• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

برای مشاعره + فقط با حرف " د "

baroon

متخصص بخش ادبیات


در زهد من نهفته بود رغبت شراب

چون نغمه‌های تر که بود در رباب خشک
 

meh-ran1

کاربر ويژه
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دلخوشم از وعده ی دیدار آن بالا بلند
قامت دلدار را دیدن قیامت هم خوش است






مهدی کاویان

 

T I N A

کاربر ويژه
دنبال کی می گردی
عشق تو روبروته
هر چی دلت خواست بگو
چه موقع سکوته؟!
این روزا فرصت کمه
پیش اومد از دست نده
وقتش اگه بگذره
واسه دو تامون بده
چیزی نگفتی اما
یک چیزایی فهمیدم
با یه سوال شروع کن
جوابت رو من میدم
دارم میام پا به پات
این پا و اون پا نکن
تکلیف تو معلومه
امروز و فردا نکن
شانس در هر خونه رو
فقط یه بار می زنه
ببین حالام اومده و
وایساده جار می زنه
در رو اگه واکنی
خودش میاد تو خونه
خوب تا کنی قول میدم
کاری کنم بمونه
دنبال کی می گردی
عشق تو روبروته
هر چی دلت خواست بگو
چه موقع سکوته؟!
این روزا فرصت کمه
پیش اومد از دست نده
وقتش اگه بگذره
واسه دو تامون بده
چیزی نگفتی اما
یک چیزایی فهمیدم
با یه سوال شروع کن
جوابت رو من میدم
دارم میام پا به پات
این پا و اون پا نکن
تکلیف تو معلومه
امروز و فردا نکن
دل تو دلم نیست به خاطر تو
دل تو دلت نیست به خاطر من
از چی می ترسی هواتو دارم
به من نگا کن حرفتو بزن

افشین یداللهی
 

رئیس

کاربر ويژه
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین *** به علی شناختم من،بخدا قسم خدا را

شهریار
 

T I N A

کاربر ويژه
درین سرای بی کسی اگر سری در آمدی
هزار کاروان دل ز هر دری در آمدی
ز بس که بال زد دلم به سینه در هوای تو
اگر دهان گشودمی کبوتری در آمدی
سماع سرد بی غمان خمار ما نمی برد
به سان شعله کاشکی قلندری در آمدی
خوشا هوای آن حریف و آه آتشین او
که هر نفس ز سینه اش سمندری در آمدی
یکی نبود ازین میان که تیر بر هدف زند
دریغ اگر کمان کشی دلاوری در آمدی
اگر به قصد خون من نبود دست غم چرا
از آستین عشق او چون خنجری در آمدی
فروخلید در دلم غمی که نیست مرهمش
اگر نه خار او بدی به نشتری در آمدی
شب سیاه اینه ز عکس آرزو تهی ست
چه بودی از پری رخی ز چادری در آمدی
سرشک سایه یاوه شد درین کویر سوخته
اگر زمانه خواستی چه گوهری در آمدی​
 
آخرین ویرایش:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دانی كدام دولت در وصف می نيايد؟
چشمی كه باز باشد هر لحظه بر جمالی







سعدی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش برنشانی به باغ بهشت

ور از جوی خلدش به هنگام آب
به بیخ، انگبین ریزی و شهد ناب

سرانجام کو هرزبار آورد
همان میوهٔ تلخ بار آورد






حکیم ابولقاسم فردوسی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دلم گرم خداوندی ست که با دستان من گندم برای یاکریم خانه می ریزد!
چه بخشنده خدای عاشقی دارم که می خواند مرا با آنکه می داند گنهکارم!
دلم گرم است می دانم بدون لطف او تنهای تنهایم
برایت من خدا را آرزو دارم!...
 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی
هرکس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هرکه چون ماه برافروخت شب تار کسی
سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من
هرکه با قیمت جان بود خریدار کسی
سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پس گرمی بازار کسی
غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید
کس مبادا چو منِ زار گرفتار کسی
آنکه خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزی است هوادار کسی
لطف حق یار کسی باد که در دوره ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی
گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا ، خار کسی
شهریارا سر من زیر پس کاخ ستم
به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی



 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی

ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی




 

Narsisa

کاربر ويژه
دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس
چشمه منم در نگر از می و ساغر مپرس
مولانا
 

Narsisa

کاربر ويژه
دست به جان نمی رسد تا به تو برفشانمش
بر که توان نهاد دل تا زتو واستانمش
سعدی
 

Sky girl

کاربر ويژه
دل اگرخداشناسی همه در رخ علی بین /به علی شناختم من به خدا قسم خدارا
 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
حافظيه.jpg

حرف "د" :


دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث


دوش آن صنم چه خوش گفت د رمجلس مغانم

با کافران چه کارت گربت نمی پرستی


در آسمان نه عجب گربه گفته حافظ

سرود زهره به رقص اورد مسیحارا


دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

حکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو بنمایی


دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش


دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات

مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش


دل داده ام به یاری شوخی کشی نگاری

مرضیه السجایا محموده الخصائل


دلفریبان نباتی همه زیور بستند

دلبرماست که باحسن خداداد آمد


دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع

گرچه دربانی میخانه فراوان کردم


درونها تیره شد باشد که از غیب

چراغی برکند خلوت نشینی


دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی

بکشد زارم ودر شرع نباشد گنهش


در مذهب ما کلام حق ناد علیست

طاعت که قبول حق فتد یاد علیست


از جمله آفرنش کون و مکان

مقصودخدا علی و اولاد علیست


در مذهب ما باده حلال است ولیکن

به روی تو ای سرو گل اندام حرام است


در این شب سیاهم گمگشته را مقصود

از گوشه ای برون آ ی ای کوکب هدایت


دلا در عاشقی ثابت قدم باش

که در این ره نباشد کار بی اجر


دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم




دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس




دل بسی خون به کف آرد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کردو که اندوخته بود





 
بالا