دلم اگـر به دست تـو به نیزه ای نشــان شـــود بـرای زخــم نیـزه ات ، سینـه سپـر نمی شـود
ن نیلو16 Banned 2013 , February 27 #161 دلم اگـر به دست تـو به نیزه ای نشــان شـــود بـرای زخــم نیـزه ات ، سینـه سپـر نمی شـود
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , March 12 #162 دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , March 23 #163 دل نیست کبوتر که چو برخواست نشیند از گوشه ی بامی که پریدیم, پریدیم
ر رئیس کاربر ويژه 2013 , March 23 #164 دعای صبح و آه شب کلید رنج مقصود است به این راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
دختر مهتاب متخصص بخش آموزش خیاطی 2013 , March 23 #165 دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس كه چنان زو شدهام بيسر و سامان كه مپرس
ر رئیس کاربر ويژه 2013 , March 23 #166 در جوانی به خویش میگفتم که شیر،شیر است گرچه پیر بود چون که پیری رسید دانستم که پیر، پیر است گرچه شیر بود :خنده2:
در جوانی به خویش میگفتم که شیر،شیر است گرچه پیر بود چون که پیری رسید دانستم که پیر، پیر است گرچه شیر بود :خنده2:
دختر مهتاب متخصص بخش آموزش خیاطی 2013 , March 23 #167 در این خونفشان عرصهٔ رستخیز تو خون صراحی و ساغر بریز آخرین ویرایش توسط مدیر: 2013 , March 23
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , March 23 #168 در سینهی هر که ذرهای دل باشد \\\ بیمهر تو زندگیش مشکل باشد با زلف چو زنجیر گره بر گرهت \\\ دیوانه کسی بود که عاقل باشد
در سینهی هر که ذرهای دل باشد \\\ بیمهر تو زندگیش مشکل باشد با زلف چو زنجیر گره بر گرهت \\\ دیوانه کسی بود که عاقل باشد
M meh-ran1 کاربر ويژه 2013 , March 23 #169 دیروز، در میانه ی بازی، ز کودکان آن شاه شد که جامه ی خلقان ببر نداشت آخرین ویرایش توسط مدیر: 2013 , March 23
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , March 23 #170 در هر نفسم بوی گلی تازه شکفته است یک باغ تبسم شده ام در خودم امشب قیصر امین پور
س سایه کاربر ويژه 2013 , March 23 #171 در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود حافظ
M meh-ran1 کاربر ويژه 2013 , March 23 #172 در این کویر، دم از جاودانگی نزنم نسیم اگر بوَزد ردّ پا نمیماند
M meh-ran1 کاربر ويژه 2013 , March 23 #173 دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان لب میگزد چو غنچهی خندان که خامشم هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان لب میگزد چو غنچهی خندان که خامشم هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , March 24 #174 رباعی خیام: در کارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش ناگاه یکی کوزه بر آورد خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؟!
رباعی خیام: در کارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش ناگاه یکی کوزه بر آورد خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؟!
دختر مهتاب متخصص بخش آموزش خیاطی 2013 , March 24 #175 دل عاشق به پیغامی بسازد خمار آلوده با جامی بسازد مرا کیفیت چشم تو کافیست ریاضت کش ببادامی بسازد باباطاهر
دل عاشق به پیغامی بسازد خمار آلوده با جامی بسازد مرا کیفیت چشم تو کافیست ریاضت کش ببادامی بسازد باباطاهر
ف فائزه حسین زاده متخصص روانشناسی 2013 , March 24 #176 دانی که چرا خدا تو را داده دو دست من معتقدم که اندر آن سری هست یعنی که به یک دست به کار خویشتن پردازی با دست دگر ز دیگران گیری دست آخرین ویرایش توسط مدیر: 2013 , April 3
دانی که چرا خدا تو را داده دو دست من معتقدم که اندر آن سری هست یعنی که به یک دست به کار خویشتن پردازی با دست دگر ز دیگران گیری دست
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , April 3 #177 دلم بردی و آنگاهی به پندم صبر فرمایی مکن تکلیف ناواجب که بیدل صبر نتوانم
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , April 12 #178 در این گلشن بود خاکم، نه آن مرغ هوسناکم که هر ساعت به گلزاری کشاند آشیانش را
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , April 12 #179 دور شادی بود عهد کودکی، لیکن نماند وقت عشرت بود ایّام شباب، اما گذشت
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , April 12 #180 درد بیماری و اندوه غریبی مشکل است وای مسکینی که هم بیمار باشد هم غریب