فواره, به خاك
و به دريا, عجب مي‌نگرد
و چه زيباست غروب...
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات


من بهارم تو زمین من زمینم تو درخت

من درختم تو بهار من درختم تو بهار

ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه

میون جنگلا طاقم میکنه

تو بزرگی مث شب اگه مهتاب باشه یا نه

تو بزرگی مث شب

خود مهتابی تو اصلا خود مهتاب

مث شب گود و بزرگی مث شب

اگه روزم که بیاد

تو تمیزی مث شبنم مث صبح

تو مثل مخمل ابری مثل بوی علفی

مثل اون ململ مه نازکی اون ململ مه

که رو عطر علفا هاج و واج مونده مردد

میون موندن و رفتن میون مرگ و حیات

مثل برفایی تو

اگه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه

تو همون قله مغرور و بلندی

که به ابرای سیاهی و به بادای بدی میخندی ...

تقدیم به کسی که بد دلم هواشو کرده بد



 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت: «برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای خُتَن آهوی مشکین آمد»

گریه، آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرَس عاشق مسکین آمد

مرغ دل باز هوادار کمان ابرویست
ای کبوتر! نگران باش که شاهین آمد

ساقیا! می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد

رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد


______________________________:گل:
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
خدايا !
قلب مرا بگير
و به جاي آن
قلب خود را به من عطا کن !
خدايا !
به من بياموز ،
اگر مي خواهم دنيا را تغيير دهم
بايد خودم را دگرگون کنم .

خدايا !
خانه قلب من کوچک است
آن را چنان فراخ کن
که پذيراي تو باشد .
خانه ی قلبم ويرانه است ،
آن را مرمّت کن
تا درخور تو شود .
خانه قلبم آلوده است ،
آن را پاک و مطهّر گردان .
عميق ترين آرزوي من
زماني برآورده مي شود که
تو هميشه و هميشه
در سراي قلبم ساکن شوي
و من هر روزم را
در حضور پر نور تو سپري کنم ...
 
آخرین ویرایش:

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[COLOR=#00000]من از ابر خوشم نمی آید،
از باران خوشم می آید.
از جستن شتابان فوّاره خوشم نمی آید،
از آن هنگام که قامتش را برای بازگشتن خم می کند،خوشم می آید.[/COLOR]
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
از هراس شب

به آینه پناه می برم ...


سایه ای در میان تصویری نامفهوم ...

مرا به بیراهه می کشاند !

و من گم می شوم از بی خبری ...
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[FONT=Vazir,times,serif]کاش یک روز دلم

با خودش یک دل یک رنگ شود

تا که اقرار کنم :

گاه گاهی دل من

دوست دارد که برای تو فقط تنگ شود

می زند شور دلم

گاه برای تو فقط

دوست دارد نگرانت باشد

و برای گذر از هر خطر و حادثه ای

دیده بانت باشد

این دل و دغدغه من

تو ولی راه به دشواری دل من می بندی

بی خبر می گذری

و به دلتنگی من می خندی!!
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
آسمان،
خمیازه می کشد

و
کوچه های شهر
مه آلود می شود از باران.
"باز باران" ...
و عابران خیس در باران...
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
خوش به حال باد...!
گونه هایت را لمس می کند و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!
کاش مرا باد می آفریدند ...
همانقدر بخشنده و آزاد ...
و کاش قبل از انسان بودنت،
تو را برگ درختی خلق می کردند؛ ...
عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!
در هم می پیچند و عاشق تر می شوند.
به خیالم نطفه ی سیب را به وقت عشق بازی برگ و باد بسته اند...


001.jpg
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
اگه تا روز قيامت داشتنت نباشه قسمت چشم به راه تو ميمونم بادلي پرازصداقت


اگه با اشكاي گرمم دل سنگ بران بسوزه اگه جسم من بپوسه بعد دنياي دو روزه


اگه باشي تاجي بر سر يا كه از ذره اي كمتر دل من داغ تو داره تا ابد تا روز آخر


نه فقط عاشقتت هستم مرحمي رو قلب خستم اين تويي كه ميپرستم سر سپرده تو هستم.

(عشق من)
 

شبگرد

کاربر ويژه
در کلبه کوچک قلبم،
برایت مرکبی از غرور و محبت مهیا می کنم،
تا تکسوار ساحل دریای بی انتهای عشقم گردی.
اگر رفتی و مقصد گمشده را نیافتی،
تو را به خدا سوگند می دهم،
به کلبه کوچک قلبم باز گردی!

دیده به راه توام...
a061.gif
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات







چه کج‌رفتاری ای چرخ

چه بدکرداری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ

نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ ...

 

شبگرد

کاربر ويژه
یاد نگاهت که می افتم
چهره ات که در چشمم تجسم پیدا می کند
اشک می ریزم ....
اشکم که می لغزد و پایین می آید
می بوسمت ....
 

شبگرد

کاربر ويژه
فاصله
را بگو به خود نبالد
خاطره ی با تو بودن تمام فاصله ها را می شکند
 

شبگرد

کاربر ويژه
و من از پنجره ی بسته ی تنهایی ها
به کدامین رویا
با تو از روشنی روز دگر خواهم گفت؟
تو مرا میدانی،
تو مرا می فهمی٬
و من از خجلت تکرار غمت
داغی از تاریکی، بر دل خود دارم...
تو به من می گویی:
«آنچه بگذشت، گذشت…»
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
پروانه ها وقتی می خوابند
بالهایشان را به هم می چسبانند
پروانه ها اینقدر کوچک هستند
که جای کسی را نگیرند
اما باز می بینی
چه فروتنانه
خود را از وسط تا می کنند
این را که می بینم
دوست دارم در گوش همه دنیا
بگویم
هیس
!!!
مواظب باشید
مبادا حتی کوچکترین صدا
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[COLOR=#00000]تنهایم


کنار پنجره می آیم

نسیم تبسم تو جاریست

قاصدکها آمده اند

در رقص باد و یاد

سبز

سپید

سرخ...

و این آخرین قاصدک

چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست!
[/COLOR]
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
23.jpg




[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم


[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]حالا یک بار از شهر می رویم

[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]یک بار از دیار

[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]یک بار از یاد

[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]یک بار از دل

[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]و یک بار از دست
 

baroon

متخصص بخش ادبیات

غم دانه دانه می افتد روی صورتم
شور است طعم نبودنت ... !!!
 
بالا