• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

:... تک بيتی ها، دو بیتی ها و رباعیّـات ناب ناب ...:

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
قومی متفکرند اندر ره دین

قومی به گمان فتاده در راه یقین

میترسم از انکه بانگ اید روزی

که ای بیخبران راه نه ان انست و نه این

خیام
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
صفائي بود ديشب با خيالت خلوت ما را

ولي من باز پنهانی، ترا هم آرزو كردم
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
1257838240.jpg

http://forum.hammihan.com/report.php?p=1976152
 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
دوبیتی بامن ولبخندباتو
شکستن بامن وپیوندباتو
تمام سهم من یک نی لبک شد
دمیدنهای بی مانند باتو
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
بيدل :

انديشه سرنگون شد، سعي خرد جنون شد

دل هم تپيد و خون شد، تا فهم راز كردم



ذوقي اردستاني :

انگشت مزن بر دلِ پر حوصله‎‌ي ما
بگذار كه سربسته بماند، گِله‌ي ما


محمد علي صاعدي :

انگشت هم شود گِره‌ي كارِ تيره‌بخت
روز بلا، بد از در و ديوار مي‌رسد



بيدل :

اوج دولت سفله طبعان را دو روزي بيش نيست
خاك اگر امروز بر چرخ است، فردا زيرپاست
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
بيدل :

اوج عزت نيست بيدل دلنشين همتم

پرتو خورشيدم، احرام تنزل بسته‌ام


ميرزا نوري :

اول از روزنه‌ي خانه برون آر سري
آنقدر تاب ندارم كه دري باز كني



عبدالرحمان جامي :

اول همه تو بودي و، آخر همه توئي
اين لافِ هستيِ دگران، در ميانه چيست؟



آذر بيگدلي :

اولم خنده، ز بي‌دردي بود
آخرم، گريه ز بي‌درماني
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
فروغي بسطامي :

اولم رام نمودي به دل آراميها

آخرم سوختي از حسرتِ ناكاميها



اقبال لاهوري :

اي برادر من ترا از زندگي دادم نشان
خواب را مرگِ سبك دادن، مرگ را خوابِ گران


مولانا جلال الدين :

اي برادر، تو فقط انديشه‌اي
مابقي، تو استخوان و ريشه‌اي



بيدل :

اي بي خبر ز صاف دلان احتراز چيست؟
زنگي است آن كه آينه روز سياه اوست
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
بيدل :

با چنين دردي كه بايد زيست دور از دوستان

به كه نپسندد قضا بر هيچ دشمن زندگي




بيدل :

با درشتان، ظالمان هم بر حساب عبرتند
سنگ اگر مرد، است جاي شيشه سندان بشكند




نجيب شيرازي :


با دوستيت، دوستيِ غير محال است

بي‌كسْ شود آن كس كه ترا داشته باشد




غني كشميري :

با سايه تو را نمي‌پسندم
عشق‌ست و هزار، بدگماني
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
محسن تتوي :

به يك اشك ندامت جُرم عالم مي‌توان شستن
به چشم خويش ديدمْ وسعتِ درياي رحمت را




عبدالعزيز ازبك :

بهر چمن كه رسيدي، گلي بچين و برو
به پاي گل منشين آنقدر، كه خار شوي




نادم جاجرمي :

بهر كه جور نكردي، نمي‌توانستي
تو آن نئي كه جفائي تواني و، نكني




پورياي ولي :

بهشت و دوزخت، با توست در پوست
چرا بيرون ز خود مي‌جوئي، اي دوست؟
 
آخرین ویرایش:

Maryam

متخصص بخش ادبیات
صائب تبريزي :

بوْد از موي سپيد، اميد بيداري مرا

بالِش پَر گشت آنهم بهر خوابِ غفلتم





ناصر علي سهرندي :

بي دردـ وا نشد دلِ غفلت گرفته‌ام
قفلي كه زنگ بست، شكستنْ كليدِ اوست




بيدل :
بي نشان بود اين چمن گر وسعتي مي‌داشت دل
رنگ مي بيرون نشست از بس كه مينا تنگ بود



لساني شيرازي :

بيا كه گريه‌ي من آنقدر زمين نگذاشت
كه در فراق تو خاكي، به سر توان كردن
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
افسر قاجار :

بي‌پرده به بيني رُخ معشوق ازل را
آنروز كه از پرده‌ي پندار، درآئي



بيدل :

بيدل از اميد خلد قطع تو هم خوش است
جز دل آسوده نيست باغ ارم داشتن




بيدل :

بيدل از شب پره كيفيت خورشيد مپرس

حق نهان نيست، ولي خيره نگاهان كورند




بيدل :

بيدل به سعد و نحس جهان نيست كار ما
طفلان دلي به شنبه و آدينه بسته‌اند
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
بيدل :

بيدل، از انديشه اوهام باطل سوختم

بر سر داغم فشان خاكستر منصور را




جلال اسير :

بيگانگي نگر، كه من و يار، چون دو چشم
همسايه‌ايم و، خانه‌ي هم را نديده‌ايم




بيدل :


پاس اسرار محبت داشتن آسان نبود

گنج، ويران كرد بيدل خانه آباد ما




آيتي يزدي :

پدرم داد به نوروز، مرا جامه‌ي نو
بردم و بهرِ مي كهنه نهادم به گِرو
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
بيدل :

پر خود نماي كارگه چند و چون مباش

در خانه‌اي كه سقف ندارد، ستون مباش




بيكس سبزواري :

پُر معرفتْ از لافِ سخن، مُستغني‌ست
ظرفي كه پُر است، كم صدا مي‌باشد




ناصر نجفي :

پيش ازين كاري نكرد اميدواريهاي من

نااميديهاي من، زين پس مگر كاري كند
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
سعيد خلخالي :

پيش عفوت، قلت تقصير ما، تقصير ماست

جُرم بي‌اندازه، مي‌خواهد عطاي بي‌حساب





حاجي محمد‌جان قدسي :

تا آب ديده خون نشود، بر زمين مريز
در شيشه واگذار، مِي نارسيده را




بيدل :


تا از كفت عنان نبرد ترك اختيار

موصول بارگاه توكل نمي‌شوي




بيدل :

تا از گلت جز ايثار رنگي دگر نخندد
سر تا قدم چو خورشيد دست كرم برون آ
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
كاشفي :

تا بپاي عَلَمِ دار، نياوردش عشق

سرِ شوريده‌ي منصور، به سامان نرسيد





بيدل :

تا حيرت خرام تو سامانِ ديده است
چندين قيامت از مژه‌ام قد كشيده است




صغير اصفهاني :

تا نشكنيم خود، نشود كارِ ما دُرست

پنهان بُوَد درستي ما، در شكست ما





صفي قلي بيك :

تا نكشي دردِ سرِ هيچكس
به كه نپرسي، خبر از هيچكس
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
بيدل :

تاب و تب قيامت هستي كشيده‌ايم

از مرگ نيست آن همه تشويش و باك ما





بيدل :

تپيدم، ناله كردم، داغ گشتم، خاك گرديدم
وفا افسانه‌ها دارد كه مي‌بايد شنيد از من




بيدل :

تخته مشق حوادث كرد ما را عاجزي

زخم دندان بيشتر وقف لب زيرينه بود





شيخ نجم الدين رازي :

ترسيدن هر كه هست، از چشم بد است
بيچاره من، از چشم نكو مي‌ترسم
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
بيدل :

تمثال من در آينه پيدا نمي‌شود

در پرده خيال توام نقش بسته‌اند




صابر همداني :

تنها نه كاسه‌ي سرِ ما كوزه مي‌شود
اين كاسه كوزه، بر سرِ دنيا شكسته است




نوذر پرنگ :

تهمتِ ديوانگي بيخود به مجنون بسته‌‌اند

جز نشان پاي ما، در كوچه‌ي زنجير نيست
 
بالا