جایی برای دلتنگی های تو!

[پانته آ]

مدت هاست احساس میکنم کر و لال شده ام...

این روزها صدای احساساتم را ...

فقط صفحه ی کیبوردم میشنود

 

[پانته آ]

پاسخ : سـکــــــوت

انتقام مي گيرم از چشم هايت


براي تمام لحظه هايي كه

... ... بهانۀ اشكهايم ؛

تــــــو بودي !!

 

[مهشید]

دلم همچو آسمان

پر از ابرهای بارانیست

ای کاش

دلم امشب بگرید

شاید که بغض عشق

در چشمانم بشکند ........

 

[مهشید]

[FONT=courier new, courier, mono]دلم یک کوچه میخواهد؛ بی بن بست...
[FONT=courier new, courier, mono] [FONT=courier new, courier, mono]و بارانی نم نم...

[FONT=courier new, courier, mono] [FONT=courier new, courier, mono]و یک "خدا"

[FONT=courier new, courier, mono] [FONT=courier new, courier, mono]که کمی باهم

[FONT=courier new, courier, mono] [FONT=courier new, courier, mono]قدم بزنیم...

 

[مهشید]

جایی به من بدهید ؛ دورترین دلتنگی آدمی با من است
گفته بودم روزی باران دریا را خیس خواهد کرد
و تلخ ترین روز ماه خواهدرسید
و تلخ ترین تبخیر ، آسمان را سیاه خواهد کرد

جایی به من بدهید ؛ تمام دلتنگی آسمان با من است
گفته بودم شبی ماه آب خواهد شد
و تمام پنجره ها غریب
و زمین تنها خواهد مرد

جایی به من بدهید ؛ تمام تنهایی زمین با من است
گفته بودم روزی ، تمام عکس هایمان را از زندگی پس می گیریم
گفته بودم دیگر از آسمان هواپیمایی نمی گذرد
و هیچ مسافری به جهان نمی رسد
و ما با چترهای بسته به دنیا می اییم
و با چترهای باز به خواب می رویم

جایی به من بدهید ؛ شاید یکی از میان ما
شب کوچکی از نخستین شادمانی را به یاد آورد
شب کوچکی که زیر ماه
شب کوچکی کنار چند شعر ساده ی روشن
شب کوچکی میان تمام شب های دنیا
شبی که ابتدای کلمات بود

جایی به من بدهید
جایی برای خندیدن
جایی برای خیره شدن
شب کوچکی از تمام دنیا با من است....
​

 

[مهشید]

دلم تنگ است
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس و بارانی است
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است....؟

 

[فائزه حسین زاده]

من امشب دست ها را برده ام بالا
واز عمق وجود خود
خدایم را صدا کردم
نمی دانم چه می خواهی!
ولی امشب...
برای تو
برای رفع غم هایت
برای قلب زیبایت
برای آرزوهایت
به درگاهش دعا کردم
ومی دانم...
خدا از آرزوهایت خبر دارد
یقین دارم...
"دعاهایم اثر دارد"

 

[پانته آ]

میخواستم به هوای چشمانت نفس بگیرم... نفهمیدم چشمانت چه حال و هوایی داشت که نفسم گرفت!!!!

 

[araz1]

پاسخ : عشق و عاشق

[h=6]کـــو ر بــاش بانـــو...
نـگاه کـه مـی کنـی، مـی گوینــد: نـخ داد!
عـبوس بــاش بانــــو...
لبــخند کـه مـیزنـی، مـی گـوینــد: پـا داد!
لال بــاش بانــــو...
... حـرف کـه مـی زنـی، مـی گوینــد: جـلوه فـروخـت!
شـاید دسـت از سـرمان بردارنـد...
شـــــاید .ادامه ...

 

[مهشید]

این روزها من

خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...

اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........

 

[پانته آ]

درد دارد !

وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم

و دیگران

یاد عشقشان می افتند ...

اما تو !

بی خیال ...

 

[majnooneleyli]

به همان قدر كه چشم تو پر از زیبایی است بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی است این غزل های زلالی كه زمن می شنوی چشمه جاری اندوه دلی دریایی است چند وقت است كه بازیچه مردم شده ام گرچه بازیچه شدن نیز خودش دنیایی است امشب ای آینه تكلیف مرا روشن كن حق به دست دل من؟ عقل؟ و یا زیبایی است دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خداوند كه معشوقه من بالایی است

 

[majnooneleyli]

شب سـردي است، و من افسرده. راه دوري است، و پايي خسته.

تيرگي هست و چراغي مرده. مي كنم، تنها، از جاده عبور: دور ماندند زمن آدم ها.

سايه اي از سر ديوار گذشت، غمي افزود مرا بر غـم ها.

فكـر تاريكي و اين ويـراني بي خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز كند پنهاني.

نيست رنگي كه بگويد با من اندكي صبـر، سحــر نزديك است.

هر دم اين بانگ برآرم از دل: واي، اين شب چقدر تاريك است!

خنده اي كـو كه به دل انگيزم؟ قطره اي كـو كه به دريا ريزم؟ صخره اي كـو كه بدان آويزم؟

مثل اين است كه شب نمناك است. ديگران را هم غمـي هست به دل. اما افســوس كه:

غــم من، غمي غمنــاك است.

 

[mitra mehr]

[h=6]روزی می رسد
که دلت برای هیچ کس
به اندازه من تنگ نخواهد شد .
برای نگاه کردنم ، خندیدنم ، اذیت کردنم ...
برای تمام لحظاتى که در کنارم داشتی ...
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود ...
می دانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد ...

 

[الهه خورشید]

چقدرخوبه تواین دنیای خاکستری که هرکسی درگیره و نمی خنده من ...این گوشهتوکنج خلوت خودم میتونم کودکانه ... ساده ... دوراز تنالیته های خاکستری که هرگوشه وکنار این روزای بی بارون دیده میشه...بنویسم... ازچیزای ساده ای که ازکنارشون عبورمی کنم...وای که دنیاهرچقدرپیرترمیشه زشت ترمیشه....​

 

[الهه خورشید]

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!
ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد!!!
و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پرجوش خویش اما!!!
کسی حال من تنها نمی پرسد
ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!
که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
ودیگر هیچی از من نمی ماند!!!​

 

[sinareza]

من که فراموشت کرده ام / اما این بغض جا خوش کرده در گلویم / دائما" / بهانه ات را می گیرد...!

 

[mitra mehr]

​

نگران نباش، " حـال من خوب اســت "

بــزرگ شده ام...

دیگر آنقدر کــوچک نیستـم که در دلتنگی هایم گم شوم...!
...

 

[مهشید]

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!​

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم...

تمام می شود...


بالاخره تمام می شود...!!!
​

​

 

[مهشید]

گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ

آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد

​

​